در باب مجازات اسلامی، داستان «سمیر قنطار»، «سردار اسرای مقاومت» هم جالبه:
#دادگاه #قانون #تهدیدمردم
داستان از آنجا شروع شد که سمیر در ۱۹۷۹ وقتی فقط ۱۶ سال داشت از طرف «جبهه خلق برای آزادی فلسطین» و برای انجام یک عملیات (عملیات ناصر)، از لبنان و به وسیله قایق بادی به همراه سه نفر دیگر به اسرائیل نفوذ کردند.
هدف از عملیات قتل یک افسر پلیس اسرائیلی بود.
در ابتدای ورود به آدرس داده شده مراجعه کردند و زنگ خانه را زدند. اهالی خانه که از عربی صحبت کردن این افراد تعجب کرده بودند به اوضاع مشکوک شدند و به پلیس زنگ زدند.
پلیسی که به محل مراجعه کرده بود با مسلح دیدن آنها شروع به اخطار داد و در جا توسط گروه گلولهباران شد.
گروه که عملیات را شکست خورده میدید تصمیم گرفت دست کم ۳-۴ نفر را به عنوان گروگان با خود به لبنان ببرد.
گروه شروع به شکستن درهای آپارتمانها کردند. اصلان موفق به شکستن در یکی از خانهها شد ولی صاحبخانه که مسلح بود وی را مورد هدف قرار داد و به قتل رساند.
همسایه دیگر «ساسوس» بود که دو دختر خود را زیر بغل زده بود و در حال فرار به پناهگاه بمب بود که توسط قنطار دستگیر شد ولی با رفتن برق و تاریکی موفق به فرار مجدد شد و در پارکینگ پنهان شد.
پس از آن سمیر قنطار و همراهان وارد خانه خانواده چهار نفره «هاران» شدند.
مادر به همراه پسر دو ساله مخفی شد ولی پدر «دنی هاران» به همراه دختر چهارسالهاش «عینت هاران» گروگان گرفته شدند.
البته مادر و پسر خیلی هم خوش شانس نبودند. مادر به دلیل استرس شدید و جلوگیری از سر و صدا و لو رفتن محل مخفی شدنشان، بطوری پسر دو ساله را به خود فشار داده بود که باعث خفگی بچه شد.
قنطار و همرزمش تصمیم گرفتند دختربچه را به عنوان یک سپر انسانی همراه ببرند ولی پدر موافقت نکرد و همراه آنها راهی محلی که قایقها را مخفی کرده بودند شد.
در ساحل بار دیگر درگیریها شروع شد و قایق بادی در اثر تیراندازی نیروهای اسرائیلی سوراخ شد.
قنطار که اوضاع را اینطور دید و متوجه شد که راهی برای فرار باقی نمانده، به پدر شلیک کرد و جهت اطمینان از زنده نماندنش پدر زخمی را در آب غرق کرد.
اما جنایت بزرگتر در اینجا رخ داد؛ نیروهای اسرائیلی نزدیک شده بودند و نوبت کشتن عینت بود. سمیر «عینت» را با ضربات قنداق تفنگ به سر به قتل رساند بطوری که جمجمه کودک کاملا له شد.
بعد از این جنایت سمیر و همقطارش توسط نیروهای امنیتی اسرائیلی دستگیر شدند.
دادگاه «سمیر قنطار» و «احمد ابرص» یک دادگاه طولانی و پیچیده بود که سالها طول کشید. قنطار مسئولیت شلیک به پدر و کشتن دختر را قبول نکرد ولی با آزمایشات به عمل آمده مشخص شد که گلوله از اسلحه قنطار و فاصله نزدیک به پدر شلیک شده و تکههای مغز دختر هم روی اسلحه باقی بود.
نهایتا ۶ سال بعد و در سال ۱۹۸۵ دادگاه به دلیل چند قتل عمد، گروگانگیری، شرکت در عملیات تروریستی و ورود غیرقانونی، حکم به پنج بار حبس ابد بعلاوه ۴۷ سال زندان داد.
«ابرص» که جرم کمتری داشت، در همان سال در جریان تبادل اسرا آزاد شد ولی با تبادل قنطار موافقت نشد.
قنطار در زندان ماندگار شد ولی موفق شد به عنوان دانشجوی مکاتبهای در رشته ادبیات و علوم اجتماعی دانشگاه «تل آویو»، مشغول به تحصیل بشود و لیسانس خود را در سال ۱۹۹۸ دریافت کند.
تلاشهای حزبالله لبنان برای آزادی قنطار همچنان ادامه داشت. حسن نصرالله وعده داده بود که عملیاتی برای گروگانگیری و معاوضه با قنطار انجام خواهد و نهایتا قنطار به همراه چهار نفر دیگر در سال ۲۰۰۸ و پس از ۳۰ سال از زندان آزاد شد.
سمیر پس از آزادی بطور مداوم در سوریه و ایران و لبنان در رفت و آمد بود و توسط مقامات تحویل گرفته میشد.
اما اسرائیل از روز آزادی به دنبال قتل «قنطار» بود و به دنبال راهی بود که کاری که به واسطه قانون امکانپذیر نبود (عدم مجازات اعدام) را به وسیله قوانین ضد تروریسم به انجام برساند ونهایتا این اتفاق در سال ۲۰۱۵ رخ داد:
و اینگونه پرونده «سردار اسرای مقاومت» در سوریه بسته شد.
Share this Scrolly Tale with your friends.
A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.