سونیا همون تیپ نیکا رو میزنه؛ یک تیشرت بلند، شلوارهای پاچه کوتاه، با یک عالمه گردنبند، دستبند و کلی از این زلم زیبموهای خوشگل که به خودشون آویزان میکنند. حتی آرایش مو، صورت و اون خط چشمهایی که میکشند شبیه همدیگه است! #سونیا_شریفی به محاربه متهم شده،
چون این میخواد! شما فکر کن یه نوجوانی مثل نیکا و سونیا چه تشابه فکری با این سوسمار عهد پارینه سنگی دارند؟ یه آدمی که مغزش سیمان شده و سرشار از عقده و کینه است چهل سال چه رییسجمهور بوده چه نفر اول، چی بلد بوده؟ چه دانشی داشته؟ چکار برای این کشور کرده بجز قتل و غارت؟
الان بدون اینکه برای یک خارجی توضیح بدی که سونیا و نیکا کی هستند و کجایی هستند، یا اصلا نداند این دو نفر کی هستند، واقعا فکر میکنه شینزو آبه با اون کت و شلوار، چهره آراسته و تر و تمیز رهبر سونیا و نیکاست یا اون پیرِ افسردهٔ دمپایی پوش؟
سونیا، نیکا، سارینا و ... چه شباهت فکری و رفتاری با این فسیل متحجر دارند که حتی کلمات رو نمیتونه هجی کنه؟ مگه میشه فاصلهٔ فکری، رفتاری و فرهنگی بین یک نسل و کسانی که در راس امور اون کشورند اینقدر زیاد باشه؟! بعد اینا زنده باشند با هزارتا خدم و حَشَم و اونا بمیرند؟
این نسلها یک دانشمندانی رو میخوان مثل مریم میرزاخانی (ریاضیدان،) پردیس ثابتی (دانشمند علم زیست شناسی) و امید کوکبی (فیزیکدان) که روی سر اونها باشند و هدایتشون کنند، که اونا رو بفهمند و بدانند نیازهای اونا چی هست و چه میخوان از زندگی. بعد از چند سال هم،
این افراد با همه توانایی، باید کنار بروند و آدمهای جدید بیان که نیازهای نسل جدید رو برآورده کنند. مدام باید حکومت پوست اندازی کنه و نو و تازه بشه. حکومت باید همیشه خودش رو با جامعه هماهنگ کنه نه اینکه جوانان پیر بشن و در تمام عمر قیافه یک خرچنگ مثل محسن رضایی رو تحمل کنند
این آفتی بوده که ایران همیشه دچارش بوده: نسلها و جامعه عوضشده اما حاکمان همونها بودند! مردم ایران و این نسل جوان دیگه تحمل آقا بالاسر و آدمهای مادام العمری رو ندارند. یک عده باید بیایند، خدمت کنند و بعد چندسال کنار بروند. یک کلام اینکه: این ملت خادم میخواهد نه حاکم.
ایکاش عکس توییت اول اینجور کراپ میشد، چیزی که میخواستم!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
این یکی از تلخترین و خفتبارترین صفحه از صفحات تاریخ ایران است: در روزی که دشمنان اشغالگر، فرزند میهن #مجیدرضا_رهنورد را با دست شکسته بر دار کردند، فرماندهان ارتش فقط نظارهگر بودند! براستی چه کسی ژنرال واقعی و مدافع وطن است؛ مجیدرضا رهنورد یا تیمسارهای کاغذی؟/۱
همیشه برای توجیه انفعال ارتش ایران یک سری توجیهات و بهانهها را علم میکنند مانند: ارتش را تضعیف کردهاند، ارتش را خلع سلاح کردهاند، فرماندهان ارتش سپاهی، بسیجی و دست نشانده خامنهایاند، این همان ارتش شاه نیست و ...! از نظر بنده این جملات،/۲
فقط بهانههای برای رفع تکلیف و توجیه ترس است. مثلا اینکه ارتش را خلع سلاح کردهاند! آیا محسن شکاری یا مجیدرضا رهنورد با MK14 به جنگ با دشمنان رفتند؟!
قطعا اولین جواب مدافعان این ارتش ترسو این است: این مغلطه است، یک نظامی باید حتما سلاح داشته باشد و ...! بله درست است اما/۳
این روزها که علی خامنهای سعی میکند با حداکثر خشونت قیام ملی مردم ایران را سرکوب کند و از خود چهرهای ترسناک و مستحکم بسازد، شطرنجِ سیاست گویای چیز دیگری است: مهرهٔ شاه از خانهٔ خود خارج شده و در حال کیش و مات شدن است. تلهای که شطرنجباز قهار و،/۱
چیرهدست این بازی برای او طراحی کرده و او با پای خود در آن گرفتار شده است. اصولاً در بازی شطرنج که یک بازی فکری پیچیده است همهٔ تلاشِ بازی کننده بر حفظ موقعیت مهرهٔ «شاه» و قرار نگرفتن او در معرض خطر یعنی «کیش» شدن است. در حرکتهای اولیهٔ این بازی،/۲
ابتدا مهرههای سرباز حرکت میکنند و بعد نوبت به حرکت مهرههای اصلی و مهم مانند اسب، رُخ/قلعه، فیل و وزیر است که از همه قدرت مانور بیشتری دارد. بازیکن در این بازی در تلاش است که تا آنجا که میتواند شاه را حرکت ندهد و اطراف او مسدود بماند. اولین قربانیان این بازی هم،/۳
با خودم فکر کردم #مجیدرضا_رهنورد چقدر در خلوت به مهسا فکر کرده؟ چقدر در خلوت به خودش گفته: مجید این همه دلاوری رو برای کی میخوای؟ دیدی اون دختره که میگفت «بهم نخندینااا» رو کشتن؟
دیدی چطور با باتوم زدن سر اون دختر که میگفت آدم از دولتش فقط رفاه رفاه رفاه میخواد؟
دیدی خدانور رو که اونقدر قشنگ میرقصید چطور کشتن؟ بعد روزها گذشته و مدام وجدانش میگفته: مجید غزاله رو هم کشتن، حدیث رو هم! اون همه کشتی گرفتی و تمرین کردی، برای کی؟! مجید تو مگه از دیار نادرشاه نیستی؟ این همه پهلوان داشته خراسان، ابومسلم رو یادت رفت؟ همین پایین دست ما، سیستان ..
یعقوب لیث صفاری رو که دیگه باید بشناسی؟! اصلا مجید تو هموطن بابک خرمدین نیستی مگه!؟ و مدام فکر و فکر و فکر! پهلوان مجید مثل بهروز حاجیلو نتونست ظلم رو تحمل کنه. ایستاد مثل روح الله زم که به بازجو خبرنگار گفت: من یه اعتقادی داشتم و تا آخر پاش ایستادم. کدوم از اینا فردا روز،
خیلی از مردم ایران یک خونه اجارهای دارند و یک ماشین که اگه اون ماشین رو از دست بدن دیگه صاحب یک چرخاش هم نمیشن! ماها انگار توی یک بیابانِ شنی زندگی میکنیم که نباید هیچ خواستهای داشته باشیم؛ یه چیزی شبیه به یک گیاه که نه مسکن میخواد، نه ماشین و/۱
نه کار و ازدواج و هزاران نیاز دیگه! میشه همچین چیزی که شما میلیونها انسان رو از همه چیز ممنوع کنی و بعد بگی صدات هم درنیاد؟! فاجعه اونجاست که مردمی که این سه روز (۱۶،۱۵،۱۴ آذر) اعتصاب کردند ۹۰٪ همون مغازههاشونم اجارهای است یعنی هم باید اجاره مغازه بدن هم،/۲
اجاره خونه! حالا اگه متاهل باشند خرج زن و بچه، اکثرا قسط وام، قسط ماشین، خوراک، پوشاک و هزارتا خرج ریز و درشت دیگه هم دارند. اونوقت پولِ این مخارج از کجا دربیاد با این وضعیت فاجعهٔ اقتصادی؟! بعد میبینی همون آدم که کلی هزینه روی دوشش است یه پدر پیر یا مادر پیر هم دارد که مدام،/۳
این روزها مسئلهای که خیلی سطحی از آن گذر شده است، تکاپوی «قاتلان آبان ۹۸/ اصلاح طلبان» برای ممانعت از سقوط جمهوری اسلامی است. شاید بیشترین تلاش آنها هم قانع کردن رهبر درماندهٔ نظام برای قبول استعفای ابراهیم رئیسی است. چیزی که شاید خود رئیسی هم،/۱
چندان به آن بیمیل نباشد! رئیسی در این یک سال و چند ماه که بر سر کار آمده چنان با نادانی و حماقت نظام را در سراشیبی سقوط قرار داده که ناخواسته فرشتهٔ نجات مردم ایران برای عبور از این نظام اهریمنی شده است! قبلاً دربارهٔ فجایع اقتصادی که دولت او به بار آورده بارها و/۲
بارها نوشتهام. چه از نحوهٔ بودجه نویسی که داد همان بیسوادهای مجلس اسلامی را درآورده، چه نحوهٔ تشکیل کابینه، تعامل وزارتخانهها با یکدیگر، تعامل دولت با مجلس و نهادهای دیگر و از همه مهمتر تعامل با دنیای خارج از کشور و بخصوص «برجام» که شاهرگ حیاتی نظام است. یا در،/۳
معمولاً در فوتبال اکثر مصدومیتها بر اثر آسیب دیدگی زانو، تاندون یا رباط صلیبی است. اما اینکه چند دقیقه بعد از شروع بازی ایران و انگلیس، بینی کسی که چند روز قبل در برابر خون ریزها تعظیم کرد شکسته و خونش به زمین ریخت حیرتآور است! نکتهٔ مهم اما چیز دیگری است و آن،/۱
تعداد شکستهایی است که این شخص و بالطبع حکومت متحمل میشود اما تمام سعی خود را میکند که هوادارانش متوجه این شکستهای ریز و درشت نشوند! باخت مقابل انگلیس با آن فضاحت یک نمونه از این شکستهای ریز و درشت است. او و دستگاه تبلیغاتیاش که منتظر بودند حتی با گرفتن یک مساوی،/۲
به هواداران خود اندکی روحیه بدهند، آنها را به خیابان بیاورند که عرض اندام و شادی کنند، چنان با خوردن «۶ گل» شوکه شدند که بلافاصله از ترس، اینترنت تمامی کشور را قطع و در کُنج خانهها خزیدند!
بسیاری از مردمِ ما از این پیروزیهای کوچک ولی مهم غافلاند و انتظار پیروزی فوری و/۳