The Sina Profile picture
ایرانی‌ام! در کانادا رزیدنت پزشکی خانواده‌ هستم و در کنارش در حوزه‌ی هوش مصنوعی فعالیت می‌کنم. به کشف حقیقت علاقه دارم و از بحث‌های سازنده استقبال میکنم.

Mar 21, 22 tweets

#رشتو
تعطیلات رفتم کوبا و شاید جالب‌ترین سفر زندگیم شد. هاوانا شهر زیبایی بود با معماری کلونیال، باروک و گاهی مدرن که انگار آخرالزمان‌ را دیده، حدود ۶۰ سال در زمان توقف کرده، و حالا داره زندگی را پس از آخرالزمان‌، از همون ۵۰-۶۰ سال پیش ادامه میده. این چند عکس را مهمون من باشید:

انقلاب کوبا به سرکردگی برادران کاسترو و چه‌گوارا در ۱۹۵۹ با هدف براندازی حکومت باتیستا و کوتاه کردن دست امریکا به سرانجام رسید. بعدها بحران موشکی و جنگ سرد هم به عواملی اضافه شد که کوبا را مهجور می‌کرد.
با این حال چه‌گوارا‌ و کاسترو همچنان در بین برخی کوبایی‌ها محبوبیت دارند.

تحریم‌های تجاری از سوی ایالات متحده، دست کوبا را برای اصلاح زیرساخت‌هاش بسته و توان ترمیم را در بسیاری از زمینه‌ها نداره. خیلی جاها شبیه منطقه‌ی جنگیه، اما می‌بینی آدم‌ها توی ساختمان نیمه‌ویران زندگی می‌کنند. تامین برق و سوخت با مشکل اساسی مواجهه. گاهی ۴۸ ساعت برق نیست!

خیلی دلم می‌خواست داخل بعضی ساختمون‌ها را ببینم اما نشد. به نظرم میومد پر از داستان باشند. داستان‌های بعضا غم‌انگیز از چرخش روزگار!

یک چیزی که قطعا نظر توریست‌ها‌ را جلب می‌کنه، رخت‌های آویزان به سمت خیابان‌های پرتردده.

کوبا اینترنت خوبی نداره. برای همین، اجاره یا خرید نسخه‌ی فیزیکی فیلم و سریال همچنان رایجه!

ماشین‌های امریکایی دهه‌ی ۵۰، مربوط به قبل از ممنوعیت داد و ستد، همچنان ماشین‌های اصلی توی خیابون هستند. به ندرت چندتایی پژو هم دیدم (۴۰۵ و ۲۰۶). بعضی از ماشین‌های لوکس اون زمان، الان تبدیل شده‌اند به جاذبه‌ی توریستی. یک دور در شهر توی کادیلاک صورتی دهه‌ی ۵۰، حدود ۵۰ دلار!

زبان اسپانیایی که روزگاری بی‌دلیل یاد گرفته بودم بالاخره به دردم خورد. این آقای کفاش خیلی مشتی بود. مغازه‌ی باریکش با اینکه به هم ریخته بود حس خوبی داشت، علی‌الخصوص با اون گیتار روی دیوار. یه ژست خوب هم گرفت برای عکسش!

-Señora, puedo tomar una photo de usted?
+Claro, si!

دست‌فروشی همه‌جا رخنه کرده بود.

بار مورد علاقه‌ی همینگوی (فلوریدیتا) که الان به یک جاذبه‌ی توریستی تبدیل شده. چسبیده به ساختمان نیمه‌ویران پشتیش! کنتراست جالبی ایجاد کرده بود.

نکته‌ی منفی راجع به مردم هاوانا اینه که به شدت میخوان توریست را تیغ بزنن. یکیشون هم تا حدی موفق شد و یک غذای گرون کرد تو پاچه‌مون. اما ابتکار این پسر را دوست داشتم. وقتی داشتیم خستگی در می‌کردیم، نشست کنارم و تهش این نقاشی را بهم داد. پول هم نخواست. خودم ۲۰۰ پزو بهش دادم.

کتابفروشی!

ساختمان کاپیتول هاوانا بسیار شبیه کاپیتول توی واشنگتنه. اتمام ساخت: ۱۹۲۹

مدرسه‌ی کوچکی این بغل بود. معلم داره توی یکی از میدون‌های شهر به بچه‌ها تمرین ورزشی میده. احتمالا به این خاطر که حیاط نداشتند!

یک استودیوی کوچک، لای کوچه‌پس‌کوچه‌ها! نقاشی یکی از هنرهای رایج در خیابان‌های ها‌‌واناست.

حدود ۵۰ سال پیش اینجا یک مجموعه‌ی ورزشی پیشرفته بوده. الان اما اون استخر خالی در کنار سبد زنگار گرفته‌ی بسکتبال، شبیه صحنه‌ای از چرنوبیله.

یک شب که برق قطع بود، وسط تاریکی رسیدیم به این پیتزافروشی محصور که با ژنراتور روشن بود و مردم عین بید دورش حلقه زده بودند. پیتزا ۱۹۰ پزو (تقریبا ۵۰ سنت)! اگر پنیر یا سوسیس یا چیز دیگری هم بخوای به ازای هر کدوم حدود ۲۰ سنت میدی!

و این هم پیتزای پنیر که پس از برداشتن این عکس، لوله و به صورت لقمه مصرف شد. 😂

گل‌فروشی!

چه‌طور رویای سوسیالیسم و استقلال کوبا اشتباه پیش رفت. ساختمان عظیمی با واحدهای یک‌جور که احتمالا این روزها برای رفتن به بالاترین طبقاتش در هنگام قطعی برق باید به سختی جان کند!
در پشت بناها و درختانی که احتمالا زمانی شبیه تکه‌ای از بهشت بوده‌اند!

‌پایان!

Share this Scrolly Tale with your friends.

A Scrolly Tale is a new way to read Twitter threads with a more visually immersive experience.
Discover more beautiful Scrolly Tales like this.

Keep scrolling