وعدههای سردمداران یک #انقلاب در بهترین و صادقانهترین حالتِ آن، همانقدر دارای اعتبار و قابل اعتناست که وعدههای نامزدهای ریاست جمهوری در کارزارهای انتخاباتی در کشوری مانند کشور ما!
این بدان جهت است که ماهیت روندهای سیاسی را رؤیاهای سردمداران انقلاب که چه بسا صادقانه هم باشد، تعیین نمیکند بلکه صحنۀ بسیار پیچیدهای از مؤلفههای غیر قابل شمارشِ روانی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه و سطحِ آگاهی و انضباط و مسئولیتپذیری انواع بازیگران سیاسی،
در کنار نوع و تعدد شکافهای اجتماعی و وضعیت توازن قوا بین همۀ نیروهای درگیر در سیاست، در این زمینه تعیینکننده است. از این منظر، دعوایی که این روزها بین اجزاء مختلف #اپوزیسیون اصطلاحاً سرنگونیطلب در خارج از کشور در گرفته است، از بنیاد پوچ و بیمحتواست!
برخی از این نیروها نگران آن شدهاند که چرا #رضا_پهلوی با مظالم ساواک و استبداد پدر و پدربزرگش و همینطور بازگشت به سلطنت مرزبندی روشنی نمیکند تا خیال آنها راحت شود!
در واقع اگر رضا پهلوی در این موارد به صریحترین شکل ممکن هم مرزبندی کند،
کمترین تأثیری در نوع نقش و چگونگی زمامداری فرضی او در آینده پدید نخواهد آورد؛ زیرا الفاظ و سخنان او نیست که رفتار آیندهاش را رقم میزند، بلکه این مؤلفههای بیشمار فوق الذکر است که او را به سمت مورد نظر خود هدایت خواهد کرد.
اگر کسانی دغدغهمند #دمکراسی در ایران هستند، باید بدانند که در شرایط امروز ایران، دمکراسی از طریق انقلاب نه فقط حاصل نمیشود بلکه خرده - ریزههای کنونی آن نیز برای دورهای طولانی از دست میرود، اما اگر هدفی به جز دمکراسی در میان است، ماجرا باید صادقانه با مردم در میان گذاشته شود.
این نکته را بدین دلیل مورد تأکید قرار میدهم که انقلاب اصولاً حاصل رهاسازی و بسیج نیروهای مخالف نظم مستقر و نابودی اقتدارِ مشروع یا نامشروع دولت حاکم است. بنابراین حتی اگر همۀ موانع و خطرات و تهدیدهای پیش روی انقلاب در ایران را نادیده گرفته و پیروزی آن را مفروض بگیریم،
شرایط متصل به انقلاب، وضعیت بیدولتی و عدم وجود اقتداری نهادینه شده خواهد بود.
درست در همین شرایط است که دار و دستههای رنگارنگ سیاسی و مذهبی و قومی و ایدئولوژیک اعلام موجودیت کرده و در کنار گروههای قبلاً موجود، صحنۀ اجتماع را برای پیشبرد اهداف خود قرق میکنند.
چون شعار انقلابها معمولاً آزادی است، در پرتو همین مفهوم، هر دار و دستۀ کوچک و بزرگی به خود حق میدهد که محل یا اداره یا ارگانی را اشغال کرده و بدون هرگونه محدودیت و نگرانی، نه فقط مواضع خود را اعلام کند بلکه برای تحقق آنها دست به کار شود.
در این میان آن دسته از دار و دستههایی که خود را زرنگتر و محقتر و رادیکالتر از دیگران میدانند، اقدام به ذخیرۀ سلاح و آموزشِ میلیشیا کرده تا در هنگامۀ منازعۀ نهایی، ابزاری برای کسب سهم هر چه بیشتری از قدرت در اختیار داشته باشند.
حتی اگر به فرض محال، کار به ذخیرۀ سلاح و آموزش میلیشیا هم نرسد، سخنان آتشینِ و توفندۀ جاهطلبان سیاسی خودنما و بیفکر، کافی است تا هواداران هر یک از گروهها را به جان هم اندازد. زیرا طبعاً وقتی یک سخنران از "حق خلقها برای تعیین سرنوشت"
و "عدم سازش در این زمینه حتی اگر جوی خون روان شود" سخن بگوید و اعضای دستۀ خود را در این جهت تهییج کند، طبیعی است که سخنرانی دیگر، آن را تاب نیاورده و طرف را به تلاش برای تجزیۀ میهن و خیانت به کشور متهم کند و از ضرورتِ قربانی کردن جان خود برای دفع چنین فاجعهای سخن به میان آورد.
بارد و بدل شدن این نوع لفظها، قاعدتاً هواداران هر یک ازدوطرف منازعه، خونشان به جوش میآید و مقابله را با زد وخورد آغازمیکنند.
یاهنگامیکه گروهی تحت عنوان نمایندگی ازطرف پرولتاریای انقلابی اقدام به مصادرۀ کارخانههای بخش خصوصی وعمومی وتشکیل شوراهای کارگری برای ادارۀ آنها میکند،
روشن است که یک گروه حامی اقتصاد آزاد آن راسبب بروز فاجعه در کشور تلقی کند و ابوابجمعی خود را برای آزادکردن کارخانه از اشغالِمتصرفان ،به مصاف آنها بفرستد.
بدین ترتیب،روزانه هزاران نوع از این حوادث در گوشه و کنار کشور رخ میدهد و اثری ازآسایش و امنیت برای مردم عادی باقی نمیگذارد.
در این میان اگر بین نیروهای سردمدار انقلاب، قدرتِ فائقهای موجود نباشد این روند تا حدِ "وضعیت طبیعی" و "جنگ همه علیه همه" پیش میرود و کشور را به ورطۀ نابودی میکشاند. اما در انقلابها معمولاً قدرت فائقهای وجود دارد که دلیلی برای تحمل این وضع نمیبیند
با توجه به روحیۀ واکنشی و مبارزهجویانۀ حاکم بر روند تصمیمگیری سیاسی در ایران، برای من روشن نیست که چرا چهار قدرت غربی در این شرایط بر تصویب قطعنامهای -هرچند ملایم - در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی علیه جمهوری اسلامی اصرار ورزیدند.
آنها آیا امکان چند ماه صبرِ بیشتر در این زمینه را نداشتند و یا اینکه به عمد در صدد تحریک عواطف مبارزهجویانۀ مقامهای جمهوری اسلامی به قصد تخریب روابط ایران و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و مذاکرات مربوط به احیای برجام برآمدند؟
از منظر یک ناظر بیطرف، تصویب قطعنامه در این شرایط تحریکآمیز به نظر میرسد و بدبختانه جمهوری اسلامی نیز معمولاً به طرزی آشکار، احساساتی و تحریکپذیر است.
اقتضای هر نوع محاسبۀ عقلانی و بلوغ سیاسی در این وضعیت، این است که جمهوری اسلامی با بیخیالی و بیتفاوتی و متانت
آقایان مسئولان محترم جمهوری اسلامی
من به عنوان یک ایرانی که ستم فراوانی را در این نظام متحمل شدهام، برای مصالح ایران، از تمام جفاها گذشتم و برای بقای شما از طریق اصلاح امور به دست خودتان، از هرتلاش فکری فروگذار نکردم
تا آنجا که خشم و اهانت و اتهامِ طیف بسیاری از ناراضیان حتی دوستان سابقم را در این مسیر به جان خریدم.
اکنون اما احساس من این است که دایۀ مهربانتر از مادر شدهام! ظاهراً خودتان به اندازۀ من علاقهای به بقای خود و حفظ کشور ندارید
و گام در راهی گذاشتهاید که هزاران بار نسبت به عواقب آن هشدار دادهام.
دیگر جز پرحرفی و تکرار و رنج خوردن چه کاری از من برمیآید؟ گویا وقتی قرار است مصیبتی نازل شود، نازل میشود و با اندرز و موعظه و خواهش و تمنا و هشدار و اخطار و التماس و تضرع و ناله و گریه نمیتوان مانع آن شد!
طبق گزارشها، دیوان عالی کشور حکم اعدام مرد و زنی را به اتهام "زنای محصنه" به عنوان مجازات بدل از سنگسار تأیید کرده است.
با آنکه مجازات سنگسار و اعدام برای زنای محصنه در قرآن نیامده است، اما فقه سنتی بر مبنای سیره و روایات، مجازات آن را سنگسار میداند.
طبق آیات قرآن، زنای محصنه با شهادت چهار مرد عادل محرز میشود و شهادت سه نفر هم پذیرفته نیست.
از این گذشته، سیرۀ بزرگان دین، تمهید راه فرار برای محصنان از اعتراف و یا ترغیب شاهدان به عدم شهادت در این باره بوده است.
از این رو، طبق همان سیره، وقتی متهمان ارتکاب عمل را انکار کردهاند، قاضی باید آن را فوری میپذیرفت و برای اثبات آن از راههای دیگر، اقدام به تجسس نمیکرد.
متأسفانه همۀ این ظرایف پس از انقلاب در حد گستردهای نادیده گرفته شده است
در بخشی از صحبتهایم در #کلاب_هاوس نسبت به نوع اطلاعرسانی برخی شبکههای فارسیزبان از مسائل ایران انتقاد کردم.
انتقاد اصلیام به این نوع اطلاعرسانی ماهیت و موضعِ نهیلیستی آن است! آنها همزمان از مشکلات و راهحلهای معمولِ آنها انتقاد میکنند.
مثلاً اتلاف منابع آب را به درستی مود حمله قرار میدهند اما هر حرکتی برای ایجاد محدودیت در برداشت از منابع آب را هم برنمیتابند و آن را کوششی علیه منافع کشاورزان بازتاب م دهند. یا افزایش استفاده از سوختهای فسیلی و تأثیر آن بر تغییرات اقلیمی را مخرب مینامند
و در همان حال مردم عادی را علیه هرگونه اقدامی در جهت کاهش استفاده از این سوختها تحریک میکنند و برمیآشوبند! این نوع اطلاعرسانی به جای فرهنگسازی در بین ایرانیان و آشنا کردن آنان با عواقبِ گریزناپذیر برخی تصمیمات سخت، آنان را به موضعگیری علیه هر نوع برنامۀ مثبت و ایجابی
دوست گرامی دکتر #حمیدرضا_جلایی_پور به دو نکته از حرفهایم در کلابهاوس خانۀ آزادی ایراد وارده کرده است.
نخست اینکه به قول ایشان گفتهام: "#اصلاح_طلبان جانبداری سیاسی دارند و اوضاع و عملکرد آقای #رئیسی را تاریک و تند تصویر میکنند."
دوم اینکه، "اصلاحطلبان زیاد خشنود نیستند که برجام بوسیله آقای رئیسی به جایی برسد! زیرا این موضوع باعث میشود که تندروها درآمد ارزی پیدا کنند و این خوب نیست."
دکتر جلاییپور سپس هر دوی این گزارهها را رد کرده
و دربارۀ گزارۀ نخست گفته است: "اکثر اصلاحطلبان از روز بعد از پیروزی جناب رئیسی در انتخابات اولاً اظهار امیدواری کردند که ایشان در پیگیری امور روزمره مردم موفق شوند و این آرزوی هر ایرانی است که هر چه زودتر معیشت بحرانی مردم سامان یابد."
رسانهها از بازداشت #گوهر_عشقی مادر شادروان #ستار_بهشتی به همراه دیگر اعضای خانوادهاش خبر دادند. این خبر گرچه در نگاه نخست باورنکردنی به نظر میرسد اما سکوت نهادهای مسئول نشان از صحت آن دارد.
اگر یک نظام سیاسی به هردلیل و علتی بانوی داغدیده وسالخوردهای در سن و سال خانم عشقی را تهدید امنیتی برای خود فرض کند به طوریکه بازداشت او را لازم بداند، بدبختانه وضع از ۳ حال خارج نخواهد بود.یا قدرت و اقتدار خود را چنان فرسوده میبیند که زن کهنسالی میتواند آن را به مخاطره اندازد
و یا اینکه برخی تصمیمگیرانش به کلی ارتباطشان را با واقعیت از دست دادهاند و قادر به تمیز مصلحت و منفعت خود هم نیستند و یا اینکه ارادهای عمدی برای تمسخر اقتدار حکومت در میان است.