قیچی فاجعه۵۷ دو تیغه آلوده داشت که #محمدرضاشاه فقید آن دو را ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه نامیده بود
این دو تیغه کهنه از میانه دهه ۴۰خورشیدی به مدد حمایت خارجی و تولیدات شارلاتانهای داخلی زنگار از تن گرفتند و نسلی از جوانان رمانتیک، بیاطلاع و آرمانخواه را همزمان به دو بیماری /۱
چپگرایی و شیعهگری مبتلا کردند این آلودگی، آسیب جبرانناپذیری به روند توسعه و توانمندسازی #ایران_عصر_پهلوی وارد کرد و موجب گسترش خشونت و توهمزدگی میان نسلِ خِرَدباختهای شد که در دهههای پر رونق و آرام چهل و پنجاه خورشیدی در رفاه و امنیت ناشی از رشد اقتصادی و زمامداری عاقلانه /۲
حکومت پادشاهی بالیده بودند و از نعمات آن دوران بهره برده بودند
در آن ایام، پهلوانپنبههای شیاد و غربستیزی چون جلال آلاحمد و علی شریعتی نقشی اساسی در ایجاد تفاهم میان ارتجاع سرخ و سیاه بازی کردند هذیانهای منتشره در آثار این دو نفر و امثال آنها نه تنها این دو تیغه آلوده را /۳
دوباره تیز کردند بلکه موجب شدند که به مرور زمان این دو تیغه در کوره انقلاب و آشوب درهم گداخته شوند و از این گُدازِش دشنهای دو لبه ساخته شود که تا همین امروز در گُرده وطنِ نیمه جان ما باقی بماند به بیانی دیگر تلفیق شیعهگری و چپگرایی پیش از بهمن۵۷ موجب بستنِ نطفهی هیولایی شد /۴
که بنا بر سرشتش نه تنها ازهمان آغاز، سلسلهجنبان خشونت و جنایت بود بلکه پس از آن روز به روز در هرمقدرتِ برآمده از انقلاب، بالا و بالاتر جای گرفت ماجرای اشغال سفارت آمریکا نقطه اوج اتحاد ارتجاع سرخ و سیاه در ایام تاریک و خونبار پس از فاجعه۵۷ بود /۵
شَرّ این اتحاد ۴۴سال است که بر زندگی ایرانیان سراسر دنیا سایه افکنده و روزگار ایرانیان داخل کشور را به تباهی کشانده است. /۶ #پاینده_ایران #جاوید_شاه
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
در یک جامعه نرمال دلیلی ندارد عدّهای از مردم غیرخودی و شهروند درجۀ دو محسوب شوند و خودی بودن به مزیت کسانی تبدیل شود که در واقع مزیتی ندارند اینگونه خلق مزیت مصنوعی و شکافتن آشکارای روح جامعه به دو شقّۀ خودی و غیرخودی تنها با جنایتی بزرگ به نام ایدئولوژی ممکن است /۱
ایدئولوژی بعنوان نقشۀ راه نجات خلق بر خلاف ادّعای ظاهریاش از ابتدا با نابرابری حقوقی و تفکیک انسانها کارش را آغاز میکند اصول بنیادی ایدئولوژیها دروغهای شاخداری هستند که با شورانگیزی وتلقین و ارعاب به حقایق بدیهی تبدیل شدهاند کسیکه در این اصول شکّ داشته باشد یا جاهل وعوام است/۲
یا خائن به خلق؛ هرچه هست خودی نیست درساختار هرمی حکومت ایدئولوژیک شما ابتدا بنده میشوید و بعد به میزان مهارتی که در به بندگی کشیدن دارید پاداش میگیرید
ایدئولوژی بعنوان بزرگترین جنونی که انسان وجهان را تهدید میکند با واقعیت و قانونمندیهای تاریخی و اجتماعی آن تناقض دارد و اصولاً/۳
آیا میدانستید لحظاتی بعد از بلندشدن هواپیمای شاهفقید از فرودگاه مهرآباد در ۲۶دیماه۵۷ زلزله مهیبی مشهد و شهرهای جنوبی خراسان را لرزاند و عده زیادی کشته و زخمی و بیخانمان شدند؟
ساعت ۱۳ و ۲۱ دقیقه و ۵۹ ثانیه در زمانی که هواپیمای شاهنشاه از زمین ایران بلند شد، زلزله هولناکی/۱
شهر مشهد و شهرهای جنوبی استان خراسان چون قاین، بیرجند، فردوس، طبس، کاشمر، تربت حیدریه، تربت جام، نیشابور ، فریمان و گناباد را به سختی تکان داد و هزاران تن کشته و دهها هزار تن زخمی شدند پایگاه زلزله نگاری مشهد وابسته به دانشگاه فردوسی به آگاهی رساند که دستگاهها سه ماه است که /۲
از کار افتادهاند مرکز زلزله نگاری فنلاند این زمین لرزه را ۷٫۲ ریشتر ثبت کرد اما دیگر شاهنشاه و شهبانو درکشور نبودند که به میان مردم نگون بخت بروند و آنان را در آغوش بگیرند اشک هایشان را پاک کنند و دلداری دهند و به جای خانه و کاشانه ویران شده آنها خانههایی مدرن و زیبا /۳
شاهنشاهفقید: من از دانشجویان همواره میخواهم که ابتدا دانشجو باشند و سپس درس بخوانند و بعد از آن هر گرایش سیاسی که میخواهند اتخاذ کنند اما متخصص باشند
ازسایرین هم میخواهم که نیروی کار ماهر باشند تا بعد از من آن زمانیکه میخواهیم به اقتصاد غیرنفتی برسیم بتوانیم باکشورهای درجه اول/۱
جهان برابر باشیم هدف من آماده سازی برای پس از دوران خودم بود از همین الان
خبرنگار: آیا فکر میکنید این موفقیت حتمی است؟
شاهنشاه: همه چیز بستگی دارد به اینکه مردم ما بخواهند به جایی برسند که میتوانند
خبرنگار: که دقیقا چه چیزی بخواهند باشند؟
شاهنشاه: کشور درجه اول، پیشرفته ومترقی/۲
خبرنگار: آیا فکر میکنید که مردم این را میخواهند؟
و شاهنشاه با نگاهی خیره به دور و شاید به امروز و شاید به من تو میگوید: دست کم تمام ظرفیتهای مورد نیاز برای این کار را دارند
بله خبرنگار درست میگفت مردم آنروز ایران نمیخواستند به جایگاه مترقی و درجه اول درجهان دست یابند این اصلا /۳
دوران پادشاهی #محمدرضاشاه پهلوی، ایام کوشش مستمر برای توسعه و پیشرفت کشور بود این یعنی برای گردانندگان ساختار حکومت اعم از پادشاه و دولتمردان، آینده مفهومی ملموس و روشن داشت برای این ایرانیان وطندوست آینده ایران بسی مهمتر از حضور خودشان در عرصه قدرت بود نزد هیچیک از آنها /۱
از فروغی و ساعد و قوام گرفته تا زاهدی و عَلَم و امینی و هویدا و بیش از همه محمدرضا شاه ماندن در قدرت به قیمتِ نابود کردن آینده کشور معنی نداشت این رجال با وجود تفاوتهای بنیادین فکری در روش حکمرانی همگی ایرانی و ایراندوست بودند و دلشان برای آینده ایران میتپید/۲
در مقابل اما گردانندگان حکومت اسلامی با مفهوم آینده بیگانه هستند این فرقه تبهکار و مؤمنان و جیرهخوارانش درکی انتزاعی و سراسر هذیانگونه از مفهوم آینده دارند فهم این جماعت از آینده آخرالزمانی و موعودگراست در مسلک و رفتار این جماعت رابطه با زمان به گونهای تعریف شده که هیچ جایی /۳
مخالفان انقلابی #محمدرضاشاه با هر فکر و مرامی درهمه سالهای پس از فاجعه۵۷ اینطور القا کردهاند که هدفشان از برانداختن حکومت شاه استقرار آزادی و دموکراسی و اعتلای حقوق بشر بود ادعایی که دلایل قانعکنندهای ندارد و انقلابیون هم نتوانستند/۱
برایش دلیلی ارائه دهند اینکه بر زبانشان کلمات آزادی و دموکراسی جاری بود اصلا به این معنا نبود که مرادشان از آزادی و دموکراسی همان بود که جهان آزاد از آن مراد دارد بسیاری از چپهای انقلابی آن زمان، مدینه فاضلهشان شوروی کمونیستی و اروپای شرقی بود درکدامیک از این کشورها در آنزمان/۲
آزادی و دموکراسی وجود داشت؟
آلمان شرقی که به آن جمهوری دموکراتیک آلمان میگفتند محل استقرار بسیاری از مخالفان شاه بود کافی است به عملکرد این گروهها و ارتباطشان با «اشتازی»(سازمان اطلاعاتی آلمان شرقی)دقت کنید و همینطور به جنایات اشتازی، تا دریابید که آن جمهوری و پسوند دموکراتیک/۳
مرید، در همان گام اول مریدی حق اختیار و انتخاب خود را و بلکه تمامیت عقلانیت خود را در پای مراد قربانی میکند خویش را میبازد و چنان مسلوبالاراده میشود که مراد هرچه فرمان دهد او بر آن بی چون و چرا گردن مینهد شیفتگی و مجذوبشدن، آدمی را از خود بیرون /۱
میکشد و با خویش بیگانهاش میکند شیفتگی، زندانی است که قدرت عقل و داوری اخلاقی را به بند میکشد جان شیفته، انسان از خود بیگانهای است که دیگری را بر جای خود مینشاند چونان سرزمینی که به اشغال دیگری در آمده است اما میان انسان اشغالشده و زمین اشغالشده سه تفاوت عمده است /۲
۱. ساکنان سرزمینهایی که اشغال شدهاند آگاهند که سرزمینشان اشغال شده است و بر آن علم دارند اما انسان اشغالشده، به واگذاری خویشتن خویش به دیگری علم ندارد و نمیداند دیگری او را تصاحب نموده است زیرا اختیار، عقل و حق انتخابش را وانهاده است و نمیداند که با خود چه کرده و کدام گوهر/۳