Thread by @KBehrang

قصه‌های یک پاک‌بان فراری از کرونا و آقای شهردار و هیات همراه

روزی روزگاری یک "سلبریتی سبزپوش" ست کرده و با دوستاش توی روزهایی که حنجره همه قشنگ و شیک ک مجلسی جر خورده که #در_خانه_بمانیم می‌رود بیرون برای عملیات حساس و ضروری دوردور یا حتی ورزش بیرون از خانه یا هرچی دیگه.

یکهو ناغافل یک پاک‌بان خسته از کار رو می‌بینند که از بد حادثه اون روز لباس کارش با لباس خانم سلبریتی یک رنگ بود. اصلا این پاک‌بان عزیز دقت نکرده بود صبح جلوی آینه به این موضوع توجه کنه!
بعد این خانم که اتفاقا عاشق کارهای تارانتینو و کاپولا در سینمای جهان است هوس سلفی می‌کنند

با خنده و ناز و طنازی می‌ره و خوب ایشون هم که مشهور تر از هر مشهوری و سرشناس‌تر از هر سرشناسی هستن انتظار داشتن پاک‌بان خسته وای وای گویان بر صورت خود از خوشحالی خنج بکشد. حالا حتی اگر او را نمی‌شناسد دستکم با یک دختر زیباروی که می‌تواند ست کند و سلفی بگیرد

اما آن پاک‌بان‌ِ جان "برو برو" گویان خانم سلبریتی سبزپوش را بدرقه می‌کند. خانم بازیگر هم که انتظار نداشت خنده و قهقه را سر می‌دهد که "همین مونده بود اینم به من بگه برو...".
حالا غوغایی در مجازستان راه افتاد و سرزنش خانم که شأن پاک‌بان باید حفظ می‌شد.

تا اینجای کار این غوغا دستکم نشان می‌دهد در ظاهر هم که شده به کرامت انسان حساس شده‌ایم. امری مبارک که شاید حتی بهش بگم "شوآف خوب" یعنی حتی اگر "شو" باشد خوب است.
اما شهردار منطقه یک رفته دیدن آقای پاک‌بان که بگوید قدردان خدمات اوست. این هم البته خوب است.

ولی شهردار و هیات همراه با گل و ماسک و دستکش که شانه به شانه هم ایستاده بودند و فیلم هم می‌گرفتند تا کار پسندیده خود را ثبت کنند به یک نکته توجه نکردند. نکته‌ای که وقتی دوربین به سمت پاک‌بان برگشت روشن شد. خیلی هم پیچیده نبود موضوع

- چرا باهاش عکس نگرفتی؟
- چون باید فاصله بگیری.
- بخاطر کرونا؟
- بله دیگه.

حالا خانم سلبریتی به کنار، آقای شهردار شما #فاصله‌گذاری_اجتماعی را رعایت کن برادر من.
شما دیگه اونکه یکبار گفت برو برو رو اینجوری به بیا بیا نکشان.

این بود انشای امروز من
#كرونا