۱
این عکسها، سه عکس مختلف پیش و حین زندان #احمدرضا_جلالی استاد دانشگاه و پژوهشگر ایرانی-سوئدی ست که وقتی در سال ۹۶ به دعوت دانشگاه تهران و دانشگاه شیراز به ایران سفر کرده بود، دستگیر و تحت فشار و شکنجه و اعترافات اجباری به جاسوسی و محاربه متهم و سرانجام به اعدام محکوم شد...
۲
اما این حکم تا همین امروز تایید نشده بود. اما حالا دقیقا یک روز پس از پایان یافتن دادگاه #حمید_نوری از عوامل کشتار تابستان ۶۷ در سوئد و پیشنهاد حبس ابد برای او توسط دادستانی این کشور، جانیان جمهوری اسلامی حکم او را بلافاصله در دیوان عالی تایید...
۳
و اعلام کردند که این حکم را تا پایان اردیبهشت اجرا خواهند کرد.
بله کارکرد گروگانگیریهای علنی و وقیحانهی جمهوری اسلامی همین است که حالا با تایید این حکم میتواند هم دولت سوئد و هم دادخواهان و شاکیان پروندهی حمید نوری را تحت فشارهای سنگین اخلاقی و سیاسی قرار بدهد.
۴
و تاسفآور پای لنگ عدالت و سیاست در جهان مدعییی ست که جمهوری اسلامی و ایادی جنایتکارش در آن میتوانند برای رها کردن یک جانی شناختهشده از چنگ عدالت، یک گروگان، یک استاد و پژوهشگر بیگناه را تهدید به اعدام کرده و حتا در این مسیر به قتل برسانندش.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
۱
-گوهر، گوهر مجاهدینن اینا...
بله، #علیرضا_امیرقاسمی تلویزیوندار نامآشنا و باسابقهی ساکن لوسآنجلس هم، با فکل و کراوات در نمایش فیلم #حبيب_احمدزاده عزیزِ رهبر و سپاه که به همت #نایاک تدارک دیده شده حضور دارد و برای ماستمالی...
۲
اعتراضات توی خیابان و سالن -درست به شیوهی جمهوری اسلامی- معترضان را عضو سازمان مجاهدین خوانده و به خیال خودش با این کار صورت مسئله را پاک میکند، و در ادامه هم سفت و محکم به طرفداری از #پرویز_پرستویی میپردازد و خلاص.
۳
به هر روی یادمان نرود که سر پا ماندن چهل و سه سالهی حکومتی با مشخصات و سابقهی تأسفآور و خونبار جمهوری اسلامی، محصول همدستی و همکاری علنی و غیرعلنی عوامل ریز و درشت داخلی و خارجی بسیاری ست، که حالا و در این زمانه...
۱
حالا مرغهای پخته دارند در دیسها و ماهیتابهها قاهقاه میخندند و ریسه میروند، وقتی سینماگرانِ بچهمذهبی و حکومتییی چون #پرستویی و #کیانیان از دلبستگان آشکار به سپاه، همان دستگاه نظامی-امنیتی-اقتصادی-پلیسییی که معترضان را برای یک اعتراض ساده کف خیابانها...
۲
با تکتیرانداز و دوشکا میزنند و فعالان عرصههای مختلف را در سراسر کشور میگیرند و در بازداشتگاههای مخوفشان شکنجه و زندانی و حتا اعدام میکنند، حالا برای جاخالی دادن از همدستیشان با این کثافتکاریها، از بند تنبان مفهوم دموکراسی و آزادی اندیشه و بیان...
۳
آویزان شده و برای مردم روی منبر میروند. عزیزان، شما که جیرهخوار و مبلغ علنی یکی از هولناکترین دیکتاتوریهای دینی دوران معاصر یعنی جمهوری اسلامی بوده و هستید، کمی، فقط کمی شرم کنید و حداقل خودتان را آموزگار آزادیخواهی و دبیر آزادی بیان...
۱
یکطرف سلبریتی خندان و محبوب برآمده از زهدان پروپاگاندای حاکمیت ایستاده، و در سوی دیگر شوهر متین و آقازادهاش یاسین رامین که با استفاده از رانت پدرش محمدعلی رامین مشاور مطبوعاتی احمدینژاد وارد کار تجارت شد. جوان رعنایی که با واردات چند میلیون دلار شیرخشک فاسد ناقابل...
۲
و کشته شدن چند کودک از مصرف آنها، ناگزیر و زیر فشار باند رقیب به زندان محکوم گردید، اما با جلوس دولت جدید و با روش آشنای زد و بند، تبرئه و آزاد، و حالا مثل یک قهرمان به دامان همسر در خارج از کشور شتافته است. همسری که حالا دیگر دارد پتانسیل یک فعال اپوزیسیون شدن را نیز...
۳
پیدا میکند. او که کلاه و لچکش را تا آزادی شوهر و رسیدنش به خارج بر سر داشت و گاهی هم نقهای نقلییی به شرایط میزد، حالا حجاب را کامل وانهاده و دست در دست شوهر صبور و درستکارش، با پولهای آن تجارت شریف و سلامت، و با پشتوانهی میلیونها هوادار مطیع، به زیست خود ادامه میدهد...
۱
از دیروز چندین بار این ویدئو را دیده و خندیدهام، انگار یک کمدی سیاه با کارگردانییی درست و دقیق ساخته شده است.
یک گزارشگر وسط یک خیابان برفپوش و خالی ایستاده، یک پرچم در دست دارد، موسیقی انقلابی در پسزمینه پخش میشود و او در کمال آرامش با گفتن جملاتی حفظ شده از حضور...
۲
پرشور و بینظیر مردم در تظاهرات ۲۲ بهمن میگوید. حرفهایش شما را نسبت به دیدههایتان مشکوک میکند، چشم میگردانید، اما تا عمق تصویر، تا جایی که چشم کار میکند، حتی یک نفر هم دیده نمیشود.
دقیقا شبیه یک آیتم کوتاه کمدی ست...
۳اما این ویدئو یک گزارش خبری واقعی ست که به صورت رسمی در رسانههای جمهوری اسلامی پخش شده است.
بله، دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی و کارمندانش به سطحی از توهم سلطه و تاثیرگذاری روی تودهی مردم رسیدهاند که دیگر حتی برای دروغسازی زحمت استفاده از افکتهای تصویری...
۱
دیروز مشغول جستجوی نوشتهای از بهرام بیضایی در گوگل بودم که اتفاقی با این عکس روبرو شدم، سوسن تسلیمی و داریوش فرهنگ در زمان ساخت فیلم درخشان «باشو غریبهی کوچک» بیضایی در یک قاب.زن و شوهری که از اویل دهه پنجاه در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران با هم آشنا شدند و کار بازیگری
۲
و کارگردانی تئاتر را در گروههای نمایشی آوانگاردی مانند «بازیگران شهر» و «تئاتر پیاده» و «چهارسو» آغاز کردند و این همکاری و زندگی تا اواسط دههی شصت هم ادامه پیدا کرد، اما سرانجام به جدایی منجر شد. سوسن تسلیمی بهخاطر فشار سانسور و برای ایستادن روی اصولی که به آن پایبند بود،
۳
کار کردن در سینما و تئاتر ایران را واگذاشت و تن به تبعیدی خودخواسته داد.بازیگری درخشان و درجه اول مجبور شد که در سوئد از کارگری در پشت صحنه آغاز کند،اما توانمندی، شور و شوقش اجازه نداد که جلو نرود و آرام آرام تبدیل به یکی از بازیگران و کارگردانان شناختهشدهی تئاتر در سوئد نشود
۱
وضعیت عجیب و ترسناکی ست که بههیچ وجه نمیتوانم درکش کنم. یک شاعر و مستندساز شناخته شده و شریف را همراه با سه نویسندهی دیگر عضو کانون نویسندگان، بدون هیچ خطایی با پروندهسازیهای مرسوم به پنج سال زندان محکوم کردهاند و حکم هم اجرایی شده است.
۲
اما پرسش اساسی اینجاست که آیا بهجز کانون نویسندگان ایران، هیچ شاعر، نویسنده، مترجم و یا انتشاراتییی را دیدهاید که نه با پچپچ، بلکه به شکل علنی به احکام صادره برای بکتاش آبتین، کیوان باژن، رضا خندان مهابادی و آرش گنجی اعتراض کرده باشد؟
۳یک نامه، یک تجمع، یک اعتراض جمعی به زندانی کردن چهار نویسنده در طول این مدت انجام شده است؟ نه!
حالا هم که بکتاش آبتین با ابتلا به کرونا در زندان، و درگیری هفتاد درصدی ریه و عدم توجه و رسیدگی بهموقع مسئولان روی تخت بیمارستان برای زنده ماندن دست و پا میزند...