#کتابتازه ای مه شروع کردم اینه:
«باورمند واقعی: تفکراتی درباره طبیعت جنبشهای مردمی» نوشته اریک هافر.
امیدوارم کتاب اونطور که توصیهکنندگانش گفتن دید بهتری بهم بده از انقلابها، شورشها، جنبشها و کمی بهتر بفهمم چرا..../۱
کتاب رو مخصوصن حالا شروع کردم که احساس جمعی نارضایتی از وضع موجود، چه در ایران که در ناآرامیهای اجتماعی اخیر که تناوب بیشتری پیدا کرده و چه در شورشهای اخیر نژادی در آمریکا بیشتر به چشم میاد/۲
یه خلاصه ۱۰ دقیقهای از کتاب رو اینجا ببینین. یکی از چیزهایی که منو به این کتاب رهنمون شد:/۳
تفاوت جنبش مردمی و سازمان منظم:
هدف از پیوستن به سازمان منظم ارتقای فردیه، در حالیکه هدف از پیوستن به جنبش الغای اونچه تا کنون بودهایم.
این دو با هم متفاوتند.
این عالیه:
«ایمان به یک هدف آرمان مقدس تا حد زیادی جایگزین ایمان به خودیه که وجود نداره»
وقتی تودهها آماده حرکت باشن، اینوری یا اونوری، فرقی نمیکنه...
انقلاب اسلامی ایران به روایت انقلاب فرانسه!
مردم هرچه از نکبت مطلق دورترند و بهبود رو در دسترستر میبینن نارضایتیشون بیشتر میشه و احتمال طغیانشون بیشتر.
آشنا نیست؟
دیکتاتوری که نباید شل کنه
برای وادار کردن فرد به گروه(وطن) پرستی بلاشرط و فداکارانه(؟!) فردیت او باید از او گرفته شود.
تئاتر شهادت و از خودگذشتگی
بدون امید، همه در کنج خود میخزیم و شورش، طغیان و انقلابی در کار نخواهد بود. بی امید زندانیان اردوگاههای نازی و عبریان در بند فرعون نه طغیان کردند و نه هجرت. در کنج خود خزیدند. مردم ایران آیا امیدی به آینده دارن؟یا تصویری واضح و روشن، هرچند خیالی از به قول مدعیان:«فردای براندازی»؟
خود را برای آنچه نداریم فدا میکنیم ولی نه برای آنچه داریم.
آیا به این دلیل بود که ما ایرانیان اسلام رو پذیرفتیم و مسلمانان دو موتوره شدیم؟ برای توجیه بزدلیمون؟
"It needs fanatical faith to rationalize our cowardice"
دغلبازی شرط لازم برای رهبری موفق جنبش مردمی
مقایسه کنید: انقلاب اسلامی، جنبش سبز
در جامعه آزاد رهبر مردم رو به سمتی رهبری میکنه که خودشون میخوان. در جنبش مردمی رهبر با درک ناتوانی گله در به دست گرفتن سرنوشت خودشون و بزدلیشون برای قبول مسوولیت اونها رو به سمت «چراگاه»ی هِی میکنه که صلاح میدونه.
اینو یادتونه؟
اینو هم ببینین: «عمل واحد» به مثابه یکسان کننده(و نه لزومن متحدکننده) افراد و رفتارها. و چه عمل واحدی واضحتر از «رژه»؟ و نازیها که این ایده رو به اعتلای اجرای خودش رسوندن.
واعتصموا....
«غافلان همسازند
تنها طوفان، کودکان ناهمگون می زاید»
به قول شاملو و بعد هم این طوفان کودکان ناهمساز خودشو میخوره لابد.
دانشگاهیان بیکار!!
فرهیختگان «حساس» که فکر میکنن ازشون آنچنان که باید قدردانی نشده آنقدر «ور» میزنن که سایر جماعت ناراضی رو هم به حرکت در میارن. ظاهرن حکومتهای خودکامه باید به نحوی دهان فرهیختگان رو ببندن(یا با حقحساب و موقعیت یا با زور) اگرنه اینهان که دردسر ساز میشن.
حلقه بیپایان: اژیدهاکی که جمشید را به دونیم کرد خپد ضحاک شد.
و البته اولین قربانیان انقلاب همون «فرهیختگان» دهان گشادی هستن که زیرآب حکومت قبلی رو زدند. بر خلاف ادعای معمول انقلاب به سرقت نمیره،بلکه به دست کسانی میفته که از خواست تودهها برای سلب مسوولیت از خودشون آگاهن، و البته اولین کار خفت کردن فرهیختگانیه که به آزادیهای فردی باور دارن.
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.