یکی از ایرانیان خارج از کشور که بعضاً نوشتههای مرا نقد میکند، #ابوالفضل_محققی است. وی پیش از این لحن تندی در برابر اظهارنظرهای من به کار میگرفت؛ اما در آخرین نقدش با عنوان اینکه چرا فلانی "این همه عناد با #اپوزیسیون خارج از کشور دارد؟"
ظاهراً به توصیۀ برخی دوستانش زبان نرمتر و مهربانهتری نسبت به قبل در پیش گرفته است.
همین لحن ملایمتر ایجاب میکند که به رسم ادب، آخرین نقد او را بیپاسخ نگذارم و چند جملهای در این زمینه بیان کنم.
از اینکه در این متن، زبانی کم و بیش مطایبهآمیز به کار گرفتهام،
پیشاپیش از آقای محققی عذرخواهی میکنم زیرا "محل نزاع" آن را میطلبد و بلکه تحمیل میکند. آقای محققی گویا سابقۀ عضویت در گروههای چریکی مارکسیست را دارد اما اخیراً اقبال آشکاری هم به نقش آفرینی #رضا_پهلوی در آیندۀ سیاسی کشور از خود نشان داده است.
این نکته را به قصد معرفی او به مخاطبان مطرح کردم وگرنه اینکه وی در چه جایگاه سیاسی قرار گرفته ربطی به من ندارد چرا که اصولاً افراد را نه بر اساس جایگاه و نوع مواضع سیاسی آنها بلکه بر مبنای منش اخلاقی آنان مورد سنجش قرار میدهم.
واقعیت این است که طیف بینهایت گستردهای از حزب کمونیست کارگری و کوموله و احزاب چپ گرفته تا سازمان مجاهدین خلق و حامیان سلطنت و گروههای قومی و روشنفکری و جمهوریخواه و ملیگرا و بسیاری اشخاص منفرد، خود را "اپوزیسیون" ج.ا معرفی میکنند، بدون آنکه کمترین تفاهمی بین آنها دیده شود.
آنان هر کدام نیروهای رقیبشان را روزانه هدف حملات لفظی شدید قرار میدهند و همدیگر را به همدستی با جمهوری اسلامی و یا داشتن نیات شوم و خطرناک برای آیندۀ کشور متهم میکنند. ظاهراً از نگاه آقای محققی هیچکدام از این کارها عیب و نقصی ندارد،
اما اگر من از داخل کشور به "برخی" یا پارهای از اجزاء این اصطلاحاً اپوزیسیون و رفتار و گفتار بعضی از حامیان آنها خردهای طعنآمیز بگیرم خون آقای محققی به جوش میآید و از درِ خشم و خروش و یا گلایه وارد میشود.
این واکنش فقط مربوط به طعنهای من نسبت به اجزاء "اپوزیسیون" نیست بلکه او نقد مرا نسبت به آثار مرحوم #آرامش_دوستدار هم تاب نیاورد و حتی اظهارنظرم در بارۀ کتاب سطحی و سخیف #سلمان_رشدی را با کلمات درشت پاسخ گفت. از این حرفها اما بگذریم.
پرسش من از آقای محققی این است که او چه نسبتی با این طیف اپوزیسیون بی در و پیکر و صد پاره دارد که در مقابل کوچکترین کنایهای به هر یک از اجزای آن، در مقام وکیل مدافعش ظاهر میشود؟ آیا مجموعۀ این گروهها و افراد عموماً ناهمسو و بعضاً متخاصم، او را به عنوان نمایندۀ خود انتخاب کرده
و یا حق وکالت برای دفاع از خود به وی دادهاند؟ خب، این چه کاری است که تحت عنوان "فعالیت سیاسی" و "روشنگری" و "موضع اپوزیسیونی" خود را بدان مشغول داشته است؟ صادقانه میپرسم کار مهمتر و مؤثرتری از وی برنمیآید؟
اگر وی به مواضع من نقدی دارند بارها
در کلابهاوس حضور یافتهام و از قضا از نوشتههایش دربارۀ مرحوم دوستدار و سلمان رشدی در همانجا ذکری به میان آوردهام.خب چرا درآنجا حضور پیدا نکرد تا نقدش را طرح کند و پاسخش را بگیرد؟متأسفانه آقای محققی حداقل از راه دور بسیار عجول به نظر میرسد.
این عجله را نه فقط در بیتابی غیرقابل وصف او برای سرنگونی جمهوری اسلامی یلکه از سطر سطر نوشتههای وی میتوان دریافت؛ بخصوص آنجا که نقلقولی را در گیومه میآورد بیآنکه کمترین دقتی در آن باشد.
برای مثال وی به نقل از من نوشته است: اپوزیسیون خارج و خارجنشینیان را قبلاً افرادی "تقسیم شده به هزار تکه که در زمین کثیف آمریکا بازی میکنند" وصف کردهام. خوب است وی آدرس دقیق همین یک نقل قول را بدهد تا واقعاً بتوان استناداتش را جدی گرفت! #احمد_زیدآبادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
برخی از محافل و افراد در ساختار حاکم، به تلویح یا تصریح پارهای تغییرِ روشها و رفتارها و سیاستها در امر حکمرانی را در پی ناآرامیهای جاری در کشور وعده میدهند.
شاید واقعاً چنین قصدی هم در میان باشد، اما من این موضوع را با هر کس که مطرح کردهام،
با ناباوری شدید آن را پس زده، حتی اگر طرف، آدم بسیار خوشباوری بوده است!
از این رو، باور به این وعده، نیاز به نشانهای آشکار برای عموم دارد. در این مورد میتوان پیشنهادهای بسیاری را مطرح کرد، اما به نظر من سهلترین و بیخرجترینِ آنها برای حکومت، تغییر مدیریت #روزنامه_کیهان است!
اینکه مسئولان روزنامۀ کیهان با چه لحن و زبانی سخن میگویند، به لحاظ صفت شخصی آنها مطلقاً اهمیتی ندارد، چنانچه اگر در رسانهای خصوصی از این هم گزندهتر و تحریکآمیزتر بنویسند، اصلاً ارزش توجه ندارد. کیهان اما رسانهای متعلق به دستگاه حکومت و وصل به منابع مالی عمومی است.
این روزها حامیان جمهوری اسلامی از عملکرد "امپراتوری دروغ رسانهای" به شدت مینالند.
منظورشان عمدتاً #شبکههای_فارسی_زبان خارج از کشور است که اعتراضهای جاری در ایران را طبق امیال و علایق سیاسی خود پوشش و بعضاً جهت میدهند.
از قدیم اما گفتهاند "خود کرده را تدبیر نیست!" چرا که در ایجاد و مرجعیت این "امپراتوری رسانهای" در خارج از مرزهای کشور، خودِ مسئولان جمهوری اسلامی نقش اول را بازی کردهاند.
آنها خودشان #مطبوعات منتقد و پاسخگوی داخلی را قلع و قمع کردند.
آنها خودشان با اعمال فشار و تهدید علیه جامعۀ روزنامهنگاری، اعضای این جامعه را به ترک وطن و فعالیت در رسانههای آن طرف آب مجبور کردند. آنها خودشان با ایجاد فهرست سیاه از کارکنان این شبکهها و تهدید اموال و خانوادههایشان، برخی از آنان را به دندۀ کین و لج انداختند.
مادر من نماد یک زن سنتی روستایی بود. قوی و نترس و زحمتکش و معتقد، با چارچوبهای آهنین اخلاقی.
او در برخورد با مردان فامیل و آشنا با آنها دست میداد.در سفرش به مشهد درسال ۱۳۴۶پسرداییاش را که از کرمان به خراسان مهاجرت کرده بود، تصادفاً در صحن امام رضا میبیند.
دو طرف در برابر چشم جمعیت دست در گردن هم میاندازند و ساعتها به تلخی گریه میکنند.
مادرم در عروسیها با بلند شدن صدای دهل و سرنا، مثل دیگر زنان روستایی، جلوی جمعیتی انبوه از زن و مردم و پیر و جوان میرقصید و التفاتی به پنهان کردن موی خود نداشت.
مادران ما در این سرزمین اینگونه زیستهاند. #اسلام نزد آنها آیینی اخلاقی و مظهر همۀ مهربانیها و انساندوستیها و خوشقلبیها و مداراها و بخششها و خوبیهای روی زمین بوده است؛ الگوبرداری از رسالۀ فقیهان نبوده است.
اینکه درست در بحبوحۀ #اعتراضهای_خیابانی در ایران، آمریکا و متحدان اروپاییاش علامتهای آشکاری از تمایل خود به ادامۀ تعامل و معامله با جمهوری اسلامی ارسال میکنند، تا اندازهای متأثر از نوع رفتار برخی گروههای اصطلاحاً #اپوزیسیون خارج از کشور است.
#آمریکا و اروپا در کنار اظهارنظرهای رسانهای خود، قطعاً برآوردهای مشخصی هم از وضعیت ایران در پشت پرده دارند و بر اساس همان برآوردها نیز سیاست عملی خود را تنظیم میکنند.
آنها وقتی مشاهده میکنند که عدهای به نام اپوزیسیون جز دشنامگویی هنری ندارند
وحتی حضور گزارشگر BBC را هم در فاصلهای دور ازمحل تجمع خود تحمل نمیکنند وبا فحاشی واهانت او را به برخورد فیزیکی تهدید میکنند،با خود میگویند خب، با وجود افرادی با این سطح از مدنیت و فرهنگ،قرار است با "تغییر رژیم"در ایران چه نوع نظمی مستقر شود که ماخود را درگیر هزینههای آن کنیم؟
شیخ #حمید_رسایی در بارۀ انگیزۀ اعتراضهای اخیر در کشور اظهارنظری کرده است که به دلیل جنبۀ پورنوگرافی آن، از نقلش در اینجا صرف نظر میکنم.
اگر به فرضِ شنیع، وضع همان باشد که حمید رسایی توصیف کرده است وی باید عمامهاش را بالاتر بگذارد!
او وهمفکرانش با ادعای تربیت نسلی منطبق با ارزشهای دینی،ارکان قدرت را قبضه کردهاند،بودجههای بی درو پیکر فرهنگی را بلعیدهاند،فضای رسانهای و تبلیغاتی رسمی رابه انحصار خود در آوردهاند، تمام تریبونهای عمومی رابه خدمت گرفتهاند،شخصیتهای فکری و فرهنگی منتقد رایا در به در کردهاند
و یا به سکوت و انزوا کشاندهاند، صدر تا ذیل نظام آموزشی کشور از کودکستان تا دانشگاهها را تحت کنترل خود در آوردهاند، بعد نتیجۀ کارشان در تربیت نسل باید همانی باشد که خودش ادعا کرده است؟
در واقع حمید رسایی با چنان اظهارنظری خود و نیروهای همسویش را متهم کرده است!
سیاست عرصۀ تدبیر و سنجش و عقلانیت است؛ما اما آن را به صحنۀ زورآزمایی کلامی و فیزیکی درآوردهایم.
در طول تاریخ دویست سالهمان هیچ مشکل و بحرانی ازسوی حکومتها و همینطور مخالفانشان ازراه تدبیر حل نشده است.هرچه بوده تلاش برای غلبه بر دیگری ازراه زور بوده است.
ما در سیاست، استعداد و توان "گذشت" را به کلی از دست دادهایم. ورد زبانِ اجدادمان " صلوات بر گذشتهها" برای فصل خصومت و آغازی دوباره بوده است، ولی این سنت هیچ اثری در بازی قدرت این مملکت نداشته است.
همه مدعی کوشش برای نجات کشور و آسایش مردم خود هستیم،
اما قربانی اصلی برانگیختگی عاطفی و احساسی ما و تبدیل آن به زورآزماییهای سیاسی، کشور و مردم ما بودهاند. در پی جان باختن زندهیاد #مهسا_امینی در مقرّ #گشت_ارشاد، اعتراضی از سر همدردی و برای نشان دادن اهمیت جان یک انسان بیگناه صورت گرفت،