کشور سوئیس را با کدام ویژگی برجسته آن میشناسید؟
رشته جبال آلپ، خطوط آهن و جادههای کوهستانی و طبیعت فرحبخش آن یا شکلات، ساعت، ماشینآلات و ابزار دقیق آن و یا پرچم صلیبنشانش، که به نماد بیطرفی شهره آفاق گشته؟
بیتردید سوئیس همه این ویژگیها را داراست و یک شرکت خاص هم. #CryptoAG
داستان را باید از سوئد آغاز کرد، کشوری که در آن نابغهای کمتر شناخته شده بنام Boris Hagelin در کارگاه شخصیاش روی دستگاه رمزنگاری کار میکرد. استعداد وی سرشار و کمیاب بود. آقای هاگلین شاهد اشغال کشورش توسط نازیها بود و با پایان یافتن جنگ دوم جهانی، دستگاههای اطلاعاتی آمریکا/
به او توجه ویژهای کردند و وقتی اطمینان حاصل نمودند، که استاد هاگلین در کار خود سرآمد دوران است، به وی پیشنهادی کردند، که او نه تاب و نه میل رد کردن آنرا نداشت.
پیشنهاد این بود، برای اینکه خود او و دستگاههای حساس تولیدیاش به دست رقیب کمونیست در مسکو نیفتند، بهتر است او با /
سوئد خداحافظی کند و تحت حفاظت آنها در سوئیس کار و زندگی خود را آغاز.
پیشنهاد به مذاق هاگلین خوش آمد. چرا ؟
اول اینکه در سوئد قوانین صادرات و واردات خیلی دست و پا گیر بودند و مانع رونق کسب و کار. دوم اینکه وی اصلا دلش نمیخواست تا پایان عمر مهمان رفقای داس و چکش نشان باشد. اصلا /
سوئیس کجا و روسیه کجا !؟
پس رهسپار سوئیس شد و در شهر Zug تسوگ رحل اقامت افکند و در بدو امر کار را در گاراژ منزلش و شرکتی بنام Crypto AG آغاز کرد. سیا هم از دور و نزدیک هوای او و محصولات شرکتش را داشت و بر فروش آنها نظارت میکرد.
برنامه CIA برای این همکاری پروژه Minerva نام گرفت./
کار هاگلین و شرکتش بالا گرفت. اگر در روزهای اول، او تنها با چند نفر متخصص کار خود را راه انداخت، تا نیمه دهه ۶۰ بیش از ۱۸۰ نفر از بهترین نخبگان رشته رمزنگاری Cryptology و علوم پیوسته با آن برای شرکتش کار میکردند.
اما دستگاه Cryptography یا رمزنگاری چیست؟
این علم باسابقه تبدیل/
متون عادی به متون رمزگذاری شده است و مکانیسم آن بزبان ساده تعیین یک الگوریتم مشخص و انتقال آن به چرخدنده هایی که پس از دریافت حروف ورودی، آنرا به یک یا چند عدد، حرف و یا نشانه تبدیل و بصورت نگاشته بیرون میدهد. انواع پیشرفتهتر متن خروجی پس از بررسی و تایید بوسیله سیستم بصورت /
امواج رادیویی/ الکتریکی ارسال میشود. به فرض داشتن دستگاه مشابه توسط فرستنده و گیرنده، مکاتبات رمز بین آنها بر اساس الگوریتم واحد میسر میشود. البته این وجه خیلی ساده کار است و دستگاههای شرکت هاگلین بسیار متنوعتر از این و بر اساس الگوریتمهای پیچیده و چندگانه و مختصات فنی /
دقیق و قابلیتهای سری ساخته میشدند. اسباب توفیق شرکت او زود فراهم گشت. آمریکاییها هم مراقب بودند، تا امن و مطمئنترین دستگاهها بدست خود، اعضای ناتو و کشورهای دوست برسند.
اوضاع بر وفق مراد تمامی طرفین ماجرا سپری میشد و درآمدهای شرکت سرشار و خیال مقامات اطلاعاتی آمریکا تخت بود.
شرکت در زمره معدود تولیدکنندگان Hightech برترین فناوریهای دوران بود و کارکنان آن به داشتن چنین موقعیت شغلی درآمدزایی مفتخر. اما سری در میان بود. هاگلین و سیا در طراحی و ساخت دستگاهها امکان شنود و رصد مکاتبات را برای دستگاههای اطلاعاتی آمریکا تعبیه کرده بودند.
در بدو امر سیا و /
پنتاگون با استفاده از ماهواره و هواپیمای جاسوسی بلندپرواز خود نه فقط مکاتبات صورت گرفته توسط این دستگاهها را در کشورهای هدف دریافت و ثبت مینمودند، بلکه فارغ از آن متن پیام اصلی را نیز. البته این امر با فلسفه وجودی این دستگاه و خرید آن در مغایرت تام بود. کار بجایی رسید که /
سازمان امنیت و جاسوسی خارجی آلمان BND هم به جمع شرکت Krypto AG و سیا اضافه شد و آنها یعنی سازمانهای اطلاعاتی مذبور طراحی دستگاههای شرکت را تعیین مینمودند و هاگلین آنها را مو به مو در ساخت مدلهای جدید بکار میبست.
اواخر دهه ۶۰ میلادی اما زمان بازنشستگی هاگلین فرا رسید و /
اکنون پرسش مطروحه این بود، که سرنوشت شرکت بعد از دوره مالکیت و مدیریت او چه خواهد شد. آقای هاگلین یک پسر داشت بنام Bo، که در شرکت کار میکرد و به رموز و اسرار آن واقف بود. اما او اعلام کرده بود، که حاضر به ادامه روشهای کثیف پدرش، سیا و شرکا نیست. پس برای طرفین قابل اعتماد نبود. /
هاگلین پدر تصمیم به فروش شرکت میگیرد. البته چنین شرکتی را نمیتوان بسادگی فروخت و حتی امکان انتخاب خریداران آنهم وجود ندارد. رقابتی بین سازمانهای اطلاعاتی آمریکا، آلمان و فرانسه در گرفت. برنده معامله سیا و بی ان دی آلمان بودند و مشترکا شرکت را خریداری کردند. وضع خندهآوری بود./
مالکان و طراحان بهترین و مطمئنترین شرکت تولید دستگاههای رمزنگاری عالم، سرویسهای جاسوسی آلمان و آمریکا بودند. شرکت به قیمت ۲۵ میلیون فرانک سوئیس فروخته شد. ۱۹۷۰. در نوامبر سال ۱۹۷۰ پسر آقای هاگلین که مخالف روشهای پدر بود و مطلع از اسرار، در یک تصادف جادهای جان باخت. قتلی مرموز!
معلوم است دلیل قتل چه میتوانست باشد.
از این به بعد برتری اطلاعاتی غرب در حیطه رمزگشایی مسلم بود. بهترین تولیدکنندگان و فروشندگان سیستمهای رمزنگاری در عالم، در واقع از اسرار رد و بدل شده دولتهای دیگر هم با خیال راحت منتفع میشدند، خریدارانی که هزینه این امر را نیز پرداخته بودند/
اینگونه دستگاههای شرکت از شیلی تا کره جنوبی، از ایران تا یوگسلاوی و از تونس تا آفریقای جنوبی مشغول ارائه محرمانهترین اطلاعات دولتی به سیا و بی ان دی بودند.
دولت سوئیس البته از وضعیت مالکیت و رویکردهای شرکت باخبر بود.این وضعیت اما نمیتوانست چندان پایدار بماند. اول کارمندان شرکت/
به چگونگی، محل و اینکه چه کسانی طراحی دستگاههای نسل جدید را انجام میدهند، مظنون شدند و کار به شکایت و پلیس هم کشید. دولت سوئیس اما زود قضیه را خواباند. بعد دستگاههای اطلاعاتی یوگسلاوی به درز اطلاعات خود از طریق دستگاههای رمزنگار پی برده و شرکت را تهدید به افشای کلاهبرداری بزرگ/
آن نمودند. موضوع به بحرانی جدی برای شرکت و سازمانهای اطلاعاتی در پس پرده آن مبدل گردید. پس سریعا با اعزام کارشناسی به بلگراد و ارائه راه بستن دسترسی به اطلاعات از طریق دستگاهها برای بیگانگان، مسئله ختم به خیر شد. اوضاع بعد از این اتفاق اما برای شرکت باز به روال عادی خود بازگشت،/
تا مدتها، ولی فقط تا روز ۱۸ ماه مارس سال۱۹۹۲.
وقتی Hans Bühler هانس بوولر، یکی از فروشندگان شرکت، در تهران به جرم جاسوسی دستگیر شد. ایران در زمره بزرگترین و قدیمیترین مشتریان شرکت بود. تاریخ اولین خریدهای ایران به سالهای بعد از جنگ دوم جهانی بازمیگردد و رضایتمندی از محصولات آن/
این خریدها پس از ظهور ج ا در ایران همچنان ادامه یافتند. بوولر به تنهایی حداقل ۲۵ بار برای فروش به ایران سفر کرده بود. عمده دستگاههای خریداری شده مختص بخش نظامی و اطلاعاتی بودند و فوق حساس. بعد از تاسیس ج ا اما بالغ بر ۸۰٪ از دستگاههای فروخته شده به تهران قابل خوانش برای /
سازمانهای اطلاعاتی مالک شرکت بودند. اکنون مقامات اطلاعاتی نظام به کلاهبرداری کلان شرکت پی برده بودند و بوولر را در بازداشت مورد بازجویی قرار میدادند.واکنش Michael Grupe مدیرکل شرکت به بازداشت بوولر اما سرد بود.در حقیقت اما بحرانی بزرگ گریبان شرکت و صاحبان آنرا گرفته بود و امکان/
رسوایی عظیمی میرفت. بعد از ماهها رفت و آمد و گفتگو میان مقامات دولت سوئیس و شرکت با مقامات ج ا سرانجام توافقی بر سر بستن امکان شنود دستگاهها بدست آمد و آزادی به قید وثیقه بوولر. مبلغ وثیقه ۱ میلیون دلار بود. شرکت از پرداخت آن رسما خودداری کرد تا محلی برای تردید به خود باقی /
نگذارد.سرانجام سازمان امنیت بی ان دی آلمان تامین وثیقه را عهدهدار گردید و بوولر پس از ۲۹۲ روز حبس به سوئیس بازگشت. ابتدا مدیریت شرکت استقبال گرمی از او بعمل آورده و پس از کوتاهزمانی او را به دلیل عدم اعتماد متقابل از شرکت اخراج نمود. موضوع بر بوولر گران آمد و مترصد دلایل رفتار/
نامسئولانه مدیریت شرکت در قبال بازداشت خود شد. او موفق شد به پارهای از حقایق پس پرده شرکت گشت و در سال ۱۹۹۴ کتابی در این زمینه چاپ و نشر کرد. انتشار کتاب موجی رسانهای برانگیخت. وضعیت شرکت و صاحبان آن بشدت بحرانی شد. ابتدا مدیران شرکت همه چیز را کتمان کردند و دروغ گفتند.
اما فشار رسانهای و برملا شدن اسرار نزد سرویسهای اطلاعاتی کشورهای بسیاری در عالم جایی برای کتمان باقی نمیگذارد.
در سال ۱۹۹۳ دولت آلمان و بی ان دی سهام خود را در شرکت Crypto AG به سیا فروخت و اینگونه سیا یگانه مالک شرکت شد.
بوولر تهدید به افشاگری بیشتر مینمود و از اینرو/
شرکت علیه وی طرح شکایت نمود. یک روز به جلسه دادگاه مانده اما بوولر و مدیریت شرکت در توافقی محرمانه با یکدیگر کنار آمدند. البته بوولر مبلغ قابل توجهای حقالسکوت دریافت نمود و دیگر هرگز تا زمان مرگ خود در سال ۲۰۱۸ کلامی بر علیه شرکت ادا ننمود. فعالیتهای جاسوسی سیا هم از این طریق/
سیستمهای رمزنگاری مذبور تا سال ۲۰۱۸ ادامه یافتند و شرکت هنوز به تولید مشغول است.
موسس شرکت "بوریس هاگلین" در واپسین روزهای حیات خود اما جملهای را بر زبان راند، که بسیار معنادار بود:
"من بزرگترین جاسوس تاریخ بشریت بودم !"
Source:
Reportage Spionage Skandal
Die Crypto Affäre - SRF
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
"قاضی محمد" با هر متر و ملاک سیاسی، یک عنصر خائن بود و یک عامل بیگانه.
خیانت او بعدا و در سال ۵۸ به الگوی حزب دموکرات کردستان، که همو پایهگذاری کرده بود، و سایر احزاب تجزیهطلب مبدل شد، که هرگاه دولت مرکزی دچار ضعف شود، زمان خیانت و جداییطلبی ست. آنهم به شکل مسلحانه و مزدورانه.
زاده شده در سال ۱۲۷۹ در مهاباد و از خانوادهای فئودال و کلان زمینداران بوکان اصالتی گرجی داشت و شغل قضاوت در دعاوی و حل و فصل مسائل شرعی مردم در خانوادهاش نهادینه شده. بواسطه تمول و نفوذ محلی خاندان او بود، که در ساختار اداری تازهتأسیس دوران رضاشاه پلکان ترقی را طی نمود.
چندی ریاست اداره معارف مهاباد را بر عهده داشت و بعدتر ریاست جمعیت شیر و خورشید شهر را. زمینه فکری لازم برای مسیر خیانتباری که وی بعدتر طی نمود را باید در خانواده او و آشناییش با علاقهمندان به نظام سوسیالیستی در شوروی جستجو کرد.
با وقوع جنگ جهانی دوم و اعلام بیطرفی ایران، /
محمدرضا شاه پهلوی و ریچارد میلهاوس نیکسون Richard Milhous Nixon دو شریک سیاسی و دوست واقعی بودند.
دوستی در عالم سیاست نادر است، اما گذر زمان و اسناد تاریخی به ما میگویند، آنها از نزدیکی و تفاهم بسیار برخوردار بودند.
این مودت برای ایران رهآوردهای بسیاری را در بر داشت. #دوست_شاه
نقطه مبدأ آشنایی شاه با نیکسون به سالهای معاونت ریاستجمهوری او باز میگردد. وقتی آیزنهاور ۱۹۶۱-۱۹۵۳ رییسجمهور ایالات متحده بود. درست در همان سالهایی که فضای سیاسی ایران دستخوش اغتشاشات بر سر ملی شدن صنعت نفت بود و مصدق نخستوزیر با خودکامگی، کشور را به مرز سقوط و تباهی پیش برد.
دستگاههای اطلاعاتی آمریکا در گزارشات خود به رییسجمهور، نسبت به "خطر به دامان کمونیسم افتادن ایران، که متحد طبیعی آمریکا بشمار میرود"، هشدار داده بودند و آیزنهاور خطر را جدی گرفت. هر چند اقدامات آمریکا با توفیق اولیه آنچنانی در ایران روبرو نشدند، اما سرانجام با برکناری مصدق/
قرار بود این سفر، نماد توسعه همهجانبه دوستی و همکاریهای میان دو کشور باشد.
بنا براین بود که این دیدار ۹ روزه در آن تابستان زیبای ۱۹۶۷، باب رونق اقتصادی و تجاری میان آلمان و ایران را بگشاید.
اما سیر رخدادهایی تاملبرانگیز این سفر را به تجربهای تلخ مبدل نمودند.
آلمان هفتههاست، که یک موضوع خبری خاص دارد و دولت فدرال، دولتهای محلی ایالات مورد بازدید، رسانهها و صاحبان صنایع بسیج شدهاند تا این دیدار شاهانه، که آلمان ۴ سال برای آن صبر کرده بود. بخوبی و شکوهمندی برگزار گردد.
در سال ۱۳۴۶ ایران اهمیت و ارج و قربی داشت و دکلهای نفتی بسیار.
سفر شاهنشاه، بعنوان شاهکلید ذخایر نفتی و رهبر کشوری ثروتمند اما بشدت در حال توسعه، برای کشوری صنعتی چون آلمان، آنهم با روابط دوستانه دیرینه تاریخی،سفری ویژه بود. تماسهای اخیر شاه با شوروی و بلوک شرق و نزدیکی به آنها نیز بر نگرانیهای خاص غرب افزوده و این دیدار را خطیر کرده بود.
وقتی در روز دوم نوامبر ۱۷۵۵ شاهزاده خانم بدنیا آمد، حال مادرش ملکه اتریش رو به وخامت گذاشت و تا آستانه مرگ پیش رفت.
اینگونه Marie Antoinette ماری آنتوانت پا به عرصه حیات گذارد. در زمان تولدش اتریش کشوری مهم و مقتدر در میانه اروپا بود و در رقابت با فرانسه، روسیه و بریتانیا.
⬇️
وقتی فقط ۱۴ سال داشت، پدر تاجدار وی و دولت تصمیم به کاهش تنش با فرانسه گرفتند و اینگونه مسئله وصلت سیاسی ماری با شاهزاده Ludwig August لودویگ آگوست ولیعهد ۱۵ ساله فرانسه پا گرفت. به دلیل صغر سن در مجالس چند روزه عروسی در ۱۶ ماه مه ۱۷۷۰، از خود زوج خبری نبود و نیابتی صورت گرفت.
⬇️
وقتی در ۱۰ ماه مه ۱۷۷۴ لودویگ شانزدهم بعنوان پادشاه خورشیدنشان بر تخت سلطنت نشست، اوضاع داخلی فرانسه به خاطر جنگ و فقر رو به بحران مینهاد و دربار سلطنتی به جزیره دورمانده از واقعیات جامعه به مرحلهای جدید از ولخرجیهای شاهانه و عیاشیهای بی حد و مرز وارد شد.
شاه جوان نه /
⬇️
"عایشه قذافی" تنها دختر دیکتاتور سابق لیبی "معمر القذافی" بود و محبوب پدر. در چارچوب تعاملات درونی خانواده از موقعیت ویژهای برخوردار گشت و ابایی از عرضه نمودن دامنه نفوذ خود نداشت. سبک زندگی او با زنان کشورش سالهای نوری فاصله داشت و به برکت چپاول ثروتهای ملی زندگی افسانهای !
⬇️
جدای از مکنت رویایی، بدنبال موقعیت سیاسی ممتازی برای خویش هم بود، تا جاییکه در سال ۲۰۰۹ بعنوان سفیر برنامه توسعه سازمان ملل متحد معرفی شد. طرفه آنکه از جمله وظایف وی در چارچوب این برنامه، مقابله با سرکوب زنان در جهان عرب بود !
اعضای خانواده قذافی به آزار و شکنجه فجیع مخالفان،
⬇️
مردم و کارمندان خود شهره بودند و چندین بار به دلیل انجام چنین رفتارهایی در خارج از کشور با مشکلاتی روبرو شدند.
وقتی در سال ۲۰۱۱ جنگ داخلی در لیبی برای سرنگونی پدرش در گرفت،عایشه البته تمامی مساعی خود را برای حفظ وضعیت موجود بکار بست. البته اینبار با ظاهر و رفتاری عوامفریبانه.
⬇️
حکایت وقایع سپتامبر سال ۱۹۷۰ در اردن هاشمی، یکی از داستانهای بحران در خاورمیانه پس از جنگ دوم جهانی ست.
اتفاقاتی که در سومین هفته آن ماه در اردن رخ دادند، نشانگر پتانسیل نابودی در کشورهای بیثبات منطقه آن دوران بوده و نقش مخرب و تروریستی فلسطینیان را فاش میسازد.
برای آوارگان فلسطینی قرار بود اردن موطن جدیدشان باشد. بیش از ۹۰۰۰۰۰ فلسطینی به اردن پناه آورده و نیمی از جمعیت کل کشور را تشکیل میدادند. خیلی زود تشکیلات "الفتح" به رهبری "یاسر عرفات" در اردوگاههای پناهندگان نفوذ کرده و به سربازگیری و آموزش چریکی آنان پرداخت.
تا سال ۱۹۷۰ الفتح، قریب به ۱۰۰۰۰۰ چریک تعلیم دیده و غالبا رادیکال در اردن در اختیار داشت. این در حالی بود که تعداد پرسنل ارتش تحت امر "ملک حسین"، پادشاه اردن، از ۵۵۰۰۰ نفر تجاوز نمینمود.
به معنایی دیگر "دولتی در دولت میزبان ایجاد شده بود و مهار امنیتی میهمانان بسیار سخت بود".