۱/۷
نه فقط در ۵ هفتهی اخیر، که سالهاست افراد متعدد و مختلفی، مداوما در کار تحلیل و داستانسرایی در مورد کنشهای مدنیمان در ابراز مخالفت و بیزاریمان از حاکمیت ج.ا. بوده و هستند. خستهام از لاطائلاتتان اساتید!
۲/۷
نه من و نه احدی حق تعیین تکلیف برای دیگران را ندارد؛ پس نمی گویم که ارزیابی و داستان ساختنتان را برای خودتان نگاه دارید؛ بنویسید و نشر دهید. اما بدانید که برای من و (شاید دیگرانی بسیار) این قبیل اباطیل، نه ارزشی دارد و نه به اذهان فرسودهمان مددی میدهد.
۳/۷
از تیر ۷۸ تا به امروز، که طفلی خام بودم، به وفور کارشناس امور فلان و تحلیلگر مسائل بهمان را جلوی دوربین رسانههای اینسو و آنسو و در یک دههی گذشته، لابهلای توییتها و استوریها دیدهایم؛ که تلاشی مذبوحانه داشتهاند
۴/۷
برای تطبیق عین به عین و ریز به ریز وقایع ۵۷، بهار عربی، شیلی و انقلابهای رنگ و وارنگ دیگر با آنچه هر روز در خیابانها، دانشگاهها و مجامع سیاسی داخل و خارج کشورمان میگذرد. بزرگواران! دست بردارید. در تمام این سالیان، کم رنجیده نشده ایم؛
۵/۷
از تقلیل افراد به نمونهی آماری و جستجوی مترادفها و متناظرها. مهسا و نیکا و نوید و دیگران فردیتی سوای قربانیان مبارزات و زیست سرکوب شده در دیگر نقاط جغرافیایی و تاریخی بشر دارند.
۶/۷
به زعم من؛ اجتماع این آحاد هم وارث آن تفاوت فردی است. ۷۸، ۸۸، ۹۸ و ۱۴۰۱ هریک جداگانه هم هویت دارند و هم در کنار یکدیگر معنایی مستقل. این استقلال را به رسمیت بشناسید و سناریوهای پیشگویانه را قدری استراحت بدهید.
۷/۷
به قول مهیار محمدی: «تحلیلهای نمایندگان ۳ درصدی که حتی ۵ درصد تحلیلهاشون محقق نشده!»
بگذارید فرد و اجتماع مسیر خودش را برود. نشانی انقلاب و آزادی را با شاهرضا و آیزنهاور نمیشود ترسیم کرد.