پرویز #قلیچخانی، یکی دیگر از استعدادهای ناب کشور بود که آلودۀ ایدئولوژیهای عصرِ ایدئولوژیزدگی در ایران شد قلیچخانی، بعد از قهرمانی ایران در #جام_ملتهای_آسیا در سال 1347 (با برد در برابر اسراییل) به حضور شاه رسید و به ادعای خودش دست او را نبوسید شگفتا که نه تنها بازخواست نشد/۱
که به عضویت تیمِ #تاج به مدیریت #تیمسار_خسروانی درآمداو تاسال 1350که بدلیل تماسهای مخفیانه باتروریستهای #سیاهکل دستگیرومدت کوتاهی بازداشت بود بعداز آزادی مجددا در این تیم بازی کردوسپس به تیم پاس(متعلق به شهربانی)پیوست مقصدبعدی او عقاب(متعلق به نیروی هوایی)بود ونهایتا به دارایی/۲
و پرسپولیس رفت آنگاه راهیِ آمریکا شد و به تیم سنخوزه پیوست او درتمام این سالها که علنا به مبارزه باحکومت برخاسته بود عضو تیم ملی فوتبال ایران بود در نهایت خودش جام جهانی را برای مبارزه با رژیم تحریم کرد
مدارای آن حکومت با ناراضیان را با ج.ا و برخوردش با #وریا_غفوری مقایسه کنید/۳
قلیچخانی البته بعد از اینکه مبارزاتش به ثمر نشست تا به امروز در همان آمریکای امپریالیست رحل اقامت افکنده، دخترشان هم خواننده انگلیسیزبان شده! #وریا_حذف_شدنی_نیست
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
ج.ا برای وارونه جلوه دادن حقایق کلمات را به لجن میکشد فی المثل همین معنای تازهای که برای حقارت و عظمت ساخته است اما غافل از آنکه چنین دگرگون ساختن مفاهیم کلمات، حقیقت را دگرگون نخواهد کرد وحقیقت همچنان همان است که اتفاق افتاده!
به شاهفقید که جشنهای ۲۵۰۰ساله برگزار کرد/۱
و پس ازقرنها، برای ۲روز هم که شده به تخت جمشید مرکزیت جهانی بخشید میگویند حقیر! به جایگاه و کاریزمای عقاب اوپک که رئیسجمهورفرانسه و وزیرِ انگلیس در وقت ناهارخوردن و هنگام اسکی شاهفقید در کوههای سوییس از او وقت ملاقات میگرفتند تا التماس کنند قیمت نفت راکنترل کند میگویند حقارت!/۲
اینکه خبرنگار انگلیسی از شاه میخواهد تا به مردم اروپا رحم کند تا در زمستان یخ نزنند و در پاسخ میشنود صرفهجویی کنید و آن انگلیسی میگوید یک چشم قهوهای به یک چشم آبی درس زندگی میدهد را میگویندحقارت ایران! نامِ ذوق مرگ شدنِ نخست وزیر ابرقدرت وقت جهان شوروی، هنگام گرفتن یک دستگاه/۳
در قانون اساسی مشروطه آمده که "شاه ازمسئولیت مبرا است"
آیا این یعنی تشریفاتی بودن شاه مشروطه در ایران؟
در پاسخ به این سوال اساسی بایدگفت کلمه تشریفاتی اصلا درقانون اساسی وجود ندارد نه فقط درقانون اساسی ایران شاه تشریفاتی نبود بلکه درهیچ قانون اساسی مشروطهای درجهان شاه تشریفاتی/۱
نبوده شاه همه جا طبق قانون بصورت"دوژوره"حقوق خود را دارد هرچندحقوقش مطلقه نیست منتها بر برخی جاها به صورت "دوفاکتو" از اختیارات خود استفاده نمیکند
اینکه مصدق میگوید پس برای چه خون دادیم؟(خونی هم داده نشد مظفرالدین شاه خیلی ساده و سریع امضا کرد و هیچ خونی هم ریخته نشد در واقع/۲
قانون اساسی قبل از خون دادن در زمان محمدعلی شاه، نوشته شده بود)
یک سفسطه دروغین از مصدق است که خودش ابسیلون نقشی درمشروطه نداشته مبارزه برای مشروطه، مبارزه برای قانون و تشکیل حقوق اساسی بود قانون اساسی نوشته شد و ملت به حقوق اساسی دست یافت وکشور صاحب قانون شد نه اینکه لزوما شاه/۳
چند سالی است که آندسته از بانیان شورش۵۷ که از قدرت محروم ماندند و مورد غضب حاکمیت قرار گرفتند به جای اعتراف به اشتباه خود درجریان شورش، فرافکنی کرده و کلیشههای عجیب و غریبی جعل کردهاند ازجمله اینکه روحالله خمینی با آنها خدعه کرد و انقلاب آنها را دزدید! وقتی به این شبهه پاسخ/۱
داده میشود باز فرافکنی کرده و حکومت قبل را به تقویت روحانیون و اسلامگرایان متهم میکنند درحالیکه تاریخ تحولات منجر به شورش۵۷ نشان میدهد که اتفاقاً خمینی بر روی دوش افراد تحصیلکرده درغرب به ایران آمد او درمیان روحانیت سنتی طرفدار اندکی داشت هرچند بعدها با امکانات حکومتی توانست /۲
بخش اعظم روحانیت را به زیر پرچم گفتمان خود بکشاند فاندامنتالیسم یک پدیده مدرن است عدهای از روحانیون و بچهمسلمانهای غربرفته که علاقه و عطش عجیبی به بازگشت به سلف صالح امت محمد را داشتند در سالهای اقامت درغرب، پیشرفت غرب را دیدند و دچار بحران هویت شدند بنابراین برای اینکه در /۳
عصر پهلوی، در مجموع درخشانترین عصر تاریخ ایران در محدود کردن نهاد دین و قشر روحانیت است درعصر پهلوی، نهادهای حقوقی مدرن به تدریج درحال عقبراندن روحانیون بودند حتی برخی رجال سیاسی، با سرعت عقب راندن روحانیون مخالف بودند مثلاً محمد مصدق درجریان مذاکرات مجلس به علیاکبرخان داور/۱
متذکر میشود که کرسی قضاوت در ایران همچنان باید دراختیار علما و مجتهدان باشد(به کتاب «داور و علیه نوشته باقر عاقلی مراجعه شود) به اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه، مشهور به اصل تراز، به عنوان مهمترین ابزار قدرت روحانیت اشاره میشود درحالیکه اولا این اصل ۱۸ سال قبل از تاجگذاری /۲
رضاشاه تصویب شد ثانیاً به قول اساتید حقوق اساسی در زمان قبل از انقلاب ازجمله مرحوم دکترقاسم قاسمزاده اصل تراز از دهه سی به بعد عملاً نسخ شده بود وهرگز اجرا نمیشد برخیها حتی از ریزترین موارد هم نمیگذرند ومعافیت طلبهها از سریازی را هم نشانهای بر باج پهلویها به مذهبیها تلقی/۳
دروغی بزرگ با عنوان هدیۀ سرزمینی رضاشاه به آتاتورک! روایت ناشنیدۀ حسین مکی و حسن ارفع ازخیانت پهلوی اول در واگذاری بخشهایی از آذربایجان غربی به ترکیه!!
چنانکه در نقشه میبینید بخشِ قُطور(100 کیلومتر مربع) که صفویان نتوانسته بودند از عثمانی پس بگیرند و جزو لاینفک ترکیه بود /۱
را رضاشاه از آتاتورک گرفت (مرز سابق با خط قرمز). پیش از آن ترکیه یکسوم (نه همۀ) کوهی به نام آرارات کوچک را در یک عملیات نظامی بر ضدِ شورشیان کشور خود، از ایران گرفته بود ایران در برابر یکسوم یک کوه، یک منطقۀ مسکونی که اکنون بیش از 30 هزارنفر جمعیت دارد را از ترکیه گرفت /۲
شهری کُردنشین که قاعدتا از دست رژیم نژادپرست ترکیه نجات پیدا کرد
اکنون قطور یک شهر مهم مرزی (مرز رازی) و ترانزیت راه آهن ایران به اروپاست و ترکیه به شدت از واگذاری آن به ایران پشیمان است
به امید روزی که روزنامههای کشور به درستی تیتر بزنند "هدیه سرزمینی رضاشاه به ایران"!
دروغی بزرگ به نام ولخرجیهای شاه درجشنهای 2500ساله!
درسال 1339 شجاعالدین شفا، که او راسیاستگذار اصلی دربارشاه در زمینه فرهنگی میدانند پیشنهادبرگزاری جشنی باشکوه برای تاریخ ایران را ارائه کرد شاهفقید از این پیشنهاد استقبال کرد و مسئولیت خود در این زمینه را به شهبانوفرح پهلوی/۱
واگذارکرد با اینحال برگزاری این جشن سه بار بدلیل مشکلات گوناگون به تعویق افتاد تا نهایتا درمهر 1350 برگزارشد هدف از این جشن نشان دادن دیرینگی و ژرفای تاریخ وفرهنگ ایران به جهانیان وخود ایرانیان بودچنین جشنهایی درهمان سالها درکشورهایی چون فرانسه، ژاپن، هند، ترکیه ومصر برگزارمیشد/۲
و پدیدهای نامعمول نبود در این جشن 62 پادشاه، ولیعهد، رئیسجمهور، معاون رئیسجمهور و نخستوزیر (آن زمان جهان دارای حدود 80 کشور بود) شرکت کردند درست همچون دوران هخامنشی، و احتمالا برای آخرینبار، سران 62 کشور جهان دو روز درتخت جمشید حضور داشتند به سخنرانی شاه ایران گوش دادند/۳