از ۱۵ کشورخاورمیانه ۷ کشور به نوعی سلطنتی هستند(چه مطلقه چه مشروطه) ۶کشور اول مرفه خاورمیانه هم سلطنتی هستند یعنی حتی از قویترین اقتصادجمهوری درخاورمیانه (اسراییل) آنهم با کمکهای بسیارسنگین غرب بخصوص آمریکا بازهم مرفهتر هستند ضعیفترین اقتصاد پادشاهی/۱
متعلق به اردن است کشوری که ۷۵درصد جمعیت آن عملا پناهنده های فلسطینی هستندیعنی این ضعف اقتصادش دلیلی بسیار واضح دارد وگرنه اقتصادی بهتر میداشت ضعیفترین اقتصاد دربین کشورهای جنوب خلیج فارس متعلق به یمن میباشد یعنی تنها کشوری که در آن سیستم جمهوری حاکم است کشورهای ایران، عراق ومصر/۲
هم زمانیکه پادشاهی بودند اقتصادی بسیار بسیار قویتر داشتند این شامل حال حتی ترکیه هم میشود زیرا زمانیکه ترکیه سلطنتی بود (امپراطوری عثمانی) بسیارقدرتمند بود بنابراین میبینیم که درقدیم هم حتی سلطنتیهای مطلقه بسیارکارآمدتر بودند البته کارآمدترین سیستم براساس آمار، مشروطه سلطنتی/۳
میباشد فراموش نکنیم که نهاد سلطنت سیستمی است که هزاران سال وجود داشته و جوابش را پس داده در حالیکه سیستم جمهوری که عمرش در اکثر کشورهای دنیا حتی به صد سال هم نمیرسد فقط در برخی از کشورها آنهم باشرایط خاص فرهنگی/تاریخی جواب داده است
حتی در اروپا، درجاییکه سیستم جمهوری ابداع شده/۴
و آموزش و پرورش بسیار قوی دارند هنوز مشروطهسلطنتی ازجمهوری براساس آمارها، بسیار بهترجواب داده البته پس لرزه عبور بسیارموفق آلمان، از پادشاهی به جمهوری دو جنگ جهانی و نابودی کامل آلمان و بیشتر اروپا بود! درحالیکه میبینیم کشورهای مرفهتر از آلمان دربالای لیست پادشاهی هستند /۵
دلایل موفق بودن کشورهای سلطنتی چیزی است که باید جای دیگری به آن پرداخت اما ازنظر من به خصوص در خاورمیانه سیستم سلطنتی بسیار بهتر جواب داده زیرا به غیر از مقایسه آماری، دلایل فرهنگی در موفقیت این نوع از حکمرانی بسیار تاثیرگذار است یعنی مردمی که هزاران سال سیستم پادشاهی قسمتی از /۶
فرهنگشان شده به محض اینکه سیستم تبدیل به جمهوری شد عملا از رییس جمهور یا رهبر یک پادشاه میسازند که البته این پادشاه مجازی شاخصههای یک پادشاه واقعی را ندارد و اینگونه میشود که میبینیم عراق پادشاهی به صدام حسین گذار میکند و ایران به خمینی وخامنهای و مصر به انواع و اقسام /۷
رییسجمهورهای مادامالعمر و وضعیتشان بسیاربدتر ازقبل میشود
پادشاه مشروطه قدرت تصمیمگیری کلان وحکومت واقعی را ندارد اماقدرت عزل و یا دادن عدم رای اعتماد به نخست وزیر را دارد یعنی مثلا اگر درپادشاهی مشروطه، نخست وزیر و اعضای دولت با شارلاتان بازی ومهندسیآرا وتغییرقانون بتوانند/۸
رای بیاورند و درعمل سیستم را فاسد کنند پادشاه میتواند بعنوان آخرین مکانیسم دفاعی ملت با اختیارات قانونی خودش ان دولت را با ندادن رای اعتماد به نخست وزیر عملا ساقط کند و دولت مجبور به رایگیری مجدد شود و این فرآیند میتواند تا زمانیکه دولتی مطلوب "شاه و ملت" انتخاب شود تکرارگردد/۹
و درعمل جلوی دیکتاتوری گرفته شود
و این دقیقا مشکلی است که جمهوریها دارند
پادشاه و خانواده پادشاهی مثل ابزار بسیارقدرتمند مارکتینگ برای یک کشور هستند که میتوانند فراجناحی عمل کنند و متحد کننده ملت باشند تصور کنید که یک کشور چقدر بایدهزینه کند تا تبلیغ کشورش را در تلویزیونهای /۱۰
خارجی پخش کنند میلیونها دلار برای یک دقیقه! حالا پادشاه یک کشور از جایی دیدارمیکند یا مراسمی برگزار میشود و دهها کشور دنیا رایگان این مراسم را زنده پوشش میدهند یعنی هزینههایی که سیستم پادشاهی برکشور تحمیل میکند در اولین مراسم رسمی پادشاهی چندین باره جبران میشود شاه متحد کننده/۱۱
ملت است در کشوری چند قومیتی، نژادی، مذهبی، و زبانی فقط یک پادشاه میتواند مثل یک چسب قدرتمند این ملت را متحد و منسجم نگهدارد. #پادشاهی_مشروطه #برای_ایران
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
مارک ریچ دلال بین المللی اسرائیلی نفت، رابط فروش اسلحه اسرائیل به ایران در دوران جنگ ۸ساله بود وی درکتاب "پادشاه نفت" میگوید او نفت ایران را برای اسرائیل و اسلحه برای ایران میخریده اینکار به کمک دفترشرکت گلنکور در تهران انجام میشد مارک ریچ بین سالهای 1979 تا 1995 تنها دلال نفت/۱
ایران بود وی رابطه صمیمی و نزدیک با خمینی داشت او نفت ایران را از طریق یک خط لوله مخفی به اسرائیل ارسال میکرد به دلیل شکستن تحریمهای ایران توسط مارک ریچ دولت آمریکا وی را مجرم شناخت و او سالها در لیست مهمترین افراد تحت تعقیب اف بی آی بود تا اینکه بیل کلینتون در روز آخر ریاست/۲
جمهوری خود، وی را مورد عفو قرارداد دو رییس سابق موساد،"اونر عزولای" و"شبتای شویت" هر یک به بیل کلینتون نامه نوشته و درخواست عفو مارک ریچ را نموده بودند
اسرائیل درعملیات اپرا تاسیسات اتمی عراق را درسال 1981 پیش از دریافت سوخت هستهای از شوروی بمباران کرد
اسرائیل در این عملیات از/۳
در هشتاد ساله گذشته تاریخ ایران، عده بسیاری از ایرانستیزان به صورت سیستماتیک و هدفمند، تحت عناوین مختلف به یک محوریت مشخص و واحد عمل کردند و همچنان نیزعمل میکنند و آن "ایرانستیزی" و "تاریخستیزی" و دشمنی با فرهنگ و هویت ایران است
ما نیک میدانیم که اساس مشروطیّت، یعنی مجلس/۱
شورای ملی به تاریخ ۱۵ آذر۱۳۰۴ خورشیدی، سلسلهٔ قاجار را منقرض و پادشاهی به خاندان #پهلوی منتقل شد و بدین ترتیب #رضاشاه_پهلوی از سوی مجلس شورای ملی با تشریفاتی خاص و بصورت قانونی به پادشاهی رسیدخانزادگان قجری و تازیپرستان و مسکوپرستان که در سدهٔ گذشتهٔ تاریخ ایران جز سیهروزی /۲
دستاوردی برای ایران نداشتند وحشتزده از طلوع پادشاهی پهلوی هیچگاه حاضر به پذیرش این تصویب قانونی مجلس نشدند و همواره "رضاشاه پهلوی" را "رضاخان" میخواندند
اکنون که حدود نود و هفت سال از آغاز پادشاهی رضاشاه میگذرد و اخترِ بهروزی ایران بر تاگ زرین پهلوی هر روز درنگاه مردم درخشانتر/۳
کارل پوپر جمله زیبایی دارد که میگوید "مشکل اکثر کشورهای جهان سوم این است که شعور ملتشان از شعور دولتشان بیشتر است"
بطور طبیعی در جوامع توسعه نیافته ما با عدم رشداجتماعی-سیاسی جامعه روبرو هستیم چنانکه طبقه نخبه و الیت جامعه نمیتواند در فرایندی شایسته سالار وارد عرصه قدرت شود /۱
و چرخش نخبگان زیر آوار الیگارشی افراد نزدیک و رانتجو و عموما بی صلاحیت،که معیار انتخابشان دایره تنگ مجیزگویی ایدئولوژی بوده مدفون میشوند
هر که بله قربانگوتر و تابع منویات ایدئولوگ و ایدئولوژی حاکم، پست و مقام بالاتری می یابد پس نه شایسته سالاری که پیروی و اطاعت و وفاداری صرف /۲
بعنوان معیار گزینش افراد است تعهد مقدم بر تخصص،
پس در این ساختار باقطع رابطۀ جامعۀ نخبگان ازحاکمیت و گفتمان قدرت طرف هستیم همین اتفاق در شوراهای محلی و پارلمان نیز دیده میشود قدرت را بالا و مجزا نگه داشته از سرریز آن به بخشهای بزرگی ازجامعۀ مدنی(مردم درمقابل دولت)جلوگیری میکنند/۳
راهکار پایان سلطه دین و جدایی آن از نهاد دولت چیست؟
تجربهی تاریخی در موضوع فرآیند لائیسیته و سکولاریزاسیون در اروپا نشان میدهد که پایان سلطۀ دین و جدایی آن از دولت، تنها با تکیه برمتفکرانِ آزادیخواه و خِرَدگرا و اصلاح دین توسط نواندیشان دینی بدست نیامده گرچه این دو عامل، یعنی/۱
جنبش فکریِ لائیک وجنبش نواندیشیِ دینی میتوانند نقش مهمی ایفا کنند اما لائیسیته (سکولاریسم هم) همواره در درازای تاریخ غرب، امری مبارزاتی و جنبشمحور بوده به بیانی دیگر این مردمان آگاه و آزادیخواه جوامع غربی بودهاند که در بطن این تغییر، فعالانه شرکت کردند و با مشارکتشان، امر/۲
مبارزه با سلطهگری دین را در دست گرفتند و به پیش بُردند و در نتیجه مذهب را به امری خصوصی تبدیل کردند و به دخالتگری دین و نهادهای آن درسیاست و ادارهی امورکشورشان پایان بخشیدند
در ایرانِ امروز که زیرسلطه دینسالاران اسلامی بسر میبَرَد جدایی نهاددولت و دین تنها از راه مبارزات/۳
دوره دهساله ۱۳۵۱-۱۳۴۱ مقارن با برنامههای سوم (۱۳۴۶-۱۳۴۱) و چهارم (۱۳۵۱-۱۳۴۶) را میتوان دوران طلایی اقتصاد ایران دانست
رشد اقتصادی چشمگیر و پایدار از یک سو و نرخ تورم تکرقمی از سوی دیگر، مهمترین دستاوردهایی هستند که این سالها را به دهه طلایی اقتصاد در کشور بدل ساختند/۱
در این دوره، میانگین نرخ رشد اقتصادی ۱۱ درصد در سال و میانگین نرخ تورم ۲/۴ درصد در سال بوده چنین موفقیتی (دستیابی به رونق اقتصادی در عین حفظ ثبات قیمتها برای ده سال پیاپی) درهیچ دوره دیگری پس از آن تکرار نشده هر دوی این برنامهها (برنامههای سوم و چهارم) به لحاظ نتایجی که در /۲
جریان اجرا به بار آوردند فراتر از انتظار ظاهر شدند مهمترین هدف برنامه سوم دستیابی به متوسط نرخ رشد ۶ درصد در سال بود اما درعمل، متوسط نرخ رشد اقتصادی در دوره اجرای برنامه به رقم خیره کننده ۱۰ درصد در سال بالغ شد
برنامه سوم علیرغم عدم توفیق نسبی دربخش کشاورزی، درسایر بخشها به/۳