شیخ #حمید_رسایی در بارۀ انگیزۀ اعتراضهای اخیر در کشور اظهارنظری کرده است که به دلیل جنبۀ پورنوگرافی آن، از نقلش در اینجا صرف نظر میکنم.
اگر به فرضِ شنیع، وضع همان باشد که حمید رسایی توصیف کرده است وی باید عمامهاش را بالاتر بگذارد!
او وهمفکرانش با ادعای تربیت نسلی منطبق با ارزشهای دینی،ارکان قدرت را قبضه کردهاند،بودجههای بی درو پیکر فرهنگی را بلعیدهاند،فضای رسانهای و تبلیغاتی رسمی رابه انحصار خود در آوردهاند، تمام تریبونهای عمومی رابه خدمت گرفتهاند،شخصیتهای فکری و فرهنگی منتقد رایا در به در کردهاند
و یا به سکوت و انزوا کشاندهاند، صدر تا ذیل نظام آموزشی کشور از کودکستان تا دانشگاهها را تحت کنترل خود در آوردهاند، بعد نتیجۀ کارشان در تربیت نسل باید همانی باشد که خودش ادعا کرده است؟
در واقع حمید رسایی با چنان اظهارنظری خود و نیروهای همسویش را متهم کرده است!
لابد خواهد گفت که اینها نتیجۀ فعالیتهای فرهنگی و تبلیغاتی او و همفکرانش نیست بلکه نتیجۀ فعالیتهای دشمنان است. این ادعا هم چیزی جز اعتراف به عجز و شکست و ناکارآمدی نیست؛
زیرا اگر تمام سررشتههای تحرکات این جامعه به دست دشمنان باشد، خود اینان جز #اتلاف_منابع، دیگر چه نقشی پیدا میکنند؟
ظاهراً زشتگویی و فرافکنی در کشور ما حد و مرزش را از دست داده است! #احمد_زیدآبادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
سیاست عرصۀ تدبیر و سنجش و عقلانیت است؛ما اما آن را به صحنۀ زورآزمایی کلامی و فیزیکی درآوردهایم.
در طول تاریخ دویست سالهمان هیچ مشکل و بحرانی ازسوی حکومتها و همینطور مخالفانشان ازراه تدبیر حل نشده است.هرچه بوده تلاش برای غلبه بر دیگری ازراه زور بوده است.
ما در سیاست، استعداد و توان "گذشت" را به کلی از دست دادهایم. ورد زبانِ اجدادمان " صلوات بر گذشتهها" برای فصل خصومت و آغازی دوباره بوده است، ولی این سنت هیچ اثری در بازی قدرت این مملکت نداشته است.
همه مدعی کوشش برای نجات کشور و آسایش مردم خود هستیم،
اما قربانی اصلی برانگیختگی عاطفی و احساسی ما و تبدیل آن به زورآزماییهای سیاسی، کشور و مردم ما بودهاند. در پی جان باختن زندهیاد #مهسا_امینی در مقرّ #گشت_ارشاد، اعتراضی از سر همدردی و برای نشان دادن اهمیت جان یک انسان بیگناه صورت گرفت،
درواکنش به هجوم لباس شخصیها به #دانشگاه_شریف که بسیج دانشجویی آن دانشگاه نیز آن رابه صراحت محکوم و تقبیح کرده است،یکی ازاعضای حزب مؤتلفۀ اسلامی گفته است:"دانشگاه را حجامت کنید، وقت پاکسازی دانشگاههای نظام اسلامی ازاستادان و دانشجویان فتنهگر فرارسیده است!"
از عضو تشکیلاتی که یکی از سرانش، شعار "ایران برای تمام ایرانیان" را "شرک" میداند، انتظاری هم جز این نمیرود! وقتی قرار است ایران برای تمام ایرانیان نباشد، لاجرم منابع قدرت و ثروت و منزلت کشور به سمت این نوع افراد سرازیر میشود.
اینها مدافعان و نگهبانان تبعیض بنیادی در کشورند وهرگونه رخنه واصلاحی در این تبعیض راهم به معنای به حاشیه رفتن خود میدانند و ازراههای مختلف، مسیر آن راسد میکنند چرا که هنر و توان وتخصص هیچ سطحی از رقابت آزاد بادیگرشهروندان ایرانی رابرای کسب هیچ نوع امتیاز سیاسی و اجتماعی ندارند.
درواکنش به اعتراضات وناآرامیهای جاری درکشور،دوصدای کاملاً متفاوت ازاجزاء مختلف دستگاه قدرت به گوش میرسد. دریک طرف ماجرا،سران قوای سهگانه ضمن بیان برخی سخنان هشدارآمیز،عمدتاً لحن ملایم و مسالمتجویانهای دربرابر معترضان درپیش گرفتهاند
و هر کدام به نحوی از لزوم تغییر در پارهای سیاستها و تحول در نحوۀ اجرای آنها در کنار استقبال از «اعتراض اصلاحخواهانه» سخن گفتهاند
♦️این نوع واکنشِ مصالحهجویانه، در میان بعضی دیگر از مسئولان کشور نیز در حال تکرار است.
در طرف دیگر ماجرا، شماری از نمایندگان مجلس و رسانههای منتسب به تندروترین بخش حکومت، طبق روال گذشتۀ خود با لحنی زشت و سخیف نسبت به عموم مردم معترض، خواهان قلع و قمع آنها و تشدید فزایندۀ قید و بندها و محدودیتهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در کشورند.
یکی از مدعیان #براندازی که گفتارش بوی خون و جنون میدهد و از اشاعۀ خشونت و جنگ داخلی در ایران حمایت میکند مرا به #وسط_بازی در جریانات اخیر متهم کرده است.
وی نسبت به جایگاه خود بسیار متوهم به نظر میرسد
چرا که بین او و برخی از تندخوترین عناصر داعشیمشربِ درون حکومت اصلاً فاصلهای نیست که من بخواهم وسط آن قرار گیرم!نسبت آنها با هم، مانند انعکاس تصویرشان در آینه است گرچه به ظاهر معکوس یکدیگرند اما به واقع یکی هستند. مخربترین غرایز بشری حرکات سیاسی آنان را جهت میدهد
و از همین غرایز، تیغ و دشنهای ساختهاند که روزانه آن را با کین و نفرت صیقل میدهند تا بر تن خستۀ وطن و پهلوی بیپناهترین و مظلومترین فرزندان آن فرود آورند.آدمی یک عمر اسیر و بارکش غول بیابان شود خوشبختتر از آن است که لحظهای مجبور به رؤیت آنها شود. جایی که من قرار گرفتهام؛
یکی از همولایتیهای ما که برای معالجۀ بیماریاش راهی تهران شده بود، پس از خروج از مطب پزشک، ناگهان به جمعیت معترض برمیخورد و بلافاصله به همراه جمعی از آنها دستگیر میشود.
مرد بینوا که نه کمترین علاقهای به اعتراض و نه کوچکترین دانشی از سیاست دارد، بیش از ده روز است که در #زندان_فشافویه گرفتار شده و خانوادهاش در شهرستان کارشان اشک و آه شده است.آشنایانش برای کمک به آزادی او به تهران آمدهاند اما تعداد بازداشتیها گویا به اندازهای است
که کار پیگیری وضعیت او به عملی نزدیک به محال تبدیل شده است.
این هم از اثرات #بازداشت_فلهای افراد در خیابان است. هنگامی که تراکم زندانی در بازداشتگاهها و زندانها به شدت بالا میرود، هزاران مشکل پدید میآید.
برخی افراد صاحب منصب در جمهوری اسلامی به جای آنکه دنبال راهحلی معقول در برابر اعتراضهای کنونی باشند، بدبختانه با سخنان سخیف و تهدیدآمیز خود بنزین بر آتش خشم مردم معترض میریزند و عملاً اقشار ساکت را هم برای پیوستن به معترضان تحریک میکنند.
این جماعت استاد تکرار تجربههای شکست خورده و معطوف به فاجعه برای کشورند.
عملکرد اینها مصداق عینی این شعر مولاناست:
آن یکی میگفت در عهد شعیب
که خدا از من بسی دیدست عیب
چند دید از من گناه و جرمها
وز کرم یزدان نمیگیرد مرا
حق تعالی گفت در گوش شعیب
در جواب او فصیح از راه غیب
که بگفتی چند کردم من گناه
وز کرم نگرفت در جرمم اله
عکس میگویی و مقلوب ای سفیه
ای رها کرده ره و بگرفته تیه
چند چندت گیرم و تو بیخبر
در سلاسل ماندهای پا تا بسر
...........
یک نشان آنک میگیرم ورا
آنک طاعت دارد و صوم و دعا
وز نماز و از زکات و غیر آن
لیک یک ذره ندارد ذوق جان