فروپاشی سریع دولت اسد آموزنده بود و باید چرایی ان را دید. پیشروی سریع مخالفان تا پایتخت، رویایی بود و در وهله اول تنها رسیدن به کناره حلب واقعبینانه بنظر میرسید اما سرعت فروپاشی همه را متحیر کرد. نظامی که در طول سالها نشان داده بود برای ماندن خود حاضر به پرداخت هر بهایی است.
در این مطلب بطور اجمالی عوامل تاثیرگذار و آنچه باعث موفقیت مخالفین شد، همچنین درسهایی که میشود گرفت، را بررسی میکنیم:
ابتدا وضعیت متحدین خارجی و حامیان داخلی و سپس وضعیت داخلی جامعه.
در ابتدای شروع قیام مردم سوریه در سالهای ابتدایی دهه قبل، حکومت اسد سعی کرد با فشار نیروهای امنیتی و ارتش آن را مهار کند اما به گسترش قیام و بیشتر شدن شعلههای آن و قدرت گرفتن مخالفان، هر روز مجبور به عقبنشینی بیشتر و از دست دادن مناطق گستردهتری شد.
آنچه که به عینه در لبنان دیده میشود تکرار تجربه غزه است. ویرانی را به وضوح میتوان در ضاحیه دید و در جنوب لبنان نیز تخریب و غیرقابل سکونت کردن مناطق بخصوص بوسیله بولدوزرها قابل مشاهدهاست. نظیر آنچه که پیش از این در غزه انجام شد.
یک کشور یا یک دولت با مشاهده عواقب ویرانی و خسارات در شرایطی که شکست حتمی است در جایی متوقف میشود اما یک گروه یا سازمان تروریستی یا ایدئولوژیک حدی را قائل نیست و حاضر است تا نابودی همه چیز پیش رود و و با شعله.ور کردن دوباره، همان اندک امیدهای توقف را هم نابود کند.
حماس با وجودحجم تخریب و ویرانی و نابودی مردم همچنان بر ادامه راهی بیحاصل و بدون دستاورد اصرار میورزد و حزبالله نیز با وجود انحلال هرم سازمانی و نابودی اعضایش و حجم تخریب و خسارت وارده به مردم بازهم درهمان راه پافشاری میکند.
هانس فلفه در ابتدا به عنوان یک نازی متعصب عضو سرویس اطلاعاتی آلمان نازی بود که در سوئیس و سپس در هلند به رایش خدمت کرد. پس از جنگ مدتی کوتاه نیز با سرویس انگلستان همکاری داشت و بعد از آن در حدود سالهای ۱۹۴۸ تا ۱۹۵۰ جذب سرویس اطلاعاتی شوروی شده و تبدیل به جاسوس آنها گردید.
اعضای سابق اساس شدیداً تحت تاثیر بمبارانها و کشتار غیرنظامیان آلمانی بودند و انگلیس و آمریکا را باعث کشتار میدانستند. این امر باعث انگیزههای قوی در ارتکاب اقداماتی علیه این دو کشور بود. سرویسهای جاسوسی شوروی با علم به این مساله هدف خود را جذب افراد سابق اساس قرارداده بودند.
دولت جدید آلمان غربی در حال ساخت دوباره ارکان خود بود و فلفه به عنوان یک بازجوی ساده استخدام شد. در ان سالها سیل پناهندگان اروپای شرقی به غرب سرازیر بود و دولت آلمان غربی نیاز به کسانی داشت تا به تحقیق و شناخت پناهندگان واقعی از کمونیستها بپردازند.
شانزدهم خرداد یادآور ورود اسرائیل به لبنان است. جنگی که به منظور بیرون راندن چریکهای فلسطینی از لبنان انجام شد. نگاه ایدئولوژیک و شتابزده سران جمهوری اسلامی به این جنگ باعث شد که سرنوشت مهمترین عملیات در شرف انجام مقابل عراق و شاید سرنوشت جنگ عوض شود.
پس از آزادی خرمشهر ج.ا خود را برای عملیات بعدی اماده و مطمین به پیروزی خود، با اعلام شرایط سنگین درخواستهای اتشبس را عملاً رد میکرد. آ.خامنهای در نمازجمعه ۱۴ خرداد میزان غرامت درخواستی را ۱۵۰ میلیارد دلار اعلام کرد.
https://t.co/oidhMvMiW2
بدنبال حمله اسرائیل به لبنان آ.خمینی خواستار مداخله کشورهای اسلامی شد و آ.خامنهای رئیس شورای عالی دفاع هم اعلام کرد که ایران در اولین گام گروهی از نیروهای پیاده و زرهی خود را مهیای اعزام کرده است.
این شروعی بر سردرگمی وتردید در دنبال کردن عملیات آتی و از بین رفتن زمان حیاتی بود.
سفر آقای پهلوی به اسرائیل از چند جهت گام مهمی بود. از سویی تابوی مذاکره و حمایت خارجیان را شکست. از سوی دیگر این یک دیدار با دعوت رسمی از شناختهشدهترین مخالف حکومت بود و وجود مخالفین را به رسمیت شناخت. امری که در طول این چهل و چندسال؛ دولتها همواره از آن اجتناب میکردند.
انتخابهای دو طرف نیز مهم بود. اسرائیل بالاترین تمرکز و شناخت از ساختارسیاسی جامعه و مردم را دارد و در بین دولتهای غربی، بیشترین تمرکز سیاستمداران و دستگاههای اطلاعاتیش بر ایران بوده است که همواره تحولات اجتماعی را زیرنظر دارد و مشخصا با شناخت کاملی به این انتخاب رسیده است.
برای مخالفین هم انتخاب اسرائیل برای بده و بستان گزینش درستی محسوب میشود چرا که اگر قرار است با کسی ببندی، چه بهتر که با اصلیترین دشمنِ دشمنت متحد شوی تا کمتر خطر دور خوردن یا خیانت تو را تهدید کند چنانکه مکرون از سویی لبخند میزند و از سوی دیگر وزیرخارجهاش را به پکن میفرستد.
در روزهای اخیر و با مطرح شدن دوباره درگیریهای ۱۹۸۷ ایران و آمریکا نکاتی در رسانههای مختلف مطرح شده است. برای مقابله با اطلاعات غلط و تصحیح آن نکات کوتاهی را بصورت خیلی خلاصه توضیح میدهم.
خیر. دو کشتی سونگاری و سیایلسیتی در داخل آبهای کویت هدف قرار گرفتند و نه در آبهای آزاد. سیایلسیتی به فاصله کوتاهی از سونگاری و موقعی مورد اصابت قرارگرفت که پس ازطی مسیر آبهای بینالمللی تحت اسکورت ناوگان ایالات متحده به آبهای ساحلی کویت وارد ودیگر تحت مسئولیت آمریکا نبود.
سونگاری یک نفتکش تحت پرچم لیبریا بوده ولی تحت مالکیت یک شرکت امریکایی قرار داشت. حمله توسط موشک های کرم ابریشم مستقر در فاو انجام و در زمانی بود که کشتی در آبهای کویت قرار داشته ولی تنها موجب وارد آمدن خسارات مالی شد. nytimes.com/1987/10/16/wor…