۱) در منزلم در تهران بودم که به وسیله یکی از دوستان متوجه سخن امام در خصوص اجباری شدن #حجاب شدم و از آنجا که این اقدام را در آن زمان خیلی به صلاح نمیدانستم، به شهید مطهری که ایشان را بسیار نزدیک به امام می دانستیم، تماس گرفتم و گفتم: این اقدام در این زمان و قبل از اینکه شعارهای
۲) اصلی انقلاب محقق شود، صلاح نیست و نکند حجاب اجباری نسبت به عدالت و مسائل اصلی انقلاب پیشی بگیرد و... شهید مطهری با تعجب گفتند: حکیمی تو هم مخالفی؟ اتفاقاً من هم نسبت به این دستورالعمل در این موقعیت زمانی انتقاداتی دارم و اگر تو هم مخالفی، بیا فردا به قم پیش امام برویم
۳) و اگر هر دو نظراتمان را به امام بگوییم و استدلال کنیم، بهتر است. فردای آن روز به همراه شهید مطهری به قم رفتیم و از قضا وقتی به بیت امام رسیدیم، گفتند: امام امروز دیگر ملاقاتی نمیکنند؛ بروید فردا صبح بیایید. ما هم به پیشنهاد شهید مطهری به منزل آیت الله منتظری رفتیم تا شب را
۴) در آنجا بمانیم. درخصوص مسئله اجباری شدن حجاب، با ایشان هم صحبت کردیم که اتفاقاً نظر ایشان نیز به نظر من و شهید مطهری بسیار نزدیک بود و ایشان هم گفتند، من هم موافق اجباری شدن حجاب در این زمان نبودم و ممکن است باعث سوء برداشت شود و... ولی در نهایت هر سه معتقد بودیم
۵) اکنون که این دستور صادر شده، شاید رها کردن و عقب نشینی از آن هم به صلاح نباشد و تاثیرات بدی داشته باشد. صبح روز بعد قبل از اینکه به منزل امام برویم، برای من کاری پیش آمد که نتوانستم به همراه شهید مطهری به منزل امام بروم و به تهران بازگشتم و شهید مطهری خودشان به تنهایی نزد امام
۶) رفتند و موضوع را مطرح کردند و بعد به من گفتند، وقتی موضوع را خدمت ایشان شرح دادم و گفتم برخی مانند شما هم مخالف بودید امام فرمودند: اینها آمدند از من نظر اسلام را پرسیدند و من هم نظر اسلام را گفتم که حجاب در اسلام واجب است. حالا میخواهند اجرا کنند، نمیخواهند اجرا نکنند.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh