بچههایی که دو زبانه بزرگ میشن، از نظر تواناییهای شناختی و عملکرد اجرایی یا توانایی حل مسئله و تصمیمگیری ممکنه با بچههای دیگه متفاوت باشن. بعضی تحقیقات انجام شده نشون داده که کودکان دوزبانه اغلب در مقایسه با همسالان تک زبانهشون، از تواناییهای شناختی بالاتری برخوردارن.
🔻 اسپانسر این رشته توییت، موسسه علمی کلامآرای با مدیریت غزال محدث از بروکسله. پیج ایشون اطلاعات خوبی برای والدین و معلمان زبان کودکان داره. لینک پیج:
مثلا انعطافپذیری بیشتری از نظر درک شناختی دارن یا تو انجام دادن چندکار بصورت همزمان (یا مولتی تسکینگ) تونستن نتایج بهتری بگیرن. دو زبانگی با بهبود عملکرد اجرایی که شامل مهارتهایی مثل کنترل توجه، مهار و حافظهی کاریه، مرتبط تشخیص داده شده.
یاکوزا اسم یک باند تبهکاری بدنام سازمان یافته تو ژاپنه که در بافت اجتماعی این کشور تنیده شدن. ساختار یاکوزا چند وجهیه و نمیشه تعریف سر راست و دقیقی ازش داد چون درسته که جنایتکارن ولی ریشه در فرهنگ ژاپن دارن و در خیلی از مناطق ژاپن بهشون احترام هم میذارن.
اصطلاح یاکوزا بصورت تحتالفظی معنی «خوب برای هیچ» میده. که برگرفته از یه بازی ورق سنتی ژاپنیه و میشه اینطور تعبیرش کرد که به دستی میگن که درسته رقمهاش خوبه ولی به هیچ دردی نمیخوره. اما ریشهی یاکوزا رو میتونیم در سالهای ۱۶۰۰ میلادی جستجو کنیم.
زمانی که دو گروه موازی در بطن جامعهی ژاپن رشد کردن. گروه اول گروهی بودن که بهشون میگفتن گروه تکیا: دستفروشان دورهگردی بودن که جنس بنجل و بیکیفیت میفروختن و بعضی وقتا هم دست به جیببری و کفزنی هم میزدن و کلا آدمایی بودن تو حاشیهی جامعه.
چهارم اکتبر سال ۱۹۸۲. مکانمون صحرای بلک راکه تو ۲۰۰ مایلی شمال نواداست. یک تاجر انگلیسی به نام ریچارد نوبل سوار بر خودرویی بود به نام Thrust2 که رولز رویس اون رو ساخته بود و موتورش موتور جت بود. اون روز آقای نوبل رکود سریعترین رانندگی تاریخ رو مال خودش کرد.
سرعتش با این خودرو به ۱۰۲۰ کیلومتر یا ۶۳۴ مایل بر ساعت رسید که یک چیز باورنکردنیای بود. آخرین رکوردی که قبل از ریچارد نوبل ثبت شده بود برای گری گابلیچ بود که سیزده سال قبلتر یعنی سال ۱۹۷۰ با ماشین blue flame اون رو ثبت کرده بود. سرعت اون خودرو ۱۰۱۴ کیلومتر بر ساعت بود.
اما هرچند که آقای نوبل به آرزوی همیشگیش یعنی جابجا کردن رکورد سریعترین مرد روی زمین از نظر کیلومتر بر ساعت رسیده بود اما اون حاشیهی عددی انقدری زیاد نبود که خیالش برای مدتی طولانی راحت باشه. هرچند که بالاخره از همینم خوشحال بود.
به دلایل متعددی، زندگی آخرین نسل نئاندرتالها هنوز یک رازه. اگه برگردیم عقب، یعنی حدود چهل هزار سال پیش تو اروپا، میبینیم که ما تنها گونهی زندهی انسان نبودیم، بلکه حداقل سه گونهی دیگه هم وجود داشتن. و از بین این سه گونه، اسم نئاندرتالها بیشتر برای ما آشنایی داره.
موجوداتی بودن با اندامهای تن و مند و ابروهای ضخیم که خیلی با ما شباهت داشتن و اون موقع حدود سیصد هزار سالی میشد که تو سرتاسر اروپا داشتن پرسه میزدن. اینا حدود ۲۰۰ هزار سال بیشتر از ما انسانهای مدرن، یعنی گونهی هومو ساپینس، زنده بودن.
آخرین شواهدی که از زندگی نئاندرتالها به دست اومده به حدود ۲۸ هزار سال پیش برمیگرده که همین به ما تخمینی از زمان احتمالی انقراضشون میده. این شواهد به ما نشون میده که در اواخر زندگیشون، آخرین بازماندگان نئاندرتالها در مکانهایی مثل جبل الطارق آخرین روزهای عمرشون رو سپری میکردن.
سال ۱۹۵۰ چند مرد روستایی در اطراف شهر سیلکبورگ دانمارک جسدی رو در یک زمین باتلاقی پیدا کردن که ظاهر عجیبی داشت. اینا هنگام کندن زمین با این برخورد کرده بودن و ابتدا فکر میکردن یک جسد تازهست و چون یه طناب به گردنش بود، فکر کردن پای قتل در میونه. اما ماجراش خیلی عجیبتر بود.
اولین کاری که کردن به پلیس گزارش دادن. وقتی پلیسا اومدن و صحنه رو بررسی کردن خیلی سریع متوجه شدن که این جسد تازه نیست. جنازه رو در عمق ۲.۵ متری زمین پیدا کرده بودن و هیچ نشونهای هم از کندن زمین دیده نمیشد. معنیش این بود که به احتمال زیاد، این جسد از خیلی قبلترها اینجا بوده
🔺 در ادامهی این رشته توییت تصاویر یک جسد باستانی پست شده که ممکنه دیدنش برای شما ناخوشایند باشه. اگر از گروههای حساس هستید، توصیه میکنم ادامه ندید. چیزی رو از دست نمیدید. 🔻
زنها هنگام انتخاب پارتنر، در مقایسه با مردها، سیستم فیلترینگ پیچیدهتری دارن. همیشه ترجیحاتی داشتن که در طول دورانها، بخاطر تغییر شرایط اجتماعی-اقتصادی تغییر کرده اما اگه بخوایم به چند نکتهی پایهای اشاره کنیم، این موارد تکاملی به ذهن میان:
زنها در طول زندگی به میزان محدود میتونن تولید مثل کنن و داشتن یه بچه، تعهد بزرگی رو دوششون میگذاره که میتونه عواقب جدیای براشون داشته باشه. یک زن بدنش رو برای تولید، پرورش و حمل یک بچه سرمایهگذاری میکنه.
همین قابلیت تولید مثل، یعنی بزرگترین دارایی یک زن، اون رو در چشم پارتنرش با ارزش میکنه. وقتی میبینه چنین سرمایهگذاری عظیمی روی زمان و بدن خودش داره انجام میده، انتظار داره که این سرمایهگذاری سود ده باشه براش. یعنی ارزشش رو داشته باشه.