شايد شما هم داستان مشهور احتكار گندم توسط #احمدشاه، در اوج دوره #قحطى_بزرگ را شنيده باشيد
داستانى كه طبق معمول با بغض و نفرت فراوانى، نقل ميگردد
با اين وجود هيچ اثرى از اين اتفاق در يادداشتهاى مقامات ايرانى وجود ندارد
اين رشتو، شرحى ست براى يافتن منبع اين داستان:
مطبوعات آنلاين ايرانى اعم از #خبرآنلاين و #عصر_اسلام همگى بنا به روال سابق يك يا دو متن را از روى هم كپى كرده اند و با شور فراوانى نقل ميكنند
عمدتا اين داستان را از قول مرحوم مستوفى الممالك (نخست وزير وقت) و يا مرحوم ارباب كيخسرو شاهرخ (نماينده مجلس شوراى ملى) نقل ميكنند
منبع اصلى اكثر مطبوعات مجازى، كتاب سيماى احمدشاه قاجار، اثر زنده ياد دكتر محمدجواد شيخ الاسلامى ست
كتابى خواندنى ست، ولى برخى از تحليلهاى آن، ترديد جدى در بيطرفى آن ايجاد ميكند
مثلا علاقه احمدميرزاى خردسال به بازى با يك سكه نقره روسى، را نشانى از پولدوستى او در آينده دانسته اند
در جلد دوم اين كتاب داستانى پر آب و تاب از ارباب كيخسرو شاهرخ، در مواجه با احمدشاه محتكر ذكر شده است كه چگونه ارباب كيخسرو دستمال احمدشاه در روز تحليف اش را در مجلس نگه داشته است
منبع اين داستان ج ٧ كتاب تاريخ انقلاب مشروطيت ايران اثر زنده ياد دكتر مهدى ملكزاده ذكر شده است
براى يافتن منبع اصلى داستان به سراغ يادداشتهاى دكتر مهدى ملكزاده رفتم و با كمال تعجب، متن ذكر شده در آن خلاصه تر و كوتاهتر از روايت دكتر شيخ الاسلامى بود و اثرى از دستمال عرق كرده احمدشاه نبود
زنده ياد دكتر مهدى ملكزاده، پزشك و مورخ اصفهانى و فرزند ملك المتكلين از شهداى "يوم التوپ" بود كه پدرش بدست پدر احمدشاه به قتل رسيده بود
دكتر ملكزاده در بيان اين داستان، اشاره به مهمانى اى خصوصى ميكنند و سخنانى كه در مكالمه ميان مستوفى الممالك و دكتر مصدق ردّ و بدل شده بود
بعد از اين دو منبع به سراغ كتاب "قحطى بزرگ" تاليف دكتر محمدقلى مجد و ترجمه محمد كريمى رفتم و در صفحه ٢٠٢ اين اثر، اشاره به گزارشى با ذكر شماره سند به تاريخ ٣ سپتامبر ١٩١٨ از يك ديپلمات آمريكايى به نام "ساوثرد" درباره احتكار گندم توسط احمدشاه شده است
اديسون ساوثرد، ديپلمات آمريكايى بود كه در ماه مى (تقريبا ارديبهشت) سال ١٩١٨ بعنوان كنسول، وارد ايران شد و سپس در ١٤ ماه آگوست (تقريبا مرداد) همانسال (١٨ روز پيش از گزارش ادعايى در كتاب قحطى بزرگ) براى ماموريتى به رشت، قزوين، همدان، كرمانشاه و بغداد فرستاده شد
ساوثرد در اين گزارش ادعا كرده كه ارباب كيخسرو شاهرخ، اين داستان را بطور خصوصى و محرمانه براى او تعريف كرده است
عليرغم تلاش فراوان، هنوز نتوانسته ام اين گزارش را در آرشيو اسناد وزارت خارجه آمريكا بيابم
اگر دوستان، به اين سند دسترسى دارند، استدعا دارم كه براى بنده هم بفرستند
خلاصه آنكه درباره اين داستان، تاكنون سند معتبرى ذكر نگرديده و تمام منابع ذكر شده، اشاره به حرفها و شنيده هاى خصوصى دارد
با توجه به آنكه اعضاى مجلس شوراى ملى در زمان قحطى، عضو كميته امداد و مسئول خريد گندم بوده اند، تنها راه راستى آزمايى، مطالعه مذاكرات بايگانى شده مجلس ميباشد
دوست عزيز جناب @vicomicom لطف كردند و عكسى از دو صفحه از خاطرات مرحوم ارباب كيخسرو را براى بنده فرستادند
اينطور كه ارباب كيخسرو توضيح داده، احمدشاه گندم را به قيمت خروارى ١٠٠ تومان به دولت ميفروشد و دولت در ازاى خريد صد خروار گندم، ١٠ هزار تومان چك در وجه احمدشاه صادر ميكند
چون طعم گندمها تلخ بود، دولت از پرداخت پول سر باز ميزند و بانك شاهنشاهى نيز، مبلغ چك را پرداخت نميكند
از آنجايى كه به مابقى كتاب دسترسى ندارم، نميدانم در نهايت مبلغ گندم خريدارى شده به احمدشاه پرداخت شد يا خير
جان لورانس كالدول، سفير وقت آمريكا در ايران، در گزارشى به واشنگتون مينويسد كه قيمت هر خروار گندم در اين زمان (يعنى مصادف با استعفاى دولت چهارم مستوفى الممالك)در كرمانشاه، ١٢٠ تومان بوده است و سپس به ٨٠ تومان كاهش مى يابد
گزارشات ديگرى هم به افزايش قيمت تا ٢٠٠ تومان اشاره كرده اند
متن فارسى گزارش كالدوِل درباره قيمت خريد گندم كه تقريبا همزمان با استعفاى دولت چهارم مستوفى الممالك و تلاش مرحوم ارباب كيخسرو براى خريد گندم از احمدشاه است
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.