اول از همه بعد این اتفاق، بجای این که برم نزدیکترین کلانتری رفتن محل کارم. (شما این کارو نکنید و حتما سریعتر خودتون رو به نزدیکترین کلانتری برسونید./۱
اون روز هیچ پولی همراهم نبود برای همین نتیجه رو تحویلم ندادن. یه چیز تو مایههای ۲۰۰ هزار تومن شد. فردای اون روز به دو نفر از دوستام گفتن که همراهم بیان پزشکی قانونی که از اونور بریم آگاهی/۶
بعد از تحویل نامه پزشکی قانونی/۷
×الان ماشین نداریم. برید و فلان روز بیاید.
ما رفتیم و روز بعد دوباره برگشتیم. این بار هم همون جواب رو شنیدم. ولی این دفعه از کوره در رفتم و شروع کردم/۹
که بهم گفت برو و آخر خفته ساعت ۹ اینجا باش که حتما بریم اون روز.
رفتم و ۵شنبه با مادرم اومدم. با دو تا مامور رفتیم به محل. اون جا خونه رو نشون دادم و از من خواست که همراهش به ساختمون برم. با مدیر ساختمون که صحبت میکرد/۱۰
مشخصات اون فرد رو که دادم مادر و پدرش اومدن و پایین و بعد داداش بزرگش. من گفتم که شبیهشه اما /۱۱
در انتهای جلسه بعدی، از من خواسته شد که سریعتر بروم و آنجا را ترک کنم که/۱۴
جلسات بعدی دادگاه همین طور ادامه داشت و واقعا خستهکننده شده بود. این اتفاق روز ۲۶ خرداد افتاد و ما شهریور به سراغ خونههه رفتیم( یک پروسه طولانی مدت) /۱۵
قبل از این مادرش مرتبا تماس میگرفت با مادرم که قرار ملاقاتی بگذارد. در اون جا گفت که اگر از پسر من بگذرید اسم اون یکی رو لو میدم. (دو نفر بودن) من فردای اون روز سریعا به اگاهی/۱۷
در دادگاه هم گفت که مادرم مریضی روانی داره و قرص مصرف میکنه و برای همین الکی اومده پیش ما و این حرفها رو زده. وکیلش هم گفت این خانوم قبلا رابطه داشته و ممکنه خودخواسته با هر کسی رابطه بگیره/۱۸
این جلسه رو هم یکی از دوستام برای قوت قلب همراهیم کرد/۱۹