Thread by @maziar_vandad

پادشاهی و جمهوری در اسپانیا
شاه آلفونسوی سیزدهم در سال ۱۹۳۱ برای جلوگیری از وقوع جنگ داخلی درکشور از اختیارات خود کناره‌گیری کرد و به تبعید رفت تا جمهوری‌خواهان اسپانیا جمهوری دوم خود را مستقر کنند و یک جنگ داخلی خونین در قلب اروپای غربی و بادخالت تمام قدرت‌های⬇️
#پادشاهی_مشروطه

دنیا(شوروی، ایتالیا، آلمان، آمریکا و انگلستان) را از سر بگذرانند.
جمهوری اول اسپانیا در فوریه ۱۸۷۳ تاسیس شد به دلیل سازمان اداری بی‌کفایت، به زودی تمام استان‌های کشور درخواست خودمختاری کردند و کشور فدرال شد و به سرعت چنان اغتشاش و آشوبی کشور را فرا گرفت که کارلیست‌ها در ⬇️

استان‌های شمالی طغیان کردند و در جنوب و شرق نیز بسیاری از شهرها اعلام استقلال کردند!
در چنین شرایطی ارتش برای بازگرداندن نظم قدرت را در دست گرفت و آلفونسوی دوازدهم فرزند ملکه ایزابل سابق به پادشاهی برگزیده شد.عمر جمهوری اول کمتر از ۲ سال بود.
جمهوری دوم اسپانیا:
⬇️

در پاییز سال ۱۹۳۰ عده‌ای از سیاست‌مداران و روشنفکران جمهوری‌خواه، سوسیالیست(که تامدتی پیش با نخست‌وزیر سابق ژنرال ریورا همکاری می‌کردند) و حامیان خودمختاری کاتالونیا متحد شدند و بیانیه‌ای به نام «سند دفاع از جمهوری» تدوین کردند.در دسامبر کودتایی رقم خورد که شکست خورد.⬇️

پادشاه افکار عمومی را خواهان انتخابات دید.انتخابات شهرداری‌ها را در آوریل ۱۹۳۱ برگزار شد.
در شهرهای بارسلون و مادرید جمهوری‌خواهان اکثریت کرسی‌ها را برنده شدند.درشهرهای کوچک و روستاها مشروطه‌خواهان برنده شدند.درمجموع کل کشور بیش‌از 22150 کرسی را طرفداران پادشاهی و 5875 کرسی ⬇️

جمهوری‌خواهان برنده شدند.فردای انتخابات توده‌های مردم مادرید به خیابان آمدند.شاه برای جلوگیری از خونریزی اعلامیه‌ای صادر کرد و پایتخت را ترک کرد.
متن اعلامیه شاه:"من به آسانی می‌توانم وسائلی برای نگهداری قدرت پادشاهی‌ام در برابر هر قدرت دیگری برانگیزم، اما مصمم‌ هستم که مسبب ⬇️

برخورد هم‌وطنانم در یک جنگ برادر کشی خانگی نشوم.پس تا زمانی که ملت به سخن آید، داوطلبانه از اختیارات سلطنتی خودم چشم‌پوشی می‌کنم."
رژیم پادشاهی مشروطه بدون ریختن یک قطره خون سقوط کرد و جمهوری دوم اسپانیا در ۱۴ آوریل ۱۹۳۱ به آسانی قدرت را در دست گرفت.
#جمهوری_اسپانیا
ادامه دارد⬇️

نخستین دولت جمهوری دوم اسپانیا را آلکالا زامورا وکیل سخنور با استقبال شدید مردم مادرید و بارسلون تشکیل داد.کابینه او با حضور وزیرانی از جمهوری‌خواهان تندرو و سوسیالیست‌ها تشکیل شد.برای جلب نظر کاتالان‌ها یک مورخ اهل بارسلونا هم عضو دولت شد.عموم وزیران ضد کلیسا و ۵تن از آنان ⬇️

فراماسون بودند.
اولین مشکل در کاتالونیا رخ داد که با پیروزی مطلق جبهه چپ و ضد مشروطه در انتخابات شهرداری‌ عیان بود.عده‌ای از آنها پس ازجشن پیروزی در میدان سن‌جورج بارسلون برقراری جمهوری کاتالان را اعلام کردند و این جمهوری تاچند روز واقعی به نظر می‌رسید.اما با مذاکره با سیاسیون ⬇️

در مادرید راضی شدند تا تشکیل مجلس جدید و اعطای خودمختاری قانونی به کاتالونیا صبر کنند.
دولت پرچم اسپانیا را عوض کرد،سرود ملی جدید ساخت و نام کوچه‌ها و خیابان‌ها و کاخ‌های ملی را به نام‌های باب میل جمهوری درآورد.کاخ سلطنتی به کاخ ملی تغییر نام داد.
روز 10 می عده‌ای از افسران،⬇️

اشراف و هواداران آلفونسو با هدف تاسیس باشگاه مشروطه‌خواه مستقلی در خانه‌ای در مادرید گرد آمدند.صدای گرامافون آنها که مارش سلطنتی را پخش می‌کرد به گوش همسایگان رسید و جمعیت انبوهی در خیابان گرد آمدند، درگیری پیش آمد و جمعیت اتومبیل اعضای باشگاه را آتش زدند.دسته‌ای از آنها به ⬇️

دفتر روزنامه الفبا که آخرین پایگاه پادشاهی‌خواهان بود هجوم بردند و در حال آتش زدن آنجا گارد شهری با شلیک هوایی آنجا را نجات داد.
روزهای بعد آشوب در مرکز مادرید و شهرهای دیگر ادامه پیدا کرد و دهها صومعه و کلیسا آتش گرفتند.کاردینال سگورا بیانیه تندی علیه دولت منتشر کرد،⬇️

شاه در مصاحبه‌ای در ۵می ۱۹۳۱ با روزنامه الفبا(پیش از تعطیلی) گفته بود:"از طرفداران خود می‌خواهم هیچ مانعی در راه دولت ایجاد نکنند و دولت جمهوری را با اقدامات میهن پرستانه خود یاری کنند،ورای افکار و آرزوهای پادشاهی و جمهوری، چیزی است که اسپانیا نام دارد."
دولت در پاسخ روزنامه ⬇️

الفبا را تعطیل کرد!
پادشاهی‌خواهان "حزب تجدد اسپانیا"را تاسیس کردند،روزنامه "حرکت اسپانیا" و یک مرکز مطالعات فرهنگی به همین نام با هدف ترویج قیام علیه جمهوری نیز به وجود آوردند.
در آن زمان آنارشیست‌های اسپانیا بیش از ۱.۵ میلیون بودند.آنها از باکونین همفکر و طرفدار ⬇️

سابق مارکس الهام گرفته بودند.باکونین در انترناسیونال اول(۱۸۷۱) با مارکس اختلاف نظر پیدا کرد و از او جدا شد.
در دو دهه ابتدایی قرن بیستم، نفرت و کینه آنارشیست‌ها از طبقه متوسط مثال زدنی بود.
آنها اعتقاد داشتند «با یک هفت تیر مانند یک دایره‌المعارف می‌توان آزادی را بدست آورد!»⬇️

آنها که در ابتدا انترناسیونالیست نام داشتند پس از جدایی رهبران نامدار خود به دو شاخه سوسیالیست و آنارشیست تقسیم شدند.شاخه دوم که از ۱۸۹۰ سابقه اقدامات تروریستی داشتند، در خفا نام ترسناک "فدراسیون آنارشیست ایبری" برخود نهادند.
دولت آنها را جدی نمی‌گرفت و اقداماتی چون آتش زدن ⬇️

کلیساها را به پادشاهی‌خواهان نسبت می‌داد.در ژوئن ۱۹۳۱ انتخابات برگزار شد و تا پایان سال قانون اساسی تهیه شد.
موادی چون "اسپانیا یک جمهوری دموکراتیک مرکب از کارگران تمام طبقات است"،"القاب اشرافی دیگر به‌رسمیت شناخته نمی‌شود"و ممنوعیت کشیشان از تجارت و اندوختن مالی بیش از ضرورت ⬇️

زندگی... و از همه مهم‌تر تعلیمات عمومی باید ملهم از "ایده‌آل‌های همبستگی بشری" باشد (شعار انترناسیونال کمونیست). محدودیت‌های شدید دینی، اعلام جنگ با کلیسا بود و مخالفت لیبرال‌ها را هم برانگیخت.نخست وزیر و وزیر کشور استعفا کردند.
اتفاق وحشتناک و حیرت‌انگیز دیگری ⬇️

در آخرین روزهای سال ۳۱ افتاد.دولت با توسل به وضعیت اضطراری اجازه برگزاری هیچ میتینگی نمی‌داد ولی آنارشیست‌های شهر کوچک کاستیا بلانکو تظاهرات خود را برگزار کردند و گارد شهری که مورد نفرت عموم بود وارد عمل شد، درگیری‌های وحشتناکی پیش آمد و مردم ۴نفر از گارد را قطعه‌قطعه کردند!⬇️

درگیری به شهرهای دیگر سرایت کرد.در "آره‌نالدو" گارد شهری برتری داشت و با خشونت تمام تلافی کرد.در "سالانت" حزب آنارشیست‌ شهر را تصرف کرد و با نصب پرچم خود بر فراز شهرداری اعلام استقلال کرد!
در قانون اساسی پیش‌بینی اسپانیای فدرال به شرط همه‌پرسی سراسری شده بود.تابستان اساس‌نامه⬇️

خودمختاری کاتالونیا تصویب شد و تاریخ کوتاه و غمگین جمهوری کاتالان آغاز شد.
پس از کاتالونیا اهالی باسک نیز درخواست خودمختاری کردند.
اسپانیا که قرن ۱۵,۱۶ در عصر طلایی خود یکی وسیع‌ترین امپراتوری‌های تاریخ را داشت حالا با تصویب مجلس به باسک نیز خودمختاری اعطا کرد و توفیق نسبی⬇️

دو حزب تجزیه‌طلب باسک و کاتالان چون ویروسی سرایت کرد.کازارس کویروگا وزیر داخله دولت آزانا، طرح قانون خودمختاری ایالت زادگاه خود گالیسی را تهیه کرد.جنبش‌هایی در والنسیا و حتی کاستیای تاریخی اسپانیا هم در حال تولد بود!
باور کردنی نبود ولی انگار اسپانیا درآستانه تجزیه دوباره بود.⬇️

کلیسا، بورژوازی سنتی و مالکان بزرگ هر کدام به دلایلی با جمهوری مشکلاتی داشتند اما خودمختاری کاتالان و تمایل دولت به ایجاد حکومت فدرال ارتش سیاسی اسپانیا را به ستوه آورد.نخست‌وزیر اقدامات بسیاری برای تضعیف ارتش انجام داد و هنگامی که کارلیست‌ها در حال اتحاد با پادشاهی‌خواهان⬇️

تندرو تر بودند در اوت ۱۹۳۲ ژنرال سان‌جورجو دست به یک کودتای ناموفق زد.
(کارلیست‌ها گروهی از پادشاهی‌خواهان بودند که ریشه آنها به طرفداری از کارلوس پنجم در جنگ‌های جانشینی قرن نوزدهم برمی‌گشت.در سال ۳۲ آنها بیشتر اشراف‌زادگان اصیل طبقه متوسط و فقیر بودند.)
با شکست کودتا ۱۵۰ تن⬇️

از ارتشی‌‌ها به زندان و تبعید محکوم شدند.
دولت آزانا بقیه سال ۳۲ را با سرکوب مخالفان و توقیف ۳ روزنامه راست‌گرا و تصفیه ارتش و کارمندان دولت، بدون مشکل مهمی سپری کرد.
در ۱۱ ژانویه ۱۹۳۳ جناح چپ کشور را به آشوب فرو برد.آنارشیست‌ها در ایالت کادیز یک دهکده را فتح کردند.نیروهای ⬇️

گارد هجوم که برای دفاع از جمهوری تاسیس شده بود از وزارت داخله درخواست کمک کردند.کویروگا وزیر داخله با فرستادن تلگرامی مجوز شدیدترین اقدامات را برای سرکوب شورشیان صادر کرد.
هواپیمایی بر فراز دهکده شروع به تیرباران محاصره شدگان کرد.آنها تسلیم شدند. ۲۰ نفر اعدام شدند.⬇️

دولت آزانا از این قتل‌عام نتوانست سر راست کند.اکثریت آنها در مجلس از بین رفت.
حوزه‌های انتخاباتی شهرداری‌هایی که در سال ۳۱ مشروطه‌خواهان پیروز شده بودند عملا اجازه تشکیل شورا و انتخاب شهردار پیدا نکرده بودند.انتخابات این حوزه‌ها در آوریل ۳۳ تکرار شد.جناح راست این‌بار ۴,۰۰۰ کرسی

به‌دست آورد.همین میزان هم در شرایط سخت پادشاهی‌خواهان و دستگیری و محدودیت‌ها و تضعیف ارتش شکستی برای دولت محسوب می‌شد.
افت محبوبیت دولت آزانا را مجبور به استعفا کرد.انتخابات سراسری در نوامبر برگزار شد.حزب آزانا(حرکت جمهوری) ۸ کرسی و مجموع احزاب حامی او ۹۹ کرسی بدست آوردند ⬇️

رادیکال‌ها ۱۰۸ و سوسیالیست‌ها ۵۸ کرسی.
حزب راست‌گرای CEDA(کنفدراسیون راست مستقل اسپانیا) با ۲۰۷ کرسی اکثریت مجلس را برنده شد.
پ‌ن مهم: حزب کمونیست اسپانیا اکنون هیچ رهبر پر آوازه‌ای نداشت و فقط ۳,۰۰۰ عضو داشت.
پوستر انتخاباتی ceda با شعار "سوسیالیسم اقتصاد ما را نابود خواهد کرد"

حزب کمونیست سال ۱۹۲۱ از میان هواداران کمینترن و آنارشیست‌های انشعابی تشکیل شد و آنقدر کم‌اهمیت بود که ژنرال ریورای دیکتاتور حتا زحمت غیر قانونی کردن آن را هم نکشید.
کمینترن که ابزار نفوذ استالین در احزاب کمونیستی دنیا بود در سال ۱۹۳۳ یک آرزانتینی به نام حزبی رفیق مدینا را به ⬇️

عنوان "معلم" به اسپانیا اعزام کرد.
او آنقدر چاق و پرخور بود که رهبر حزب کمونیست فرانسه گفته بود او می‌تواند تمام شکموها را دور استالین جمع کند!
بعدها یک بلغاری بعنوان معاون او به اسپانیا
رفت.
این همان دورانی بود که روشنفکران پیشرو غربی به شوروی سفر می‌کردند و چنان تحت‌تاثیر ⬇️

فریب و تبلیغات کمونیست‌ها را خورده بودند که انگار زائری مذهبی از کعبه آمال خود زیارت کرده بود.مثلا لینکلن استیونس در فرودگاه گفت: من آینده را دیدم.و این آینده به پیش می‌تازد.
دوره دو ساله پس انتخابات ۱۹۳۳ اسپانیا اندک اندک به گرداب فرو رفت.خشونت و آشوب و سرانجام جنگ داخلی.⬇️

در طول این دوره سیاسیونی تلاش‌ کردند مسیر خطرناک وطن‌شان را تغییر دهند اما
زمانه نیاز به مردانی بزرگ داشت.مردان با اراده و از خود گذشته.جمهوری اسپانیا فاقد چنین مردانی بود و کشور به گرداب جنگ داخلی با نیم میلیون کشته و هزاران بی‌خانمان افتاد که دامنه آن از اسپانیا هم فراتر رفت⬇️