آقا یک لحظه تصور کنین، شما یک زن افغان بودین که آلردی حق زیادی نداشتید ولی حالا کمکم داشته تغییراتی میاومده و مثلن دیگه خوششانس هم بودین و دانشگاه رفتین و نهایتن شغلی و اندک استقلالی داشتین. یهو، در چشم برهمزدنی بیکار میشین. دخترتون هم مدرسه نمیتونه بره. هیچ زنی از خوندن،
نوشتن و دو دوتا چارتا بیشتر نمیتونه یاد بگیره. چند سال دیگه حتی پزشک زن ندارین. همهی زنهای اطرافتون، کسایی که سالها شاید برای حقوق حداقلیشون تلاش کرده بوده افتادن خونهی اول. دخترتون هیچ آینده و کاری جز شوهر کردن براش وجود نداره. کودکهمسریای که تازه شاید یکم داشته کم
میشده بدتر میشه وضعش. مشکلات روحی و روانیای که نتیجهی این همه سال جنگ و بدبختی بوده از قبل هم بیشتر میشه. زنها به طور رسمی و قانونی تبدیل به بردههای حلقه به گوش میشن با هیچ روزنه امیدی. اینها رو نمیگم که به نتیجهی خاصی برسم چون نمیدونم چهکاری ازم برمیاد فعلن، صرفن