مـــزْه ٌ 👁️‍🗨️ Profile picture
«ایران» برایم کلام نیست، دردی در بُن استخوان است !

Feb 2, 2022, 32 tweets

قرار بود این سفر، نماد توسعه همه‌جانبه دوستی و همکاری‌های میان دو کشور باشد.
بنا براین بود که این دیدار ۹ روزه در آن تابستان زیبای ۱۹۶۷، باب رونق اقتصادی و تجاری میان آلمان و ایران را بگشاید.

اما سیر رخدادهایی تامل‌برانگیز این سفر را به تجربه‌ای تلخ مبدل نمودند.

#شاه_در_آلمان

آلمان هفته‌هاست، که یک موضوع خبری خاص دارد و دولت فدرال، دولت‌های محلی ایالات مورد بازدید، رسانه‌ها و صاحبان صنایع بسیج شده‌اند تا این دیدار شاهانه، که آلمان ۴ سال برای آن صبر کرده بود. بخوبی و شکوهمندی برگزار گردد.
در سال ۱۳۴۶ ایران اهمیت و ارج و قربی داشت و دکل‌های نفتی بسیار.

سفر شاهنشاه، بعنوان شاه‌کلید ذخایر نفتی و رهبر کشوری ثروتمند اما بشدت در حال توسعه، برای کشوری صنعتی چون آلمان، آنهم با روابط دوستانه دیرینه تاریخی،سفری ویژه بود. تماس‌های اخیر شاه با شوروی و بلوک شرق و نزدیکی به آنها نیز بر نگرانی‌های خاص غرب افزوده و این دیدار را خطیر کرده بود.

پس دولت و دست‌اندرکاران سفر در آلمان از هیچ کوششی و هزینه‌ای برای خوشآمد زوج سلطنتی ایران فروگذار نکرده و بنابه عادت آلمانها در دقت بر جزییات، نهایت سعی برای نشان دادن چهره مهمان‌نواز خود را بعمل آورده بودند.
وقتی بوئینگ ۷۲۷ را شاه با مهارت خود بر باند فرودگاه کلن- بن نشاند، /

لحظه پایان انتظار فرارسید. استقبال مقامات دولتی از شاه و شهبانو کم‌نظیر بود. پیش از آن فقط برای جان اف کندی، رییس‌جمهور فقید آمریکا و ملکه الیزابت دوم بریتانیا چنین تشریفات و پروتکلهای لحاظ شده بودند.

علاوه بر رییس‌جمهور فدرال آلمان لووبکه، صدراعظم کیسینگر،وزیرخارجه ویلی برانت،/

وزرای مهم دیگر، روسای مجلسین و دستگاه قضایی و فرماندهان عالیرتبه لشکری و سفرای کشورهای بسیاری در فرودگاه حضور بهم رسانده بودند.
پیدا بود که شاه از چنین استقبالی، بسیار خرسند باشد.
این خرسندی اما در آلمان آن روزها همه گیر نبود و پادشاه و ایران دشمنانی بسیار داشتند. بدخواهان هم.

کشور آلمان سالها بود که زادگاه و میدان فعالیت محافل مخالفان و سرسخت‌ترین انجمنهای ضد شاه و نظام مشروطه شده بود. از جمله "کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی" بعنوان مجموعه‌ای جوان در سال ۱۹۶۰ در شهر هایدلبرگ آلمان پایه‌گذاری شده و بعداً ضمن اتحاد با تشکلات مشابه در فرانسه و /

انگلیس در سال ۱۹۶۲ به اتحادیه‌ای فراگیر مبدل گشته بود. بانیان این مجمع از دو طیف چپ و جبهه ملی بودند، اما خیلی زود گرایشات چپ در آن تفوق کامل یافت و به کانون هواداران اندیشه‌های رادیکال مارکسیستی مبدل شد. دستگاههای اطلاعاتی کشورهای سوسیالیستی هم در این زایمان و رشد، نقشی موثر/

داشتند و از آن بعنوان ابزاری علیه حکومت ایران بهره‌ها می‌گرفتند. شکل‌گیری کنفدراسیون اما بر بستر اعتراضات بزرگتر دانشجویی در کشورهای غربی صورت گرفته و متاثر از آن بود. گرچه وظیفه عاجل آن مبارزه با دولت ایران بود، اما همچنین از مبارزات کمونیستی در ویتنام و کوبا حمایت می‌نمود.

اکنون و با ورود میهمانان عالیقدر دولت آلمان، تنها انتظار مقامات سیاسی اقتصادی این کشور برای پذیرایی از آنان بپایان نرسیده بود، رهبران پرشور کنفدراسیون هم قصد عرض اندام و استقبال جانانه داشتند.
هنگامیکه در قصر Brühl در حومه بن رییس‌جمهور آلمان، ضیافت شامی فاخر و با حضور میهمانان/

شامخ ترتیب داده بود و شاه و شهبانو در حال فشردن دستان مدعوین به این میهمانی رسمی بودند، در برلین، فرانکفورت و مونیخ اعضای کنفدراسیون به اتفاق دوستان دانشجوی چپگرای آلمانی خود مشغول گفتگو و تنظیم برنامه مفصل برای اعتراض به حضور شاه در آلمان می‌شدند. دولت و مقامات امنیتی آلمان /

از این محافل بیخبر نبودند و اتفاقات را از دور و نزدیک رصد می‌نمودند. دولت آلمان با بکارگیری ۳۰٫۰۰۰ نفر نیروی پلیس و امنیتی و استفاده از تمامی ظرفیت‌های اطلاعاتی خود، قصد برگزاری بدون حادثه این دیدار را در تمامی شهرهای مقصد شاه را داشت.
اما محاسبات دستگاههای ذیربط غلط از آب درآمد.

تمهیدات اندیشیده شده توسط جریان دانشجویی چپ از ماهها پیش از سفر شاه برای تخریب وجهه او و ایران جریان داشت و در این بین یکی از بنیانگذاران کنفدراسیون بنام "بهمن نیرومند" نقشی کلیدی ایفا می‌نمود.
وی که در آن‌زمان عملا دیگر حتی دانشجو نبود به طیف چپ رادیکال تعلق داشت و پیوندهای/

بسیاری با عناصر گرداننده جنبش دانشجویان سوسیالیست آلمان SDS و پاره‌ای از اساتید مرتبط با این جریان داشت و با نگارش کتاب و سخنرانی‌های متعددش، تصویری دروغین، خشن و سرکوبگر از شاه ایران به مخاطبان رفیقش، که تشنه شنیدن چنین جملات هیجان‌انگیزی بودند، عرضه می‌نمود.
مثلا او به حبس و /

شکنجه و اعدام فقط هزاران دانشجو و اساتید دانشگاه اشاره کرده و ایران را به زندانی بزرگ شبیه می‌دانست، که مردمانش در اسارت تام حکومت هستند و راهی رو به توسعه ندارد.
در روز اول ژوئن ۱۹۶۷ هم با اراجیفی چنین وی و رفقای آلمانی‌اش در دانشگاه صنعتی برلین به تهییج دانشجویان در سالن /

سخنرانی به تهییج دانشجویان و آماده‌سازی روانی آنان برای دیدار فردای شاه از برلین غربی پرداختند.
ابرام سفیر وقت ایران در بن برای انجام سفر به برلین و ناکارآمدی دستگاههای امنیتی محلی واقعه‌ای دلخراش را رقم زدند.
دانشجویان برنامه تظاهرات خود را در اعلامیه‌هایی چاپ و در فضای دانشگاه/

واماکن پاتوق نیروهای چپ منتشر نمودند و با تولید اقسام ماسک، تراکت، بنر و اعلامیه، مراتب ناخشنودی و اعتراض خود را به سفر شاه، بعنوان دیکتاتوری سفاک، برجسته نمودند.

روز ۲ ژوئن ۱۹۶۷
هواپیمای شاه و شهبانو به برلین رسید و مهمانان مورد استقبال مجدد رییس‌جمهور آلمان هاینریش لووبکه/

و مقامات ایالت برلین غربی قرار گرفتند.
کاروان و اسکورت همراه، رهسپار شهرداری تاریخی شهر شدند.
در آنجا اما به جز مردمان عادی شهر، که قصد دیدن رخسار شاه و همسر جدیدش فرح را داشتند، جمعی از حامیان نظام پهلوی نیز حضور داشتند و تعداد بیشتری از دانشجویان چپ سازمان یافته برای اعتراض.

پلیس میان صفوف دو جناح با گاردهای آهنین فاصله ایجاد کرده بود. وقتی کاروان حامل شاهنشاه و شهبانو به میدان برابر شهرداری رسید، بر تشنج موجود افزوده گردید. فریادهای اعتراض دانشجویان که بعضاً ماسک‌های کاریکاتور شاه و ملکه را بر چهره داشتند و به آلمانی فریاد می‌زدند Mörder (قاتل) در/

هیاهوی "جاوید شاه"، دوستداران او در هم آمیخته و به مجرد ورود میهمانان به داخل بنای شهرداری، درگیری میان دو سوی تظاهرکنندگان آغاز شد و به ضرب و جرح یکدیگر انجامید. پلیس دیر وارد عمل شد. یک افتضاح بزرگ سیاسی شکل گرفته بود و دیگر قابل کتمان نبود.
وسعت و ظرفیت این درگیری تا بدانجا /

بود، که مقامات دستپاچه امنیتی برلین، دستور برخورد قاطع‌تر با دانشجویان و ادامه دیدار شاه تا پایان را صادر کردند.
برلین غربی در آشوب بود !
شب هنگام وقتی میهمانان شهر برلین حوالی ساعت ۸ شب طبق برنامه، به سالن اپرای آلمان رسیدند، دانشجویان خشمگین در محل حاضر و مصمم‌تر بودند.

قریب به ۲۰۰۰ نفر تظاهر کننده از هر دو سو در برابر ساختمان اپرا حاضر بودند و تکرار وقایع نیم روز در برابر شهرداری.
برنامه موسیقی اپرا به افتخار شاه و شهبانو، اجرای قطعه Zauber Flöte (فلوت سحرآمیز) موتزارت بود.
هیاهوی بیرون از سالن، اما از چشم هیچکس دور نمانده بود.
مقامات مسئول /

امنیتی، قصد داشتند تا از تکرار وقایع ظهر آنروز با قاطعیت جلوگیری کنند. درگیری در خیابان میان معترضان و پلیس بالا گرفت و در لحظه‌ای از اوج خشونت، نفیر گلوله‌ای در فضای میدان برابر ساختمان اپرا پیچید.
تیر از طرف پلیس شلیک شده بود.
ضارب Karl Heinz Kuras نام داشت و گلوله وی به پیکر/

دانشجوی جوانی اصابت کرده بود، که Beno Ohnesorg بود. او در فاصله محل شلیک تا بیمارستان جان سپرد و جزو دانشجویانی بود که کتاب "ایران، مدل کشوری در حال توسعه یا دیکتاتوری در جهان آزاد" اثر بهمن نیرومند را خوانده بود و در شب پیش به سخنرانی وی در دانشگاه فنی برلین گوش فراداده بود.

او در شب جاری برای اعتراض به سفر شاه به مقابل اپرا آمده بود و تحت‌تأثیر مهملات نیرومند اکنون جان باخته .
اتفاقی که نباید، افتاده بود و سفر پادشاه ایران، که راستای بهبود روابط با آلمان و گسترش همکاری‌های دوجانبه اقتصادی و صنعتی صورت گرفته بود، اکنون رنگ خون داشت.

نتیجه‌گیری :
بعد از آن سفر تغییرات عمیقی در روند فعل و انفعالات سیاسی و اجتماعی در هر دو کشور ایران و آلمان شکل گرفتند و بازیگران اصلی آن نیز هر یک به سرنوشتی متفاوت دچار گشتند.
۱- در آلمان سیر حوادث ژوئن ۱۹۶۷ منجر به رادیکالیزه شدن جریان چپ و تبدیل آن به گروهی تروریستی شد.

از دل آن وقایع و مبارزات دانشجویی در برابر آمریکا،غرب و سرمایه‌داری بود، که بخش افراطی دانشجویان، "فراکسیون ارتش سرخ" را در آلمان بنیانگذاری نمود و تا اواخر دهه ۹۰ میلادی به سلسله عملیات گسترده و مرگ آفرین دست زد و جان‌های دهها نفر را قربانی توهمات فکری خویش کرد.
زخمی همیشه تازه.

۲- در ایران آن حوادث گرچه انعکاس خبری چندانی نداشت، اما در لایه‌های زیرین جامعه منجر به رادیکال شدن جریانهای چپ و مارکسیست اسلامی گردید و اینگونه سازمانهای چریکهای فدایی خلق و مجاهدین خلق به طبع شرایط فکری متوهمانه زمانه شکل گرفته و دست به اسلحه بردند.
آن سازمانها نیز مسبب قتل/

بیگناهان بسیاری و برانگیختن واکنش دستگاههای امنیتی نظام حاکم شدند.اینهمه وقایع به سود هیچکدام از طرفین تمام نشد و سرانجام جریان روحانیت به زعامت خمینی، توفیق سرنگونی نظام مشروطه و پس زدن تمامی مخالفان و منتقدان خود به ضرب دار و گلوله را یافت.
رهبران آن سازمانها و سایر نیروهای چپ/

اکنون یا مرده‌اند و یا در تبعید بیتوته کرده‌اند.

۳- افرادی چون بهمن نیرومند و سایر رهبران کنفدراسیون هنوز مقیم غرب هستند و هر یک سرنوشتی غریبانه یافتند.
نیرومند اما هنوز از اقدامات خود در سال ۱۹۶۷ دفاع نموده و کرارا در جهت استمرار نظام ج ا، چه در جریان کنفرانس برلین و چه درباره/

اعمال تحریم و فشار بر ج ا قدم برداشته است.
تاریخ و نسل‌های حاضر در ایران اما او را مورد مواخذه و بازپرسی قرار خواهند داد و افعال او و دوستانش را به صراحت به داوری خواهند نشست.

«پایان »

۴- فرد ضارب به قربانی برلین Beno Ohnesorg، که Karl Heinz Kurras نام داشت و پلیس بود، در همان سال در دادگاهی به جرم قتل غیرعمد محاکمه و به زندان تعلیقی محکوم شد.
بعد از فروپاشی آلمان شرقی، معلوم شد وی جاسوس دستگاه امنیتی آن کشور STASI بوده و بدینوسیله، آن قتل حساب شده بوده است !

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling