۲۵ خرداد ۸۸ #راهپیمایی_سکوت نبود!
* این رشته توییت را برای انتقال تجربه به نسل امروز و برای فردا مینویسم. لطفا تا آخر بخوانید و با #ریتوییت یا از هر طریق دیگر ویروسی کنید./۱ #مهسا_امینی
۲۳ خرداد، فردای روز انتخابات، مردم عصبانی از نتیجه انتخابات در پایتخت به خیابان آمده بودند. جای مشخصی وجود نداشت. جلوی دکهها جمع میشدیم و با غر و لند عصبانیت خودمان را با هم به اشتراک میگذاشتیم. به تدریج تجمعاتی جلوی وزارت کشور شکل گرفت که به شدت سرکوب شد./۲ #مهسا_امینی
تجمعات پراکنده به خیابان ولیعصر رسید. سطل آشغال های خیابان ولیعصر آتش میگرفت اما جمعیت پراکنده بود. هر از گاهی کسی از مردم فریادی بلند می کرد و نیروهای پر تعداد ضد شورش به سمتش حمله ور می شدند. خبر رسید که یک اتوبوس را در تخت طاووس آتش زدند./۳ #مهسا_امینی
این تظاهرات پراکنده و درگیریها تا فردای آن روز در بسیاری از محلات تهران داشت.
تحلیل ما این بود که حکومت می خواهد با به آشوب کشیدن فضا و آتش زدن چند بانک و اتوبوس بگوید یک سری «اغتشاشگر» شلوغ کردند و ماجرا را در دو روز تمام کند. غلط هم نبود. /۴ #مهسا_امینی
صبح روز بعد تیتر بسیاری از روزنامهها این بود که مجمع روحانیون برای راهپیمایی از انقلاب تا آزادی درخواست مجوز داده. درخواستی که موسوی هم جداگانه داده بود ولی مجوزی صادر نشد. همین که مکان و زمان و جهت راهپیمایی برای مردم سرگردان و عصبانی مشخص بود کافی بود./۵ #مهسا_امینی
آن موقع اوایل حضور رسانههای اجتماعی در ایران بود و سایت بالاترین و فیسبوک نقش زیادی در پخش فراخوان بازی کردند. اما این به تنهایی کافی نبود. مردم در خیابان با خودروها یا پای پیاده فراخوان را به هم می گفتند. مردم فراخوان را به خیابان برده بودند./۶ #مهسا_امینی
شب قبل از ۲۵ خرداد خبر رسید به کوی دانشگاه حمله شده و شایعاتی از زخمی و کشته شدن چند دانشجو به گوش میرسید. فردای آن روز(در روز فراخوان) دانشجویان خشمگین در دانشگاه تهران در دانشگاه تحصن کردند./۷ #مهسا_امینی
ظهر روز موعود با چند نفر از دوستان به سمت میدان انقلاب حرکت کردیم. یکی از دانشجویان دانشکده هنر و معماری آزاد که آن موقع در تقاطع خیابان فلسطین(کاخ) و انقلاب بود تماس گرفت که دانشجویان در لابی دانشکده تحصن کردند و عده زیادی گارد ضد شورش جلوی در دانشگاه ایستادهاند./۸ #مهسا_امینی
و حراست هم اجازه خروج دانشجویان را نمیدهد. دانشجویان از حمله به دانشگاه ترسیده بودند.
ما دانشآموختهی همان دانشگاه بودیم. خودمان را به سرعت به هنر و معامری رساندیم. با رئیس وقت دانشکده و حراست مذاکره کردیم و گفتیم ما تحصن را پایان می دهیم و شما اجازه بدهید/۹ #مهسا_امینی
دانشجویان به تدریج از دانشگاه خارج شوند. در عین حال به بچهها گفتیم به هیچ وجه تنها بیرون نروند و در گروههای ۴ و ۵ نفره از دانشگاه خارج شوند و گروهها با یک فاصله چند متری از هم به سمت میدان انقلاب بروند. ما هم با بچهها حرکت کردیم./۱۰ #مهسا_امینی
وارد خیابان انقلاب که شدیم از تعداد افراد در پیاده رو معلوم بود که عده زیادی از آنان برای فراخوان آمدهاند. جمعیتی تقریبا به اندازه جمعین پیادهها در خیابان انقلاب در 16 آذر همین امسال. از طرفی نیروهای امنیتی و ضد شورش بسیار زیاد بودند. قدم به قدم حضور داشتند./۱۱ #مهسا_امینی
سعی می کردند سر هر چهار راه مردم را پراکنده کنند. ما با بچه های هنر و معماری و بخشی از مردم جلوی سر در دانشگاه تهران رسیدیم. هنوز زیاد نبودیم. دانشجویان متحصن در دانشگاه با شعار ما را به دانشگاه دعوت میکردند و ما هم با اشاره آنها را به خیابان./۱۲ #مهسا_امینی
. جلوی خیابان ۱۶ آذر پر از نیرو بود به حدی که جلوتر نمیشد رفت. برگشتیم به سمت خیابان قدس. آنجا هم همینطور بود. باز برگشتیم به سمت سر در. با اشاره به هم می فهماندیم که باید دوباره برگردیم (سر در دانشگاه تهران در حد فاصل این دو خیابان است)./۱۳ #مهسا_امینی
در همین رفت و برگشت جمعیت مردم جلوی سردر زیاد میشد. هیچ کس در خیابان شعار نمیداد(تا اینجا راهپیمایی سکوت بود). اما دانشجویان خشمگین در دانشگاه شعار میدادند. نیروهای ضد شورش که متوحه زیادتر شدن جمع شدند برای پراکنده کردن ما به سمت سر در حرکت کردند./۱۴ #مهسا_امینی
کمی که زیادتر شدیم جلوی سردر دانشگاه یک نفر فریاد زد: «بشینید! بشینید!» کم کم همه نشستیم. به محض نشستن ما جلوی سر در دانشگاه، جمعیت سرگردان در خیابانهای اطراف به تدریج به سمت ما آمدند و زیادتر شدیم. چند دقیقه ای با سکوت نشستیم که جمعیت زیادتر بشود./۱۵ #مهسا_امینی
بعد از آن شروع کردیم به شعار دادن: «مردم، دانشجو، اتحاد، اتحاد». گفتنی است در آن سالها هر بار که در دانشگاه تهران تجمع شکل میگرفت سردر دانشگاه را جوش میدادند که دانشجویان بیرون نیایند. پس از چند دقیقه سر دادن شعار اتحاد، /۱۶ #مهسا_امینی
مردم و دانشجویان از بیرون و داخل دانشگاه به سر در فشار آوردند که جوشکاری و قفل را بشکنند.
قفل شکست و دانشجویان خارج شدند. از آنجا تا میدان انقلاب را واقعا نفهمیدم چه طور گذشت. مردم از همه جا به سمت هستهی اصلی سرازیر شدند. نیروهای ضد شورش عقب نشینی کردند./۱۷ #مهسا_امینی
گویی به یکباره در این سیل غرق شدند. خیابان زیر پای مردم میلرزید. همهی ما در آن سیل غوطهور شده بودیم. شعار میدادیم. هر شعاری در چنته داشتیم! شعارهای رایج به جز یکی دوتایی که هنوز هم رواج دارد مودبانه بود!/۱۸ #مهسا_امینی
آن جا که من بودم سکوتی وجود نداشت صدای عظیمی از سیل خروشان حمعیت بود که دست کوبان و پای کوبان به سمت میدان آزادی میرفتند. روی یک پل عابر رفتم که جمعیت را ببینم. واقعا جمعیت آنقدر زیاد بود که سرو تهش معلوم نبود./۱۹ #مهسا_امینی
این وضع تا دانشگاه شریف ادامه داشت! نزدیک همانجایی که موسوی در جمع حاضر شد و می خواست با بلندگوی دستی سخنرانی کند. از آن جا بود که عدهای دختر و پسر با ظاهر آن روزهای جوانان دانشجو در میان جمعیت آمدند. هرکدام یک کاغذ آ4 در دست داشتند که روی آن نوشته بود: «سکوت!»/۲۰ #مهسا_امینی
در میان جمعیت پراکنده شده بودند و مردم را به سکوت دعوت می کردند. بخشی از مردم ساکت شدند. اما آنها که جلوتر بودند سکوت نکرده بودند. از بالای پایگاه بسیج به سمت مردم تیراندازی شده بود. همانجا چند نفر نقش زمین شده بودند. #سهراب_اعرابی همانجا شهید شد./۲۱ #مهسا_امینی
موسوی سخنرانی کوتاهی در میان صدای شعارها کرد و رفت. نمیخواست بماند. میدان آزادی فتح شده بود. روایت این است که از میدان آزادی تا میدان امام حسین سرشار از جمعیت بود. کم کم سکوت برقرار شده بود و مردم خوشحال از این پیروزی بزرگ همدیگر را در آغوش میکشیدند./۲۲ #مهسا_امینی
پس از ساعتی همان جوانان آ4 به دست با کاغذی دیگر حاوی فراخوانی در ساعت 5 عصر در خیابان ولیعصر مردم را به برگشتن به خانه دعوت میکردند: «برویم و فردا بیاییم!» مردم در خیابان نماندند. کم کم همراه با بخش از جمعیت به سمت میدان انقلاب برگشتیم./۲۳ #مهسا_امینی
به تدریج جمعیت کمتر میشد. ساکت بودیم و شعار نمیدادیم. در حوالی انقلاب ضد شورش کمین کرده بود و مردم را پراکنده کرد. ما به خانه رفتیم. از آن روز اصلاحطلبان اسمش را #راهپیمایی_سکوت گذاشتند. در حالی که بلندترین صدای اعتراض پایتخت بود./۲۳ #مهسا_امینی
اگر آن روز میدان آزادی را نگه میداشتیم شاید تاریخ عوض میشد. اما از آن روز با شکوه فقط چند قاب تصویر مانده و میلیونها حسرت و این سوال که چرا هیچ وقت این اتفاق را نتوانستیم تکرار کنیم که این بار در خیابان بمانیم و تمامش کنیم! /۲۴ #مهسا_امینی
این یک #راهپیمایی_سکوت نبود. با سکوت خودجوش مردم شروع شد و میلیونی شد و بعد از فتح میدان آزادی با دعوتی مشکوک به سکوت و رفتن به خانه تمام شد!
اگر دیدید این متن حاوی نکتههایی برای فردا و روزهای دیگرمان در خیابان است از هر طریقی ویروسی کنید./۲۵ #مهسا_امینی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
«وقتش رسیده است»
(این رشته توییت را از داخل ایران مینویسم به این امید که حامد اسماعیلیون بخواند)
سلام آقای اسماعیلیون عزیز و گرامی!
در تجمع هزارمین روزجنایت سرنگونی هواپیمای اوکراینی گفتی اخلاقی نیست تا وقتی در تهران نیستی برای داخل ایران فراخوان بدهی./1 #مهسا_امینی
به همان اندازه که برای ما عزیز و محترمی، تصمیمت قابل احترام است. با اینحال من به بهانه این سخنت میخواهم چند کلمهای را با توی عزیز مطرح کنم.
تعجب میکنم که فکر میکنی داخل تهران نیستی. مگر پس از شلیک موشک، قلب همهی ما فارغ از مکان جغرافیایی که در آن بودیم/2 #مهسا_امینی
با آن هواپیما آتش نگرفت؟ مگر همه با هم هر جا که بودیم در خیابان نیامدیم و شمع روشن نکردیم. مگر همهی ما با آنکه در جای جای جهان بودیم در اعتراض به این جنایت در تهران با هم اشک آور و باتون نخوردیم و دستگیر نشدیم؟ مگر روز اول اکتبر امسال /3 #مهسا_امینی