The smoke of this sorrowful grove is long
like the stature of my map.
Our ridges and mountains,
their rivers of tears are long,
longer than the Tigris & the Euphrates.
The sobbing of the plant’s leave is long
streatching as far as the eye of my open wound can see.
👇
The cries of this body's streets & alleys are long,
long as the path to god.
The pain of my alphabet is long,
it begins from here all the way to Khani*.
My alienation is long, long, long
longer than the railways of Europe
*Khani (1650-1707) a giant of classical Kurdish poetry
👇
I do not know what I can tell you
I do not know what
I do not know
I do not.
[An excerpt from the ode, 'The Butterfly Ravine' by the great Kurdish poet, #Sherko_Bekas, 1940-2013]
** I dedicate this translation to the father of #Komar_Daroftadeh killed by Iranian security forces during a demonstration in #Piranshahr on Sunday. Komar's crying father delivered an eulogy on his young son's grave that expressed the century long existential pain of a nation.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
یک عنصرحیاتی در تضمین دموکراتیک بودن نظام سیاسی پس از جمهوری اسلامی شناسایی رسمی تکثر ملّی در ایران از سوی همه جریانات سیاسی اپوزیسیون به عنوان پیشنیاز تامین برابری سیاسی ملل ساکن ایران و افقی کردن رابطه عمودی #مرکز و #حاشیه است. 👇
پذیرفتن رسمی تکثر ملی و به تبع آن پذیرش آمیختگی مطالبات سیاسی ملل فرودست در رابطه با #مرکز (یعنی همانا دولت-ملت تکینِ فارسی-شیعی) و درک اینکه این مطالبات همواره با مطالبات سراسری معطوف به حقوق و آزادیهای دموکراتیک فردی و گروهی آمیختهاند نیازی حیاتی برای اجتناب از تکرار ۵۷ است.👇
چرا #مشروطه بودن و مشروطه ماندن نظام #پادشاهی در ایران نامحتمل است؟
🧵 (۱۹ قسمت)
نظامهای پادشاهی مشروطه در اروپا حاصل یک توازن قوای اجتماعی-اقتصادی خاص تاریخی هستند. این توازن قوا ناشی از قدرت گیری سیاسی یک طبقه سرمایهدار (بورژوازی) بود. /۱
گسترش منافع بلافصل اقتصادی این طبقه اجتماعی جدید در چارچوب سیاسی سلطنت مطلقه از پیش موجود، که پایه مادیش بر یک طبقه پیشامدرن زمیندار/فئودال استوار بود، ناممکن بود. /۲
پیروزی سیاسی بورژوازی از خلال جنگهای خونین داخلی و انقلاب (مانند انقلاب ۱۶۴۸ انگلستان) به این توازن قوای جدید طبقاتی انجامید و قدرت شاه را محدود و وی را "در" پارلمان و نه "فرای" آن قرار داد. /۳