1- نگاهی به اهمیت راهبردی ناحیه كالینینگراد، اهرم ژئوپلیتیكی روسیه و اسب تروای اروپا: كالینینگراد كه درمنطقه بالتیك و مابین كشورهای لیتوانی و لهستان واقع شده است، ناحیه ای جداافتاده از خاك اصلی روسیه است. در جغرافیای سیاسی به این ناحیه exclave یا برونگان/ برون بوم گفته میشود.
2- برونگان ممكن است بطوركامل درخاك كشور دیگری محصور باشد یا اینكه بین چند كشور قرار گرفته باشد. برونگان معمولا به دلیل این جداافتادگی حتی ممكن است با خطر استقلال و یا الحاق به كشور دیگر روبرو باشد، یا حداقل دچار محدودیت هایی از نظر عبور و مرور با سرزمین اصلی باشد.
3- كالینینگراد موقعیت ژئوپلیتیكی مناسبی را درمنطقه بالتیك برای روسیه پدید آورده است این ناحیه با سرزمین اصلی روسیه 365 كیلومتر فاصله دارد و تنها بندر اروپایی بدون یخبندان روسیه محسوب می شود و نقش با اهمیتی را در حوزه روابط میان روسیه با كشورهای بالتیك، اروپا و امریکا بازی می كند
4- این ناحیه با نام كوئینزبرگ تا پیش از جنگ جهانی دوم به عنوان بخشی از خاك آلمان تلقی میشد. كوئینزبرگ آلمانی نشین در قرن 18 و پس از تصرف توسط خاندان هوهنزولرن رسما استان پروس شرقی از كشور پادشاهی پروس تبدیل وبعد از اتحاد آلمان جزو خاك امپراطوری آلمان شد.
5- در پی شكست آلمان در جنگ جهانی اول و طی كنفرانس ورسای ویلسون رئیس جمهورامریکا با ارائه 14ماده خود ازاستقلال و احیای مجدد لهستان حمایت كرد و با تحقق این امر رسما ارتباط سرزمینی میان کالینینگراد و خاك اصلی آلمان توسط باریكه ای از خاك لهستان موسوم به كریدور لهستان قطع شد.
6- از سوی دیگر برای تضمین دسترسی لهستان به دریای بالتیك و توانایی تجارت دریایی مستقل لهستان بندر دانزینگ به عنوان بندر آزاد تحت نظارت جامعه ملل اعلام شد كه این امر هیچ یك از طرفین را راضی نكرد.
7- نهایتا در سال 1939 و در پی حمله نظامی آلمان نازی به لهستان و اشغال این كشور اتصال زمینی میان این ناحیه و خاك اصلی رایش سوم برقرار شد. شهر كوئینزبرگ در جنگ جهانی دوم به علت بمباران بریتانیا و همچنین حملات ارتش سرخ شوروی به شدت آسیب دید.
8- در ماه های پایانی جنگ جهانی دوم و در پی تصرف اروپای شرقی توسط روس ها این ناحیه نیز توسط ارتش سرخ اشغال شد و پس از پایان جنگ اگرچه از نظر حقوقی وضعیت مشخصی برای ناحیه پروس شرقی مشخص نبود
9- اما درگذشت روزولت و شكست چرچیل درانتخابات راه را برای استالین باز گذاشت این ناحیه را رسما به خاک شوروی ملحق کند از طرف دیگر با اینكه شوروی در ظاهر از 15 جمهوری مستقل بر پایه ضوابط قومی وزبانی تشكیل شده بود اما فرصت برای استقلال این ناحیه به عنوان یك جمهوری نیز فراهم نشد
10- چرا كه جمعیت آلمانی زبان ساكن آن از میان رفته بودند، از طرفی نیز به دلیل نبود اشتراكات فرهنگی یا تاریخی امكان الحاق آن به خاك لیتوانی نیز وجود نداشت.لذا این ناحیه در 17 اكتبر 1945 به خاك اصلی شوروی ضمیمه شد
11- یك سال بعد نام آن به افتخار سیاستمدار این كشور میخائیل كالینین كه به تازگی درگذشته بود از كوئینزبرگ به كالینینگراد تغییر كرد. ( نکته جدا: برخی اوقات به دلیل شباهت چهره میخائیل کالینین به جای تروتسکی اشتباها به کار میرود)
12- جمعیت آلمانی این ناحیه كه تاپیش ازجنگ جهانی دوم بالغ بر 2/2 میلیون نفربود پس ازاین الحاق به كمتراز 150 هزارنفر كاهش یافت در مقابل با مهاجرت سازمان یافته روس ها به كالینینگراد تا سال 1959 جمعیتی بالغ بر 611 هزار نفر به این ناحیه مهاجرت كردند كه بنیان روسی سازی آن را بنا نهادند
13- بدین شكل به تدریج نمادهای فرهنگی آلمان از میان رفته ومجتمع های انبوه مسكونی مدرن و دفاتر اداری جایگزین ابنیه تاریخی از جمله كلیساهای آلمانی و قلعه های به جای مانده از قرون وسطی شدند.
14- همچنین نام قهرمان های جنگ جهانی دوم (كه در شوروی به آن جنگ بزرگ میهنی اتلاق می شد) جایگزین نام های آلمانی شد. با این وجود تنها انگشت شماری از ساختمان های تاریخی مانند كلیسای جامع كویزبرگ كه محل دفن امانوئل كانت بود توانست از شر تخریب رهایی یابد.
15- صنعت كالینینگراد نیز از ساخت صنایع دستی به ادوات نظامی مبدل گشت و زبان روسی جایگزین زبان آلمانی شد. درطول جنگ سرد نیز كالینینگراد نقشی اساسی در خط مقدم برنامه نظامی اتحاد شوروی ایفا كرد.
16- این ناحیه به عنوان مقر فرماندهی نظامی علیه ناتو و یك بندر كلیدی برای ناوگان دریای بالتیك شوروی تلقی میشدكه بالغ بر 300 هزار نفر از پرسنل نظامی شوروی را در خود جای میداد تا هم به عنوان نیروی دفاعی و هم در تهاجم احتمالی علیه اروپای غربی بكار گرفته می شدند.
17- در طول جنگ سرد ورود آزادانه به كالینینگراد همانند بسیاری از سایت های نظامی شوروی برای شهروندان عادی روسی هم ممنوع بود.
18- پس از فروپاشی اتحاد شوروی، روسیه با تهدیدهای مختلفی روبرو شد ازجمله استقلال طلبی و ادعاهای ارضی دیگركشورها در این میان كالینینگراد پتانسیل هر دو مورد را داشت ازطرفی هم ازسوی لیتوانی، لهستان و حتی آلمان كه به تازگی مجددا متحد شده بود ادعاهایی تاریخی در مورد مطرح بود
19- در این بین حتی احتمال اداره مشترك كالینینگراد با كشورهای دیگر هم محتمل بود، اگرچه خطر الحاق به كشورهای دیگر پس از مدت كوتاهی برطرف شد، ولی امكان استقلال و تجزیه طلبی كمابیش باقی مانده بود.
20- بااعلام ناحیه كالینینگراد به عنوان منطقه آزاد اقتصادی درسال 1991 بسیاری ازتعرفه های گمركی و مالیاتی حذف و باعث شد برخی آن را هنگ كنگ ناحیه بالتیك یاد كنند با این وجود از اعطای خودمختاری اقتصادی بیشتر به این ناحیه خودداری شد.
21- از سویی برخی دیگر نیز در روسیه نگران بودند كه كالینینگراد به آلاسكای كوچك تبدیل شود امری كه به واقعه فروش آلاسكا به ایالات متحده توسط روسیه تزاری در 1867 اشاره داشت. در كل از منظر اقتصادی هرگز از امكان بالقوه این ناحیه به عنوان دروازه بازار اوراسیا استفاده مناسبی نشد.
22- ازنظرترانزیت و عبورومرور لیتوانی و روسیه قراداد حذف روادید را امضا كردند اما با پیوستن لیتوانی به اتحادیه اروپا كالینینگراد بطور كامل در محاصره منطقه شنگن قرار گرفت و لذا برای عبور و مرور به گذرنامه رسمی و ویزا احتیاج شد كه با مذاكرات بعدی شرایط عبور ویژه ای در نظر گرفته شد
23- هم اكنون احساسات جدایی طلبانه این ناحیه نسبتا اندك است و براساس آمارها بالغ بر 70 درصد ساكنان آن خود را در درجه نخست روسی میدانند، با این حال نگرانی هایی از دید روسیه خصوصا میان نسل جوان نسبت به علاقه به فرهنگ آلمانی در این ناحیه وجود دارد
24- حتی پیشنهاد هایی برای بازگشت نام قدیمی آن یعنی كوئینزبرگ نیز مطرح شده است. اخیرا روسیه با ساخت بنای كلیسای ارتدوكس در اصلی ترین میدان شهر تلاش هایی را برای جلوگیری از بازسازی یا احیای بنا های قدیمی مانند كلیسای آلمانی آغاز كرده است.
25- با گسترش ناتو به شرق روسیه از كالینینگراد به عنوان یك اهرم ژئوپلیتیكی استفاده نموده بطوریكه برخی از كالینینگراد به عنوان اسب تروای اروپا یاد میكنند
26- روسیه در این ناحیه سیستم رادار و سامانه موشكی و نیز امكانات استقرار موشك های بالستیك دارای قابلیت حمل كلاهك هسته ای ایجاد نموده است كه تا شعاع 700 كیلومتری خود و نقاط مهمی از اروپا از جمله برلین را در برمیگیرد مسئله ای كه بدون وجود این ناحیه برای روسیه امكان پذیر نبود. پایان
1_ حال حاضر طبق نظرسنجیها، ماکرون حدود ۲۴ درصد را در اختیار دارد، این میزان اگرچه رقم بالایی محسوب نمیشود اما جایگاه نخست را در میان همه نامزدها به وی اختصاص داده و از طرفی به لطف تعدد احزاب جناحهای رقیب، همچنان بیشترین بخت را در میان دیگر نامزدهای ریاست جمهوری دارا است
2- جایگاههای بعدی در این تخمین به ترتیب به لوپن، پکرس و زمور تعلق دارد.راهیابی ماکرون همراه یک چهره راست افراطی به دور دوم شانس بیشتری را برای وی به دنبال دارد تا در دور دوم بتواند با حمایت احزاب بازمانده، نامزد رقیب را شکست دهد اما با پکرس کار قدری برای وی سختتر خواهد بود
3- احتمال راهیابی مکرون به همراه لوپن به دور دوم بیشترین احتمال از میان همه سناریویهای مختلف قلمداد میشود مهمترین تغییر در جناح راست افراطی با ظهور اریک زمور رقم خورده که هواداران این جریان سیاسی را به دو بخش مابین زمور و لوپن تقسیم کرد که بخت کلی ماکرون را بالاتر برده است.
1) یکی از رخدادهای سال ۲۰۲۱ بروز مناقشات در ناحیه ایرلند شمالی بود، این درگیریها در شهر بلفاست به قدری شدید بود که در دو دهه اخیر سابقه نداشت. اعتراضات از آنجایی آغاز شد که در پی پایان کامل خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا، ناحیه ایرلند شمالی که یکی از بخشهای چهارگانه
2) تشکیل دهنده کشور بریتانیا محسوب میشود، به نوعی متفاوت از بخشهای دیگر این کشور همچنان در برخی از چارچوبهای مربوط به اتحادیه اروپا باقی ماند. علت این امر این بود که از اعتراض کاتولیکها جلوگیری شود؛
3) چراکه در پی توافق موسوم به جمعه نیک در دو دهه قبل، عملاً مرزها و ایستهای بازرسی مابین ایرلند شمالی و جمهوری ایرلند برچیده شده بود و حال اگر این امر مجدداً برقرار میشد چه بسا این مرز به محل فعالیت خشونتبار جداییطلبان کاتولیک مبدل میشد
چند نکته در مورد انتخابات #آلمان:
1-بخشی از رشد SPD به علت مقبولیت شولتز نامزد این حزب برای مقام صدراعظمی بوده است وی در غیاب هماورد مناسب از احزاب رقیب توانست چهره به مراتب بهتری از خود ارائه دهدخصوصا تجارب وی به عنوان معاون مرکل و وزیردارایی کنونی از دید رأیدهندگان پنهان نماند
2-در مقابل یکی از دلایل کاهش محبوبیت CDU-CSU هم مربوط به نامزد آن یعنی آرمین لاشت بود بسیاری سودر رهبر CSUرا گزینه مناسبتری از لاشت میدانستند و ضمناً برخی از رأیدهندگانی که در دورههای پیشین صرفاً به دلیل شخص مرکل به احزاب مسیحی رای میدادند در این انتخابات از آن فاصله گرفتند.
3- سبزها را میتوان یکی از پیروزهای اصلی این انتخابات دانست که بیشترین رشد را در میان همه احزاب در مقایسه با دور پیشین داشتند در حالیکه SPD بهرغم موفقیت مهم در کسب جایگاه نخست، همچنان از نظر تاریخی با دوران اوج خود فاصله دارد