Farangiss Bayat Profile picture
Mar 2, 2021 112 tweets 19 min read Read on X
دوستان نمی‌دونم که اصلا انتشار این رشته توئیت بلند در حوصله کسی اصلا هست یا نه؟؟ ولی بهرحال این پیشنهاد من برای تشکیل یک اوپوزیسیون فراگیره. فقط هم یک پیشنهاده. مدتهاست از خود می‌پرسیم چرا هیچ اتفاقی نمی‌افتد؟ چرا اعتراض‌ها، خیرش‌های جامعه به جایی نمی‌رسد؟1
این جامعه بدترین‌ فجایع را یکی پس از دیگری از سر گذرانده است. لیستی از فجایع همین حالا کنار دست هر یک از ماست. رژیم به هیچ یک از آنها واکنش مناسب و سازنده‌ای نشان نداده است.روزها می‌گذرد، منحنی فاجعه بالا می‌رود، ثابت می‌ماند و مجددا اوج می‌گیرد2
. تن‌ها خسته است و دیگر توانی برای تطبیق با فشارجدید برای هیچ کس باقی نمانده است. ذکر مصیبت از آنچه بر روزمره‌مان می‌رود نشان می‌دهد، ما این زندگی را نمی‌خواهیم، قبلا هم نمی‌خواستیم. چیزی عوض نشده و نخواهد شد. قدرت سیاسی در ایران سنگ‌شده است: نه در درک الزامات تواناست 3
و نه حتی میانبرها را درست می‌شناسد. حاکمیت عملا قدرت خود یعنی توانایی کنترل پیامدهای نامطلوب امور را از دست داده و سنگ‌ شده است. بحران‌های متعددی از مشروعیت و کارآمدی تا تولید، توزیع، اقتدار و استقرار دور او را گرفته است. 4
بی‌خاصیت شدن بوروکراسی، ناممکن بودن و بی‌معنا شدن تغییرات در حیطه سیاسی، ما را تبدیل به یک طعمه در تله او کرده‌است. دست و پاهایمان قفل است و به سادگی انگاری که «گیر» افتاده‌ایم. فرسایش روند قابل توصیف این روزهاست. با اینحال شاید بتوانیم رژیم را حاکمیت سخت(Hard) بخوانیم ولی هر5
چه هست قدرتمند(Strong) نیست. وضعیت «ما» جز برای «ما» روشن نیست. ظاهرا در جنگ نیستیم اما مختصاتی می‌گوید ما در جنگیم. برای توصیف چنین شیوه حاکمیتی از ترکیب‌های مختلف همچون دولت شکست خورده یا دولت ورشکسته استفاده کرده‌اند. اما چنین تعابیری هم نمی‌تواند نوع رابطه‌ی رژیم با جامعه 6
را بروشنی نشان دهد. دولت ورشکسته آن ساختی است که بازوی اعمال حاکمیتی‌اش بویژه در توسل به زور دچار نقصان است. رژیم با قدرت هر چه تمام‌تر برای تظاهرات شهری و مردم بی‌دفاع از دوشکا استفاده کرده‌است. بنابراین دولت ورشکسته هر چه هست شرح کاملی از رابطه‌ی سرکوبگرانه، خشونت‌بار و7
خشونت‌بار و ناکارآمد و بی‌نتیجه رژیم با مردم در ایران نیست. و دیگر اینکه دولت ورشکسته بحران ملت را انعکاس نمی‌دهد. بخشی از بحران کنونی در جز دیگر این دولت-ملت نشسته است. دولت ورشکسته بحران ملت را قابل مشاهده نمی‌کند. از آن می‌گذریم. 8
به سراغ مفهوم «صلح منفی» می‌رویم. صلح منفی در معنایی که وضع‌کننده اولیه آن جان گالتونگ سراغ آن رفت، عبارت است از مجموعه شرایطی که ظاهرا در آن جنگ یا مناقشه عمومی، بمباران، آوارگی، محاصره‌ی شهری یا.. وجود ندارد، اما برآیند روابط و شرایط، شهروندان را هر لحظه، هر کجا آماج خشونت9
می‌کند. در یک کلام شهروند امنیت ندارد. ارتقا توان تسلیحاتی ربطی به تامین امنیت فوق ندارد. در حالی که عصر دولتی بودن امنیت بسرآمده است. برای امنیت شهروندی بالاترین توان تسلیحاتی هم بکار نخواهد آمد. به رابطه‌ی خودمان با رژیم نگاه کنیم. از این مجسمه سنگی 10
جز سرعت پرتاب گلوله به سر، دقت شلیک به هواپیمای مسافربری، هدف‌گیری شهروندانی که برای بقا مجبور به تجارت مرزی‌اند(کولبه‌برها،سوخت‌برها) و اجرای برنامه‌‌‌ی هفتگی شنبه و چهارشنبه‌ها‌ی اعدام‌، چیزی باقی نمانده است. «زمان»، «دقت» و «سرعت» تنها در برنامه‌ریزی برای غارت منابع و طراحی11
پروژه‌های نظامی-امنیتی در حوزه‌‌ی اتمی یا موشکی اعمال می‌شود. رژیم در زندگی اجتماعی ما «بیعار» و «غایب» است. در زندگی سیاسی نیز تنها عملکردش اجرای قدرتمند و دقیق نیروی مرگباری‌اش است. باوجود بحران‌های محیط‌زیستی، آلودگی آب و خاک، تخریب منابع، بروز حوادث جاده‌ای، معلق شدگی12
نظام سلامت عمومی، افزایش فقرا، بدهکاران، ورشکستگان، رشد بیماری‌های واگیردار، تعداد زندانیان و کودک زندانی، افزایش پرونده‌ جرائم سخت، افزایش تعداد مصرف‌کننده‌های مواد مخدر و محرک، بروز سرطان‌های خوشه‌ای، وخامت پاندمی کرونا، با وجود همه‌ی این بحران‌ها، 13
رژیم از کاربرد و توسعه‌ی نیروی مرگباری دست برنمی‌دارد. حاکمیت جنگ خاموشی را علیه مهمترین دارایی شهروندان یعنی سلامت جسم و روح‌شان براه انداخته است. به زمان نگاه کنیم. اگر زمان را در سیری دو جهته و بروی محورx فرض بگیریم، زمان در دو جهت منفی (به ضرر جامعه) و در جهت مثبت14
(به نفع حاکمیت) در حال گذران است. محور عمودی که آن را y و محور بقا رژیم /فروپاشی جامعه نامگذاری می‌کنیم، سیر منفی به ضرر فروپاشی جامعه به سمت پایین و سیر مثبت برای بقا حاکمیت در جهت بالا برقرار است. رژیم با استراتژی‌های تطبیقی زیادی توانسته از سقوط‌های مسلمی جان بدر ببرد15
دائم استراتژی‌ها را بروز کرده. امکان تغییر و تحولات را به صورت مصنوعی ایجاد کرده و در نهایت تبدیل به یک دیکتاتوری جان ‌سخت دائم نوشونده شده است. به عکس ١ نگاه کنیم(متاسفانه زمان کافی برای ترسیم گرافیک زیبا نداشتم و از دست‌نوشته‌های شخصی استفاده کردم).16
وضع عمومی و نسبت جامعه با رژیم حتی در این محور نه چندان پیچیده نشان می‌دهد که دو جهان زیست متفاوت بوجود آمده است: دو افق «بقا» برای حاکمیت و «قطعیت فروپاشی» برای جامعه. در محور y+.x+ ضمانت‌های بقا رژیم نشسته است، در حالی که در محور y-.x- ،جامعه در حال آب رفتن، نحیف شدن و در 17 Image
در یک کلام فروپاشی است. مشخص است که امکان‌های معدودی برای بالیدن، ادامه دادن، پرورش نسل بعد و تحقق خواست‌ها باقی مانده است. گذر زمان نشان می‌دهد، تلاش برای سازماندهی یا حداقل فکرکردن در مورد امکان‌های سازماندهی برون مرزی و درون مرزی در ارتباط با هم18
از چه ضرورتی پیروی می‌کند. زمان در سیری وخیم بر ما می‌گذرد. اگر اصراری به انجام کاری داریم، هیچ عنصری اندازه‌ی زمان ما را به این ضرورت هدایت نمی‌کند. در این شرایط هرگونه تحرکی در داخل متضمن تحمل هزینه‌های زیاد و احتمالا مرگ است. در خارج از کشور شهروندان با نسبت‌های متفاوتی19
نگران سرزمین خود هستند. هر روز از آن حرف می‌زنند؛صدای سرکوب جامعه خود را اکو می‌کنند. نگران باقی ماندن رژیم هستند و اینکه چه خسارت‌های غیرقابل جبرانی بر مردم تحمیل می‌شود. کمابیش بر ضرورت سرنگونی این رژیم خطرآفرین آگاهیم. حاکمیت امکان زندگی جمعی خلاقانه، امن و شرایط انسانی20
را به ما نداده و نخواهد داد. فرصت‌های محدودی داریم. شهروندان بیرون از ایران، بدون پرداخت هزینه‌ی زیادی می‌توانند با همت و پیگیری مجدانه و متعهدانه‌ برای یک برنامه سیاسی مشترک توجه جامعه جهانی، همسایگان، سازمان‌های بین‌المللی و نهادهای جهانی را به اهمیت موضوع جلب کنند 21
و توافق آنها را برای همراهی با خود تا سرنگونی این دیکتاتوری فرتوت فراهم آورند. منظور این نیست که حمایت بین‌المللی نجات بخش و حلال همه‌ی مشکلات است؛ خیر. شکل‌گیری آن مجمع فراگیر شاید بتواند به ظهور سازماندهی‌هایی در درون ایران هم نیرو برساند و22
امکان اقدام هماهنگ همزمان جمعی را به صورتی فراهم کند. شرایط سخت و زمین سنگلاخی است. اما امر محالی نیست. و اما این سوال: برای ساختن یک اوپوزیسیون منسجم فراگیر باید از کجا شروع کرد؟
دولت‌سازی: یک تئوری جغرافیایی به جای تاریخی؟ 23
دغدغه‌ «مای جمعی»، ساماندهی و به ظهور رساندن یک ساخت سیاسی است که بتواند نظمی متضمن آزادی، حامی حقوق شهروندان، زمینه‌ساز رونق، حافظ محیط‌زیست،مراقب و کمکرسان به جامعه و نسل بعد باشد. برای ساخت این دولت شهروندمدار فقط به تئوری دولت‌سازی نیاز نداریم. عرصه ساخت چنین پروژه‌ی سیاسی24
بسیار پیچیده و در هم فرورفته است. بنابراین دولت‌سازی بدون همراه کردن ملاحظاتی برای دیدن شرایط فعلی، فضاهای شبکه‌ای شده/جهان موازی آنلاین، دگرگونی‌های بین‌المللی، ظهور قطب‌های جدید اقتدار، بحران‌های اقتصادی، فشارزمانی و هژمونی سرعت در ظهور مسائل درهم تنیده‌ای که تا پیش از این 25
بسیار پنهان بوده است، لنگ می‌زند. در لایه‌ای بالاتر به در پیش‌گرفتن راهی برای صلح‌سازی میان خودمان نیاز داریم. ظهور سازمان سیاسی کلانی مثل دولت در دوره کنونی فقط برپایی نهادهای بالادستی و رسمی نیست. ساختن عمارت دولت روندی است که آجر به آجر آن را شهروندان با مشارکت‌شان فراهم 26
می‌آورند و ساختمان را بالا می‌برند. ساخت دولت فقط احیا یک سازمان عظیم باشکوه و نتیجه همت یک نخبه، یک جریان یا یک فلسفه‌ نیست. در دوران کنونی، سرزدن نظم آلترناتیو از پایین‌ترین لایه شروع به بالاآمدن خواهد کرد. در غیر اینصورت، دگرگونی چیزی جز تعویض قدرت نخواهد بود.27
در عین حال دولت‌سازی بدون صلح‌سازی هم غیر ممکن است. مراحل مدرجی که از این دولت‌سازی فعلا قابل حدس است، اینکه باید برپایه «مکانی» که در اختیار داریم، پا در واقعیت بگذاریم و از سرمایه فضایی که ما را احاطه کرده، شروع به تعریف اجزا و روابط و راهکارها بکنیم. من ترجیح می‌دهم با توجه28
به مناقشه‌ی خاطره‌های تاریخی که وجود دارد و به جای تاریخ نشسته است، نقطه شروع را تاریخ تعریف نکنم. چون احتمالا بیش از آنکه بتواند ما را کار هم بنشاند یا به کنش جمعی تشویق کند، ما را متلاشی خواهد کرد. ملاحظه دیگر اینکه خوانش تاریخی درست و غیرسیاسی را به اهل آن می‌سپرم. در چیزی 29
تخصص ندارم وارد نمی‌شوم. اگر حرکت موازی میان دولت‌سازی در پناه صلح‌سازی در پیش نگیریم، سیلی از رقابت‌های بی‌آینده ظهور خواهد کرد. سطح تنش میان خودمان میان جامعه در همه‌ی تکثر و تنوع‌اش بالا می‌رود بی آنکه بدانیم چه می‌خواهیم و چگونه باید به آن دست پیدا کنیم. 30
. احتمالا قطب‌های سفت و سختی از باورها و مسلک‌های سیاسی در صحنه ظاهر خواهند شد. فضای عمومی میزبان صداهای بلندی از ناهماهنگی و درگیری‌های سطحی خواهد شد و در نهایت کنشگری سیاسی فقط به بسیج سیاسی میان طرفداران محدود خواهد ماند. کمااینکه برخی زنان و مردان سیاسی ما، فقط مشغول بسیج 31
سیاسی و درست کردن دسته‌بندی‌های پرطمطراق هستند اما در لحظه‌ای که برنامه‌ای برای کنش دسته‌جمعی نیاز داریم، جیب‌ها و دست‌ها همه خالی است. بیشتر رقابت‌ها سطحی و کشمکش‌ها برسر منزلت است. تفاوت‌ها راهی به کنش جمعی طی نمی‌کند. برای فراتررفتن از این وضعیت به ناچار باید مدل دولت‌سازی 32
را به صلح‌سازی مجهز کنیم. در سطح داخلی صلح‌سازی همان سازماندهی‌های گروهی، حمایت‌های مردمی و گره‌زدن جمع‌های پراکنده و تشکل‌هایی است که هر دم زیر ضرب رژیم‌اند. (پهنه بزرگی از سندیکا تا جمع‌های یاری رسان خانوادگی). برگردیم به صلح‌/دولت‌سازی: برای این کار مورد باید سطوح ملی، 33
منطقه‌ای و بین‌المللی را دید و الزاما از یک واقعیت جغرافیایی پیروی کرد. توضیح دقیق‌تر اینکه: در همه دهه‌های اخیر تجربه‌های مختلفی از دولت‌سازی به وقوع پیوسته است. در کشوری جنگ داخلی، در جایی مداخله نظامی شده است و در جایی نیروهای بین‌المللی وارد شده‌اند. در جایی دولت‌سازی 34
دولت‌سازی میان گروههای مختلف سیاسی و مسلح در جریان بوده است. همه‌ی دولت‌سازی‌های بعد از جنگ دوم جهانی عمدتا بر الگوی صلح لیبرال خود را نشان داده است. برنامه‌ی مشخصی برای مداخله، ترویج اقتصاد بازار و امید بستن به ظهور نهادهای دمکراتیک وجود داشته است. اما تجارب و نمونه‌ها موفق 35
نبوده‌اند. عده‌ای از شکست الگوی صلح لیبرال می‌گویند. عراق، افغانستان، سودان و ..نشان داد چیزی به نام دولت‌سازی از بیرون موثر نخواهد بود. جهان متوجه نقش خود شهروندان این کشورها شده است. صلح‌ها و دولت‌سازی‌های مبتنی بر الگوهای از پیش تعیین شده و تحمیلی، شکست خورده است. 36
منتقدان نظم لیبرال اصرار دارند که صلح باید به دست خود شهروندان این کشورها محقق شود. وضعیت سیاسی آلترناتیو باید با مشارکت خود شهروندان این کشورها رتق و فتق شود. نیروی نظامی غربی و حکام‌ انتصابی موقتی خارجی نمی‌توانند سازنده سامان‌های سیاسی دمکراتیک باشند. 37
دولت‌سازی الزاما باید در درون سرزمین پا بگیرد. مدل‌های انتصابی، تحمیلی یا هدایت شده‌ی دولت‌سازی کارآمد نبوده‌اند. چند نکته: الف) به همین اعتبار دوره‌ی کنونی را دوره‌ی افول صلح لیبرالی و عقب نشینی از تجربه‌های صلح‌سازی در خاورمیانه می‌دانند. چند و چون این دوره نیز از سالها پیش 38
به خصوص از ٢٠١٦ مورد توجه مجامع بین‌المللی، سازمان‌های امنیتی و البته سندهای سازمان ملل است. این دوره به صلح تطبیقی نامگذاری شده است. هنوز هیچ کشوری به عنوان نمونه‌ی عینی آن را تجربه نکرده است. در واقع ما همزمان در سطح بین‌المللی نیز در چرخدنده‌ دوره‌ی گذار به صلح تطبیقی هستیم39
دوره‌ای که بر هماهنگی، سازماندهی، بازیگری، حفظ تکثر در جریان دولت‌سازی و همراهی روشهای صلح‌سازی با دولت‌سازی تاکید دارد. در این دوره «اوپوزیسیون» می‌تواند نقش سازنده‌ای ایفا کند. از آنجایی که جهان ترجیح می‌دهد روندهای دولت/صلح سازی را بر عهده نیروهای بومی بگذارد، فرصت نهفته‌ای40
برای اوپوزیسیون ممکن است خلق شود. درنقطه‌ای از تاریخ که سازمان‌های بین‌المللی به اهمیت نیروهای بومی در مقابل مداخلات بین‌المللی یک‌طرفه پی برده‌اند، اوپوزیسیون می‌تواند با هماهنگی و ارتباط با نیروهای مورد وثاق داخلی‌ در همه تنوع و تکثرش برای هماهنگ شدن با نبض جامعه، دست به 41
سازنده‌ای در دو لایه‌ی صلح/دولت‌سازی بزند. ب)ترجیح من به عنوان یک پیشنهاد دهنده، این است که این بار دولت-ملت‌سازی را بر محور ایران کثیرالمله در درون ظرف جغرافیایی ایران ببینیم. از روی پایه‌های صندلی طبیعی‌مان در خاورمیانه منافع مشترک برآمده 42
در پی ظهور آلترناتیو سیاسی را تعریف به سمت ارائه نظام‌های تضمین حق حرکت کنیم. از دل یک تئوری جغرافیایی صلح‌محور به صندلی طبیعی خود در خاورمیانه که در همسایگی جهان عرب، شرق مدیترانه، قفقاز جنوبی، آسیای مرکزی و جنوب‌آسیا قرار دارد، برگردیم.43
از این جغرافیا با علم به آشوب‌زدگی روابط سیاسی و بحران‌های بی‌پایان امنیتی و جنگ‌های دوره‌ای حاکم بر آن، با مورد توجه قراردادن الزامات بین‌المللی که راه فراری هم از آن نداریم، می‌توانیم روند وقایع را با پیگیری ترتیبات دولت سازی 44
مجهز به روش‌های صلح‌سازی در منطقه عوض کنیم. در این شرایط ما موظفیم در میان پذیرفتن رژیم امنیتی حاکم برجهان و منطقه، بروی صندلی فوق‌الذکر بنشینیم. بنابراین به جای دستاویز قرار دادن آنچه تاریخ گذشته بر ما گفته است و رفته است، موقعیت و زمین واقعی خود را بشناسیم و برای آن افق‌بندی45
کنیم. ما توان به چالش کشیدن مناسبات کلان جهانی بویژه تقابل امنیتی را نداریم. نظام بین‌الملل از تغییرات رادیکال استقبال نمی‌کند و نسبت به آن بدبین است. بنابراین هر تغییر سیاسی، هر دگرگونی ساختی الزاما درون سطوح مرزهای فعلی باقی می‌ماند. 46
به عبارت دیگر ساخت کشورها تغییر نمی‌کند اما فشارهای درون سرزمین باید به کانال‌های جدیدی از شراکت قدرت هدایت شوند. در چنین فضایی است که اهمیت تمرکز بر ساخت فدرالی روشن‌تر می‌شود. روند دولت/صلح‌سازی متکی بر اوپوزیسیون فراگیر 47
فراگیر و متصل به نیروهای داخل باید متناسب و مطابق با دینامیسم‌های متکثر داخلی باشد. وقتی می‌گوئیم متناسب و مطابق، یعنی همزمان بحران‌ها را بشناسد، برای دگرگونی بکوشد و خود را به راه‌حل مجهز ‌کند. همه این گردونه، در رفت و برگشت‌های منظم 48
و قابل ارزیابی میان جوامع اکثریتی و غیراکثریتی، میان داخل و خارج، درون گروههای متکثر با عقاید سیاسی متفاوت اما متعهد به ایجاد نظم جدید اتفاق می‌افتد. این دولت‌/صلح‌سازی همزمان که در درون خود به چنین سازماندهی‌هایی مشغول است، بواسطه بازی امنیتی مورد نظرش، وارد محیط منطقه‌ای/49
بین‌المللی می‌شود. این اوپوزیسیون از راه‌حل‌های امنیتی آلترناتیو که ج.ا. به هیچ‌وجه ملزم به پیروی از آن نیست، برای تثبیت خودش به عنوان یک بازیگر فروملی(sub-national) بهره می‌برد و خود را تا سطح یک شریک امنیتی جامعه بین‌المللی بالا می‌آورد. 50
. در این مسیر، باید با جهان با زبان جهان حرف زد. امنیت دغدغه‌ی اول جهان است. مساله توقف برنامه هسته‌ای، میلیتاریسم و ستیزه‌جویی در خاورمیانه، مهاجرت و آوارگان، مساله توقف جریان قاچاق مواد، سازمان‌های جرم و عدم بروز جنگ.51
از جمله دغدغه‌ها‌ی جامعه بین‌المللی است. اجبارا حرف تکراری قبلی را می‌گویم: ساختن اوپوزیسیون الزاما از شکلی از متناسب سازی امنیتی با جهان پیروی می‌کند. فرصتی که حتی همین امروز هم بسیار فراهم است. ج.ا. به جهان نشان می‌دهد نمی‌تواند بازیگر عادی و یکی از کشورهای مشارکت کننده در 52
در نظم امنیتی باشد. استفاده از فضای صلح تطبیقی یعنی از فاصله و اختلاف ج.ا. با جهان، بصورتی که اوپوزیسیون فوق‌الذکر روی لایه‌ی رژیم فعلی امنیتی بین‌المللی ساخته شود. ما ملزم به ایستادن در زمین واقعیت هستیم. هزینه تغییرات در جهان و بویژه در خاورمیانه بالاست. 53
باید ترتیباتی اتخاذ کرد تا با نشستن در درون آن ترتیبات به تحکیم آنها اقدام و همزمان بطور هماهنگ بازی خود را نیز ادامه دهیم. ما علیه نظام بین‌المللی، یا در مقام آغازگر شکاف‌های بزرگ امنیتی در خاورمیانه نمی‌توانیم عمل کنیم. به عبارت دیگر برای اینکه حمایت جامعه بین‌المللی را54
داشته باشیم، باید در اولین گام قواعد نظم فعلی را بپذیریم. اگر اوپوزیسیون نپذیرد، از سوی جامعه‌ی بین‌المللی همراهی و شناسایی بدست نخواهد آورد. بازیگری روی رژیم حقوق بشر هم محدود و هم گاه فرساینده است. کما اینکه در کسری از سه روز ١٥٠٠شهروند توسط رژیم کشته شدند. 55
جهان نه تنها تکانی نخورد بلکه حتی در مواردی در ابتدا این موضوع را به کل نادیده گرفت. بسیج نیرو و شناسایی بین‌المللی تنها با تکیه بر رژیم حقوق بشر دارای محدودیت است. در عین حال برای همراه کردن گروهی از جامعه بین‌المللی با اوپوزیسون همواره باید آن را مدنظر داشت. بطور مثال حمایت56
از ناوالنی عمدتا تحت تاثیر رژیم حقوق بشر است. در حالی که اوپوزیسیون ایران می‌تواند بروی لایه امنیتی حمایت عمومی بدست آورد. مساله میلیتاریسم/هسته‌ای ج.ا. و تهدیداتی که در سطح محیطزیستی متوجه منطقه است، می‌تواند زمینه‌ی بازی در آن رژیم امنیتی منطقه‌ای باشد. 57
. از این رو بهتر است که با ذینفعانی که درک مستقیم‌تری از تهدیدات ج.ا. دارند، در این فضا گفتگو کرد. بازیگران منطقه‌ای به دغدغه‌های ما نزدیک‌ترند. منافع مشترک فوری‌تری نیز قابل ترسیم است.
اوپوزیسیون چیست و چه وظایفی دارد؟58
آنچه که انتظار داریم به عنوان فرماندهی تغییرات، کسب شناسایی بین‌المللی و زمینه‌چینی برای زمین بازی ساخت آلترناتیو اقدام کند را اوپوزیسیون می‌نامیم. اوپوزیسیون مجمعی برآمده از نیروهای خوشنام و آینده‌نگری است که به فراهم کردن زمین بازی نیروهای سیاسی/احزاب در آینده همت می‌کنند59
. اوپوزیسیون الزاما باید تشکلی براساس گردهم ‌آمدن همه‌ی نیروهای سیاسی باشد تا بتواند خود را عصاره‌ی سیاسی و نیرویی معرفی کند که فراتر از رقابت‌های حزبی به حوزه‌های تاسیسی و بنیادین) constitutive domains) شامل: چگونگی نظم سیاسی، نهادهای امنیتی، بوروکراسی، حقوق و قوانین بپردازد.60
. مدل‌های قانون‌اساسی را بررسی و خطوط رژیم سیاسی مطلوب را ترسیم ‌کند و برای اجرایی کردن آن احتمالا توافقی امضا کند. اوپوزیسیون همزمان باید شناسایی بین‌المللی را هم بدست بیاورد و فرمان تغییرات را برای فضای رقابت سیاسی که حق مردم و همه‌ی گروههای سیاسی است در درست بگیرد. به این61
معنا که پیکره سیاسی و فکری تکه‌تکه و جداافتاده از هم را بر مبنای اصول بنیادین آزادی و حق شهروندی به هم وصل ‌کند. گاهی گفتگوها میان نیروهای اوپوزیسیون می‌تواند به توافق اعتمادسازی و ضمانت‌های حقوقی منجر شود. رسیدن به توافق فی‌مابین (Pact) ایده‌آل‌ترین شکل پیش برد62
برد گفتگوهای دولت‌سازی/صلح‌سازی است. البته به این معنا نیست که اوپوزیسیون مستقیما می‌تواند دولت تشکیل بدهد، بلکه همانطور که اشاره شد، اوپوزیسیون زمینه‌چین دگرگونی‌های آتی است. این مجمع با احزاب سیاسی متفاوت است و نمی‌تواند وظایف حزبی ایفا کند. اوپوزیسیون همانند فراهم کننده‌ای،63
، الزاما باید با از خودگذشتگی زیاد، نمایشی از نیروهای مصمم و مجهز به برنامه‌های فکر شده باشد که بی‌چشمداشت، بدون حرص قدرت و کسب صندلی فوری در ساخت قدرت به تغییرات سیاسی ضروری پابند می‌ماند و در هرحال از ایده سرنگونی جمهوری اسلامی دفاع می‌کند. 64
این در حالی است که احزاب باید برنامه‌های عملی آلترناتیو و اجرایی سیاست را پیش ببرند. دخالت احزاب در مجمع اوپوزیسیونی نه تنها هیچ کمکی نمی‌کند بلکه تشکیل مجمع اوپوزیسیونی باید با این پیش شرط باشد که افراد حاضر در مجمع اوپوزیسیون اجازه مشارکت فوری در قدرت را نداشته باشند. 65
فعالیت اوپوزیسیون به معنای تعطیل شدن احزاب نیست بلکه در میدان دیگری احزاب با جدیت مشغول فراهم کردن برنامه‌های اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، محیط‌زیستی،سلامت عمومی و اشتغال سبز و اقتصادپایدار برای پاسخگویی به نیازهای عملیاتی زندگی اجتماعی هستند.66
این در حالی است که عموما مشاهده می‌شود، احزاب، آنهم تنها با خود مشغول چیدن نقشه راه اوپوزیسیون هستند. در حالی که وظیفه احزاب برنامه‌های عملیاتی رقابتی محور و نه بنیان‌گذاری برای ساختار سیاسی است. این سطح از تلاش‌ها باید به کانال اوپوزیسیون هدایت شود و نه احزاب. 67
شاید درگیرشدن احزاب در زمین شعار، آرمان و گفتارهای سیاسی تئوریک، آنها را از خلاقیت برای برنامه‌نویسی سیاسی بازداشته است.
زمینه‌های شکل‌گیری اوپوزیسیون
هر گفتگویی میان هر تعداد از نیروهای اوپوزیسیون معمولا68
معمولا در مدل‌های مختلفی اجرا می‌شود: دو طرفه، چند طرفه، گروهی، گفتگوی میزبان صلح جداگانه با طرفها(استراتژی رفت و برگشت همانند دی میستورا در گفتگوهای سوری). با توجه به میزان شکاف و عمق بحران سیاسی، نیروهای اوپوزیسیون شانس بهم نزدیک شدن و یا از یکدیگر 69
یکدیگر متفرق شدن دارند. هر کشور بازیگران و روابط سیاسی خود را دارد. ایران از شکاف‌های متعددی رنج می‌برد. حتی متقاعد کردن طرفها به حضور در یک نشست احتمالا مدتها طول خواهد کشید. گفته می‌شود هر گفتگویی یک فرش قرمز و پیش‌نیازهایی دارد. هر یک از طرف‌ها ممکن است پیش‌شرط‌هایی برای 70
حضور داشته باشند. در این مرحله نیازمند اتخاذ مکانیسم‌هایی هستیم که به خروج سیاسی (political exit) مشهور است. این دروازه خروج از وضعیت فعلی است. در این مرحله که پیش ‌آغاز شکل‌گیری اوپوزیسیون است، باید شرایط عملی، روانی و امکانات ارتباطاتی میان71
نیروها را بدقت زیر نظر گرفت. معمولا نیروهای اوپوزیسیون پیش از واردشدن به گفتگوها دو استراتژی کاهش تنش) descalation) میان خود و افزایش تنش(escalation) با رژیم را دنبال می‌کنند. کاهش تنش در تجربه‌ی موفق مذاکرات صلح کلمبیا از آتش‌بس زبانشناسی (linguistic ceasfire )آغاز شد. 72
. یعنی در سطح زبانی ادبیات سیاسی سازنده‌ای را سروسامان داد. تدریجا می‌توان به نزیک‌شدن(rapproachment) نیروهای سیاسی همت کرد. کاهش تنش قبلی بویژه در میان طرفداران گروههای سیاسی در فضاهای آنلاین و گفتگوهای عمومی می‌تواند به نزدیکی گروهها سریع‌تر کمک کند.73
. توجه به شرایط روانی، مساله رنج‌دیدگی طرفهای گفتگو، آسیب‌دیدگی از شرایط و در یک کلام بازکردن آغوش برای فهم رنج دیگری بسیار ضروری است. ممکن است همدلی‌ها، اصرار به همبستگی‌ها ابتدا مورد توجه قرار نگیرد. حتی به آن اعتماد نشود، اما خورشید گفتگوها باید طلوع کند. 74
در مرحله مقدماتی باید بطور جدی از بکاربردن بی‌محابای صفت‌های تفرقه افکنانه، مخرب، بی‌حاصل، پرتاب عناوین مبهم، رقابت جویی ایدئولوژیک چپ و راست، اتهام‌زنی پرهیز شود. این کار نه وظیفه طرفهای گفتگو 75
بلکه وظیفه همه‌ی شهروندان علاقمند به ظهور اوپوزیسیون است.(باتوجه به اثرگذاری فضای آنلاین چنین ملاحظاتی جای بحث بسیار دارد) باید همواره مراقب کاهش تنش میان خود باشیم و بطور موازی تنش با رژیم را بالا ببریم. گام بعدی کمک به ظهور یک میزبان برای گفتگوهاست. 76
میزبان باید دارای ویژگی‌های خاصی باشد. سوای امکانات لجستیکی احتمالی برای برگزاری میزبانی، شخص میزبان باید مورد وفاق و اعتماد عمومی، آگاه به چندوچون سیاسی و (به گمانم) از میان یکی از غیراکثریتی‌های ایمانی، وجدانی یا زبانی باشد.77
میزبانی اکثریتی‌ها احتمالا این شائبه را درست می‌کند که آنها همچنان می‌خواهند هژمون باشند. بازهم مهمتر اینکه در انتهای مکانیسم خروج سیاسی، میزبان چنان درست انتخاب شده باشد که فضاسازی برای نزدیک کردن طرفها به یکدیگر و همزمان مورد توجه قراردادن حساسیت‌ همه‌ی طرفها او را کلافه یا 78
یا ناامید نکند. دی‌میستورا در مورد گفتگوهای سوری می‌گوید آنها حتی حاضر نبودند همدیگر را ببینند. من با رفت و آمد به اتاق‌های جداگانه سعی می‌کردم آنها را همزمان از نظرات دیگری مطلع کنم و تدریجا آنها را کنار هم بنشانم79
بعد از انتخاب یا گزینش میزبان که می‌تواند با کمک نیروهای سیاسی موجود در صحنه باشد، میزبان شروع به شناسایی نیروهایی می‌کند که آماده ملحق شدن به مجمع هستند. افرادی از احزاب هم می‌توانند به این جمع ملحق شوند فقط با این ملاحظه که وظایف اوپوزیسیون وظایف حزبی نیست و آنها نمی‌توانند 80
برنامه حزبی خود را به اوپوزیسیون تحمیل کنند. مدل‌های مختلفی را می‌توان برای شناسایی و همراه کردن دیگر طرفهای اوپوزیسیون بکار بست. در سه مدل ستاره‌ای، بلوکی و منظومه‌ای شناسایی طرفهای اوپوزیسیون قابل اجراست. 81
مدل گفتگوها می‌تواند برهمین مبنا یا به ابتکار میزبان هدایت شود.
در این مرحله، اولین گفتگو بسیار شکل‌دهنده(formative)است و حتی می‌تواند تعداد بیشتری را برای پیوستن به اوپوزیسیون تشویق کند. احتمالا میزبان اقدام به دسته‌بندی اولیه پیشنهادها، اعلام حضورها، پیش‌شرط‌ها و ..اقدام 82
می‌کند و اولین سری از گفتگوها را بصورت رفت و برگشتی با خود طرفها انجام می‌دهد. بعدا، از ماحصل گفتگوها حلقه‌ی اولیه‌ی نیروهای اوپوزیسیون را ساماندهی می‌کند. در این مرحله احتمالا امکان برگزاری نشست 83
عمومی‌تر با حضور همزمان دیگر طرفها هم ممکن است. این شکل از گفتگوها می‌تواند از چند الگو پیروی کند: الگوی صفر)١.شنیدن دغدغه‌ها ٢.جلسات نتیجه‌گیری ٣.ارائه راه‌حل [از گروههای بزرگ به کوچک] الگوی یک)١.کاهش تنش ٢.سکوسازی ٣.دستورالعمل نویسی ٤توافق سازی٥ بازخوانی و کسب تایید مجدد از 84
از طرفها. الگوی دو)١.کاهش تنش ٢.توافق سازی ٣گفتگو برای توافق سازی نهایی. الگوی سه)١.تصمیمات استراتژیک ٢.تصمیمات با ریسک بالا٣.تصمیمات برای موارد تاکتیکی و عملیاتی. سرعت افزایش الحاق دیگر طرفهای اوپوزیسیون نیز قابل دسته بندی به حلقه اول85
، دوم و سوم است. حلقه‌هایی که به مرور، مجمع بزرگ باثباتی را تشکیل می‌دهند. گسترش حلقه‌ها روبروی این ریسک هم قرار دارد که افراد ملحق شده‌ی بعدی، توافقات قبلی را نادیده بگیرند و مسائل جدیدی را پیش بکشند. از این رو پیوستن تعداد زیاد در مرحله‌ی اول به حفظ روند گفتگو و پایداری 86
توافقات کمک بیشتری می‌کند. مجمع اوپوزیسیون می‌تواند به کمیته‌های رسانه‌ای، پژوهشی- ارزیابی، بررسی پیشنهادها، ارتباطات بین‌المللی و کمیته منابع و حسابرسی مالی مجهز باشد. باتوجه با بالا بودن میزان تنش‌ها میان فعالان و طرفداران گروههای سیاسی87
، فشارها و شکاف‌های مختلف در فضای آنلاین، روابط بیرونی و ملموس در جهان واقعی را تحت تاثیر خود قرار داده است و خواهد داد. برای جلوگیری از تحت تاثیرقرار گرفتن تنها امکان ما برای حفظ همین پیوندهای حداقلی یعنی فضاهای آنلاین، بسیار مناسب است88
است تا فورم‌های عمومی/تخصصی برای بحث‌هایی که می‌تواند وجوه سیاسی، اقتصاد سیاسی، اجتماعی، محیط‌زیستی و فرهنگی را به شکل عینی‌تر برمحور برنامه و نه صرفا شعار جلو ببرد، تشکیل شود. نتایج این 89
فورم‌ها می‌تواند در سطحی بالاتر از حمله‌های ٢٨٠کارکتری توییتر راه‌حل‌های عمومی را به بحث بگذارد. امکانات محدود توییتر فضای گفتگویی را محدودتر از آنچه هست، می‌کند. این در حالی است که فضای آنلاین/واقعی در غیبت گفتگوهای مستدل و روش‌های روشن به وضعیتی شکننده‌تر منجر می‌شود. هر 90
توافقی در متن اوپوزیسیون نیازمند مراقبت زیادی است. حتی شروع این پروسه نیازمند مراقبت است. مساله بعدی دشوار بودن رسیدن به همگرایی بخاطر کشمکش در تفسیر از بحران و راه‌حل‌های پیشنهاد شده است. مساله تفاوت‌های معرفتی، مبانی دانشی و بطور کلی دشواری اصلی درجایی قرار دارد که ریشه در 91
ورود به مساله است. رویکرد پیچیدگی(Complexity) با عبور از تحلیل‌های تک خطی، رویکردهای کلی‌نگر، پرهیز از دست بالاگرفتن مفاهیم، پرهیز از بدبینی بیمارگون و خوش‌بینی‌های ساده‌انگارانه زمینه اولیه‌ گفتگو برغم تفاوت‌های برداشتی از امرسیاسی و آینده مشترک را بهتر فراهم می‌آورد. باید 92
بروی حداقلی از نزدیکی‌های روشی اصرار کنیم تا جهان‌بینی‌های متفاوت تاحدودی بهم نزدیک شوند. همزمان روش نقشه نویسی از حلقه‌های علت‌ و معلول Causal Loop Diagrammingچندگانه که بتواند فاکتورها و روابط را در پهنه وسیع اثرگذاری بر یکدیگر بصورت بصری جلوی همگان بگذارد93
، موفقیت خود را در بسیترهای دشوار مشابه نشان داده است. چنین فعالیت‌هایی برای رسیدن به توافق جمعی، همزمان می‌تواند همکاری‌ها را در میدان‌های دیگر هم تسری دهد.
پیشنهاد دیگر اینکه مجمع اوپوزیسیون به بازوهایی 94
همچون کمیته دریافت پیشنهادها، بازوی رسانه‌ای، کمیته روابط بین‌الملل و کمیته منابع مالی، دستیارتحقیقاتی-دانشی و کمیته ارتباط با داخل ایران مجهز باشد. آنچه روشن است اینکه اوپوزیسیون نیازهای مالی خواهد داشت.اما سازو کار مالی جلب و دریافت کمک‌ها95
باید بسیار دقیق طراحی شود. صندوق نباید تبدیل به ابزار درآمدزایی بشود. خطرات فساد ویرانگر سازماندهی سیاسی باید جلوی چشم همه‌ی ما باشد. پیشنهاد می‌کنم حتما فیلم «Bad Education» را نگاه کنید. ماجرای فساد میلیون دلاری که از حساب نکردن یک ساندویچ در صورتحساب شروع شد. 96
بهتر است همزمان در کنار شکل‌گرفتن مجمع اوپوزیسیون، الگوهای بسیج و واسازی در ارتباط با جامعه داخل ایران پیگیری شود. بسیج افکارعمومی به نفع اوپوزیسیون و واسازی نخبگان از درون سیستم. واسازی به این معنی که چهره‌ها، مسئولان یا تصمیم‌گیران را تشویق به عقب نشینی از قدرت بکنند. 97
به بیان دقیق‌تر، درخواست از رژیم نه دعوت برای کنشی ایجابی بلکه فقط و فقط با هدف جداشدن و عقب‌نشینی از قدرت باشد. فشار برای استعفا، ترک پست، عدم مشارکت در هر بازی یا در هر میدانی از بازی‌های رژیم. این فشار می‌تواند 98
در صورت تکرار صورتی فلج‌کننده پیدا کند. اوپوزیسیون منسجم می‌تواند با شناسایی بین‌المللی صدای واحدی را در سطح بین‌المللی اکو کند و همزمان بواسطه انعکاس خواست هماهنگ داخلی به حرکت هماهنگ داخلی با هدف از کار انداختن نیروی سرکوب99
بازوی اجرایی و جز آنها یاری برساند. کمپین‌های درخواست عقب‌نشینی بخش مهمی از نیروی فرسایش دهنده است.
نیاندیشیده‌های اوپوزیسیون
بخشی از مسائلی که همیشه در لابلای رقابت‌های سیاسی ما گم می‌شود را می‌توان با نام نیاندیشیده دسته‌بندی کرد100
. اینها مسائلی است که کمتر کسی بدون درگیرشدن در قطب‌بندیهای دوگانه اجازه داشته باشد، درباره‌شان حرفی بزند. مساله جدایی دین از دولت یا شکلی از نظام حقوقی لائیسیته که دولت را کاملا در مقابل امر مذهبی بیطرف اعلام کند 101
کند و متقابلا دین در امر سیاسی امکان مداخله و تصمیم‌گیری نداشته باشد. مساله ماموریت جدید ارتش، موضوع خلع سلاح و بحث تعیین تکلیف و وضعیت الحاق سپاه به ارتش، مدلهای ساماندهی جدید ارتش، بحث انحلال میلیشا102
، موضوعات امنیتی از قبیل آسیب‌پذیری جامعه ایران در مقابل سازمان‌های تبه‌کار(فراموش نکنیم ایران در منطقه هلال طلایی یعنی بزرگترین تولید کننده مواد مخدر خشخاش پایه قرار دارد و البته یکی از سه کشور اول مصرف کننده مواد است). فراموش نکنیم 103
که در بعضی تجربه‌های قبلی مثل آلبانی ورشکستگی عمومی مردم در جریان سرمایه‌گذاری در شرکت‌های هرمی، این کشور را درگیر جنگ داخلی کرد. الگوهای مخرب کسب ثروت در سازمان‌های جرم همانند شرکت‌های هرمی چه چشم‌اندازی دارد؟ موضوع فساد شرکت‌های هرمی یا هرشکل دیگری 104
از سازمان‌های جرم از مسائلی است که درآینده توجه زیاد و راه‌حل‌های جدی می‌طلبد. موضوع نظام مراقبت از طبیعت در سطح کشوری. مساله مقابله با فساد و پایه‌گذاری نظامنامه‌های مقابله با فسادهای مالی، تصمیم‌گیری و مالیاتی از جمله نیاندیشیده‌های اوپوزیسیون است. 105
حداقل این است که اوپوزیسیون برای مقابله با فساد برنامه‌ی روشن داشته باشد و سازماندهی سیاسی خود را نیز مطابق با این اصول جلو ببرد. واردشدن حجم کمک‌های اهدایی به روند بازسازی در بعضی تجربه‌ها بقدری مخرب بوده است که اساسا باقی ماندن در نقش اوپوزیسیونی را تبدیل به شکلی از کار106
کارآفرینی کرده است. پیشنهاد عملی این است که افرادی به اوپوزیسیون بپیوندند که دارای شغل و درآمدی مستقل از کمک‌های احتمالی به مجمع باشند، یا اینکه هرگونه بهره‌ی شخصی از منابع مالی مجمع اوپوزیسیون در ابتدای فعالیت کاملا ممنوع شود. 107
مساله عمومی کردن فرهنگ دادخواهی نیز یکی دیگر از نیاندیشیده‌های اوپوزیسیون است. الگوها و مدل‌های دادخواهی فقط مربوط به قربانیان و خانواده و عزیزان آنها نیست. در این زمینه عموم جامعه درگیر وضعیت عاطفه‌ای انفجاری است و باید برای کمک به چنین فضایی به تجربه‌های عمومی108
دادخواهی ارجاع داد و از آنها با مردم سخن گفت. مساله دیگر بحث مشارکت دادن گروههای مختلف سیاسی در اوپوزیسیون است که می‌تواند سوال مهمی باشد. بطور خاص مساله سازمان مجاهدین خلق. از سوی دیگر بحث دادخواهی وجود دارد.109
عدم تمایل به همکاری سیاسی در پروسه دادخواهی می‌تواند، گروهی از صاحبان حق را از پروسه دادخواهی بواسطه تعلق به مجاهدین کنار بگذارد. نادیده گرفتن حق دادخواهی پرسش‌های مهمی را روبروی مجمع اوپوزیسیون مطرح می‌کند. حرف آخر 110
آخر تاکید بر تمایز میان دو سطح بازی اوپوزیسیون و احزاب است. برنامه اوپوزیسیون برنامه‌ی تاسیسی/ساختاری و راههای تثبیت و تقسیم دولت آینده است. توافق‌های اوپوزیسیون در هماهنگی با داخل می‌تواند لرزش‌های تاسیس (POLITY) 111
را به حداقل و آسیب رقابت‌های غیرقابل کنترل را به کمترین حالت ممکن برساند. اما احزاب با برنامه های اجتماعی، اقتصادی، محیط‌زیستی و ...عملا در سطح سیاست‌گذاری (POLICY) برنامه‌های آلترناتیو اجرای/عملیاتی را تدارک می‌بینند. 112

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Farangiss Bayat

Farangiss Bayat Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @farangissbayat

Feb 12, 2023
۱.آزاد کردن برخی زندانی‌ها می‌تواند فرصتی باشد تا ج.ا. برای برگزاری مذاکرات برای چند دهه‌ دیگر درخواستی ارائه دهد، عنان از دست رفته روابط خارجی را دوباره بدست گیرد و درخواست پیشینی مخالفان و جامعه بین‌المللی را در تقدم بخشیدن به وضعیت حقوق بشر از کار بیندازد
#شهاب_نظری
۲.و نهایتا حقوق بشر را از مجموعه ریل مذاکرات با جامعه بین‌المللی بیرون بگذارد. در سطح داخلی اما شرایط برای ج.ا. پیچیده‌تر از قبل است: اگر تا پیش از این با «چهره‌»های مخالف روبرو بود، امروز با «جنبش» مخالفان روبروست. مطلوبش این است از بی‌نظمی و خام‌بازی در خشونت‌ورزی
#احمد_رئیسی
۳.برای دوره‌ای عقب برود و سر و شکل کارآمدتری به سرکوب بدهد. حرفه‌ای شدن نظام سرکوب یا تخصصی‌تر شدن آن ضرورتا شبیه همه دیگر رژیم‌های پلیسی به جای تخصصی شدن کنترل یا سرکوب [مطلوب اولیه] به همه‌گیر شدن «امر ناامنی» [امر امنیتی] می‌کشد:
#احمد_رئیسی
#شهاب_نظری
Read 18 tweets
Nov 25, 2022
۱.سرکوب/ آشتی/ اصلاح/سرکوب آتی در پیوستاری تاریخی از منطق جنگ سالاری در ج.ا. شکل می‌گیرد. پروپاگاندای بروز جنگ داخلی در آینده بی‌معنی است، جنگی در آینده منتظر ما نیست. مردم همین امروز قربانی جنگ‌سالاری نظام‌ند.
۲. شاید مفهومی بهتر از جنگ‌سالاری (Warlordism) نتواند فعلا خشونت، برنامه سرکوب آتی، چرایی حفظ وضع موجود و پروگرام آشتی-مماشات را در اضلاع ج.ا. توضیح دهد. حداقل من دستاویز دیگری برای بهتر نشان دادن چرایی طرح مکرر «آشتی» و ارجاع همزمان به «سرکوب» و ارعاب با خطر «جنگ داخلی» ندارم.
۳.نشان دادن ماهیت رژيم کار دشواری بوده. وجوه ایدئولوژیک نظام بر هر لعاب دیگری غلبه دارد، اما فقط آن نیست. این رژیم مانایی ویژه‌ای داشته. از بحران‌های زیادی عبور کرده، اما یک منطق پیوند دهنده در میان بازیگران، متن ماهیتی ساخت رژیم و اهداف موجود همه را بهم متصل کرده: جنگ‌سالاری.
Read 21 tweets
Nov 15, 2022
برخی سلبریتی‌ها سرگرمی‌وارانه مواضعی بیان می‌کنند و این در وضعیت، گرفتاری‌هایی درست می‌کند. معترضی بخاطر نوشتن شعار کشته شده! این بیشتر از اینکه یک خشونت کور باشد، بیان وضعیتی است که در آن نظام حقوقی فروپاشیده و سیستم کاملا دارد تروریستی عمل می‌کند. ۱
#اردلان_قاسمی
#مهسا_امینی
حالا در چنین شرایطی مثلا هیلا صدیقی از بی‌نیازی ملت ایران به کمک غربی‌های و خارجی‌های می‌گوید! این گروه سلبریتی‌ها تحت تاثیر شورانگیزی شعارهای «ما می‌توانیم» یا ورژن‌های ادبی از «همه عالم بهتریم» هستند. ۲
این شیدایی به تنها ماندن و ضجه زدن، بیرون از جهان تلف شدن اما به جهان نپیوستن، شاید بنمایه‌های حسرت‌آلودی برای قطعات ادبی و خلاقیت‌های شعری بوجود آورد. اما چندین دهه است، پدر مملکت را با نام فریبنده خودکفایی درآورده و عملا محیط زیست و امکان بقا ایران را بخطر انداخته. ۳
Read 4 tweets
Nov 9, 2022
یکی از سوال‌هایی که ما دائما در سالهای گذشته پرسیدیم، از حسرت و وحشت‌مان در مقابل این خسارت‌های انسانی، معنوی-مادی و محیط‌زیستی-زمانی است که ج.ا. بوجود آورده. بارها در بحث‌ها و باخودمان به این نتیجه رسیده‌ایم که میزان دهشتناکی از تخریب و جنایت تلنبار شده است. ۱
این وضعیت باعث شده «رنج» و ضرورت توقفش به مهمترین مسئله زندگی سیاسی ما تبدیل شود. ما باید این رنج را ضرورتا متوقف کنیم. در مورد ناکارآمدی سیستماتیک، بحران ارزشهای نظام و ...بسیار گفته‌اند. چیزی که بنظرم جایش خیلی خالی است ارزیابی روان‌شناختی از رهبران جمهوری اسلامی است. ۲
شاید پاسخ برخی سوال‌های بی‌جواب آنجا باشد. (چنین ارزیابی ممکن است ولی لزوما این توئیت‌ها چنین چیزی نیست). روان‌شناسی رهبران سیاسی همواره یکی از منابع شناخت و پیش‌بینی برای مدل تصمیم‌گیری‌های آنها در هنگام بحران و بویژه لحظات خطیر سقوط بوده است.۳
Read 15 tweets
Sep 14, 2022
۱. چرا ج.ا. با برنامه اتمی‌اش همچنان می‌تازد؟
در سالهای جنگ سرد، جریان غالبی از دانش تخصصی در مورد شوروی در مراکز دانشگاهی-رسانه‌ای امریکا سربرآورد. «شوروی شناسی» قرار بود به سیاستمداران و تصمیم‌سازان امریکایی و غربی یاری برساند و کمک کند تا شوروی در سطوح مختلف بهتر شناخته شود.
۲. در اواخر دهه ۱۹۵۰ ابتدا در کلمبیا، سپس در هاروارد و بعد برکلی مراکز مطالعات شوروی‌شناسی یکی پس از دیگری سربرآورد.
اواخر همین دهه دو واقعه، یکی فرستادن اسپوتنیک به مدار زمین و دیگری تست موفقیت آمیز اولین موشک قاره پیمای شوروی بر اهمیت تقویت جریان «شوروی‌شناسی» افزود.
۳. فاندهای کلان و تخصیص فضاهای بیسابقه به این کروه از اساتید و ومحققانی که مدعی فراهم آوردن شناخت «درست» از شوروی بودند، جریان شوروی شناسی را به یکی از شاخه‌های پرطمطراق از زیر مجموعه علوم انسانی در امریکا تبدیل کرد. جزئیات بسیار مهمی وجود دارد که ضرورتا باید از ذکر آنها گریخت
Read 19 tweets
Feb 15, 2022
روسیه در همسایگانش زنده است. این برداشت غالب و قدیمی از احساس «محبوس‌شدگی» در زندان جغرافیا، کار دست روسیه داده. چند صد سال است همین است. روسیه در همه سالهای پس از فروپاشی یک استراتژی کلی داشته: ۱
حال که مرزهای بین‌المللی «محترم» هستند، آن را دور می‌زنیم: با خارج نزدیک، با رژيم protectorate (تحت‌الحمایگی) و سیاستی که «بازمستعمره‌سازی همسایگان» می‌خوانندش.
قدرتی که با شبکه الیگارش‌های فاسد، همسایگانش را تحلیل برده و مشتی تحت الحمایه ساخته (مثلا مدودچوک). ۲
حاکمیت هیچ کشوری را محترم نشمرده و برای توجیه پرش‌های جغرافیایی، تهدیدات ساختگی از همسایگان، از اتحادیه‌ها، حتی روابط اقتصادی و داخلی کشورها (حتی موازنه سیاسی داخلی‌ آنها) علیه خودش تعریف کرده. ۳
Read 8 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(