, 25 tweets, 7 min read
My Authors
Read all threads
۱/ من یک پسرم، فالوئر بالا ندارم، میدونم صدام به جایی نمیرسه، ولی هر بار که بحث روایت #تجاوز داغ میشه من بدنم میلرزه از اتفاقی که برای خودم در دوران کودکی افتاد.
میخوام از معلم قرآن متجاوزی بگم به اسم #سیدعدنان_لاجوردی
آدم کثیفی که هیچوقت اسم و چهره متعفنش از فکرم بیرون نمیره
۲/ روایت خودم رو می‌نویسم تا خانواده‌ها بدونن چه موجود کثیفی معلم قرآن کودکانشون بوده و هست. ضمن اینکه این متجاوز استاد دانشگاه امام صادق هم هست و کلی دانشجوی بدبخت هم زیر دستش قراره تحصیل کنن!
سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۲، کلاس اول راهنمایی در مدرسه علامه‌حلی تهران درس میخوندم...
۳/ و این موجود معلم قرآن کلاس ما بود. در ظاهر خیلی آدم مهربونی بود. خیلی به من توجه نشون میداد و همش تشویقم میکرد که قرآن رو خوب و درست و با صوت خوب میخونم. نمره‌هام هم همش خوب بود. الان که فکر میکنم نمیدونم اون تشویقها واقعی بود یا واسه خام کردن و گول زدن من!؟ ...
۴/ یه روز بهم گفت بعد از کلاس صبر کن کارت دارم. منم فکر کردم میخواد راجع به قرآن صحبت کنه. همه دانش‌آموزا رفتن. سرویس مدرسه هم رفت و من سوار نشدم. موندم تو کلاس. مدرسه خالی بود. منو برد طبقه سوم فکر کنم کلاس آخر راهرو. که هرکسی میومد تو راهرو بتونه صدای پاشو بشنوه
۵/ در کلاسو بست. بعدش منو ته کلاس و منو نشوند رو میز و خم شد روم و لبهای کثیفشو گذاشت رو لبام. من شوکه شده بودم و اصلا نمیفهمم داره چکار میکنه. زبونشو با تمام قدرت فرو میکرد تو دهنم و همزمان که منو رو میز خوابوند تمام بدنمو لمس میکرد.
نمیتونستم نفس بکشم. یادم نیست چقدر طول کشید
۶/ ولی یادمه که آلت سفت شده‌اش رو بهم میمالید و من چنان ترسیده بودم که نمیدونستم باید چکار کنم. اصلا نمیتونستم درک کنم چه اتفاقی برام داره میفته. یه بچه ۱۱ ساله بودم که نه تنهای کوچکترین تصوری از سکس و راست کردن آلت نداشتم، هیچ چیزی از تجاوز نشنیده بودم و نمیدونستم
۷/ هیچ کاری از دستم بر نمیومد، همیشه تصورم بر این بود که معلمها و بزرگترها کار درست رو انجام میدن. با خودم فکر میکردم حتما چیزی هست که من نمیفهمم. حتما بزرگترها وقتی یکیو خیلی دوست دارن اینکارها رو باهاش انجام میدن!؟ سعی میکردم خودمو قانع کنم که اینا نرماله! هیچی نشده...
۸/ یادم نمیاد چطور گذاشت اون روز از کلاس بیام بیرون، و کی کارش تموم شد با من، چقدر توی اون کلاس بودم؟ حتی یادم نمیاد چطوری خودمو به خونه رسوندم. ولی یادمه مریض شدم. تب کردم. حالم خیلی بد بود و یه هفته مدرسه نرفتم. توی شوک بودم و از ترس به هیچکس هیچ حرفی نمیزدم.
۹/ الان که دارم از اون ماجرا مینویسم تمام بدنم داره میلرزه. بارها نوشتم ولی به جایی نرسید. میدونم این بار هم به جایی نمیرسه.
بعد از یک هفته برگشتم مدرسه، تو همون کلاس قرآن که در هفته چند ساعت بیشتر نبود. شده بودم عزیز دردونه معلم کثیف! ...
۱۰/ اون ماجرا بارها تکرار شد. بارها منو بعد از مدرسه توی کلاس نگه داشت و بهم تجاوز کرد. من نمیتونستم نه بگم چون معلمم بود و فکر میکردم میتونه بهم نمره نده و حتی از مدرسه اخراجم کنه. با چه آرزویی اومده بودم تیزهوشان درس بخونم! اون سال درسهام افت کرد، تا مرز اخراج از مدرسه هم رفتم
۱۱/ شب و روز من کابوس بود. یه بار بهم گفت بریم خونه مادرم. از مدرسه که توی کوچه زمانپور بود منو پیاده برد یه خونه حیاط‌دار قدیمی با نمای آجری و سقف شیروانی توی محله حسن آباد. دقیقا یادم نیست کدوم کوچه بود. احتمالا اون خونه الان تخریب شده و بجاش ساختمون دیگه‌ای ساخته شده...
۱۲/ کلید انداخت و منو برد تو. انتظار داشتم مادرش رو ببینم ولی خونه خالی بود. گفتم کسی نیست؟ گفت نه میخواستم تنها باشیم. اونجا هم همونطور بهم تعرض و تجاوز کرد. یادم نیست چند ساعت اونجا بودم. و چی شد که اومدم بیرون. و چطوری برگشتم خونه. یه بچه یازده‌ساله بودم! هیچی نمیفهمیدم!
۱۳/ فکر میکردم معلم میتونه اینکارها رو بکنه. به هیچ کس هم از ترس جرات گفتنشو نداشتم. نمیدونم اسمش چی میشه، ولی شده بودم یه کیس ثابت تجاوز برای یه موجود کثیف! یه بار گفت بریم سینما، منو برد میدون امام حسین یه سینمای داغون که اصلا یادم نیست فیلمش چی بود. من فقط دلم میخواست تموم شه
۱۴/ کم کم از خودم داشت بدم میومد. بعد از سینما منو برد خونه شون توی تهرانپارس. یکی از خیابونهای ۱۲۶ تا ۱۳۲ تهرانپارس. یه خونه قدیمی یه طبقه جنوبی. فکر کنم یه حیاط کوچیک هم داشت. سالها بعد رفتم دم در خونش. کسی خونه نبود. همسایه گفت خونه خودشه! به اسم استاد دانشگاه میشناختنش
۱۵/ خونه تقریبا پنجاه متر با خیابون دماوند فاصله داشت. اینها رو میگم که بدونین دروغ نگفتم. اونهایی که این موجود رو میشناسن باید بدونن که کجا زندگی میکرده یا میکنه. اون شب که برگشتم خونه دوباره مریض شدم. دیر برگشتم و پدرم ازم پرسید کجا بودم. گفتم بهش.
۱۶/ پدرم اونقدر عصبانی شد و گریه کرد و خودشو زد که من وحشتزده شده بودم. نمیدونستم چه کاری درسته. فقط فهمیدم اون بلایی که سرم اومده خیلی غلطه. خانواده‌ام شکایت نکردن. شاید بخاطر آبرو، شایدم بخاطر اینکه میدونستن دستشون به جایی بند نیست. شایدم چون نمیخواستن از مدرسه اخراج شم
۱۷/ اون سال اول راهنمایی با وحشت تموم شد و من دیگه با اون معلم کلاس نداشتم. ولی کابوس #تجاوز با من موند، بعد از گذشت نزدیک به سه دهه از اون روزها.
به فرزندان خودتون یاد بدین که بدن خودشونو بشناسن، اجازه ندن کسی بهشون دست بزنه، بتونن باهاتون صحبت کنن اگه اتفاقی افتاد.
قربانی گناهکار نیست
متجاوزها رو بشناسین و اجازه ندین بهتون نزدیک بشن
وسط کلی ابراز همدردی قابل تقدیر، این توییت خبرگزاری معلوم‌الحال تسنیم هم جالب بود.
دشمنی شخصی!؟؟
این موجود به من تجاوز کرده! از این شخصی‌تر!؟
این چه سوالیه از یه قربانی میپرسین؟ خیلی از قربانیان از روی ترس مطیع متجاوز میشن! یه بچه ۱۱ ساله از همه چی میترسه! یکیش ترس از اخراج شدن از مدرسه‌ای که واسه ورود بهش هزار بدبختی کشیده!
اصلا میدونین یه کودک هیچ درک درستی از تجاوز و اتفاقی که داره براش میفته نداره؟؟؟
کلی پیام محبت آمیز دریافت کردم. تصور نمیکردم این #روایت_تجاوز اینقدر دیده بشه. ممنون از همگی. فعلا نمیتونم به همه جواب بدم
بخش دردناک این روایت اینجاست که یه سریا اومدن من و خانواده‌ام رو مقصر دونستن و یکی هم گفته تربیت خانوادگی نداشتم! این آدما از اون متجاوز هم آزاردهنده ترن
//پیامهای زیادی دارم از قربانیان تجاوز. تقریبا همشون با این مضمونه که برای خودشون هم اتفاق افتاده، ولی تا حالا با کسی در میوم نذاشتن و شاید هیچوقت قدرت بازگو کردنش رو نداشته باشن.
میخواستم بگم که گفتن ماجرا خیلی سخته. از دیروز که این توییتا رو نوشتم تب کردم و مریض شدم.//
اصراری نمیکنم که همه بنویسن چه اتفاقی افتاده براشون. چون واقعا سخته. برای من نزدیک سه دهه طول کشید تا بتونم اینطوری بیانش کنم. ولی میدونم که سطح آگاهی جامعه باید بالا بره. قوانین سختگیرانه برای متجاوزین درنظر گرفته بشه. هرچند اعتقادی به سیستم قضایی فعلی برای مجازات متجاوزین ندارم
برام مهمه که مردم نحوه برخورد با قربانی رو یاد بگیرن. خیلیها به اصل ماجرا شک میکنن. حتی بعضی همکلاسیهای اون دوره من به این توییتا شک کردن و گفتن ما که ندیدیم! یه کم فکر کنین که اون حس کارآگاه درونتون قربانی رو آزار میده. قرار نیست همه قربانی یه متجاوز شده باشن!
هدف اینه که شما بدونین اگه یه کودک خواست به شما اعتماد کنه و از تعرض و آزار و تجاوزی که بهش شده براتون بگه، واکنش شما قراره چی باشه؟ اگه نمیتونین بفهمینش لطفا هیچی نگین
عواقب روحی و روانی اون تجاوز برای قربانی باندازه کافی زجرآور هست که بخواد سرزنشها و ملامتهای شما رو هم تحمل کنه
Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh.

Keep Current with D.U.C.K.

Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

Twitter may remove this content at anytime, convert it as a PDF, save and print for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video

1) Follow Thread Reader App on Twitter so you can easily mention us!

2) Go to a Twitter thread (series of Tweets by the same owner) and mention us with a keyword "unroll" @threadreaderapp unroll

You can practice here first or read more on our help page!

Follow Us on Twitter!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3.00/month or $30.00/year) and get exclusive features!

Become Premium

Too expensive? Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal Become our Patreon

Thank you for your support!