۱-سلام این نامه رو از آینده می‌نویسم. اگه چشماتون خیس شد عذر میخوام.
شاید نیوتون یادش رفت قانون چهارمش رو اینجوری بنویسه که:
«چیزی که با اشک نوشته بشه، با اشک هم خونده میشه»

اگه ماشین زمان اشتباه نکرده باشه الان اونجا باید پاییز یا زمستان ۱۴۰۱ باشه
#مهسا_امینی #فردای_روشن_آزادی
۲-نمیدونید چه افتخاریه که با شما حرف میزنم. شما قهرمانهای من هستید. دیوار اتاقم پر شده از عکسهاتون.
دیروز که تو خیابون «نیکا» قدم میزدم و باد میخورد تو صورتم و برگها زیر پام خش‌خش میکردن، مامان بهم گفت اگه الان موهام میتونن به ساز باد پاییزی آزادانه برقصن بخاطر شماست
#نیکا_شاکرمی
۳-میگفت تو همین خیابونها چه فرشته‌هایی که پرپر شدن و چه آرزوهایی که مثل خون رو آسفالت این خیابونها جاری شدن. مامان میگفت نیکا یه دختر ۱۶ ساله زیبا بوده، درست هم‌سن الان من. میگفت صداش خیلی قشنگ بوده. موهاش به سیاهی اون روزهامون...
#نیکا_شاکرمی #سارینا_فرهادی
۴- و قامتش به بلندی یلدا و خنده‌هاش به قشنگی اولین طلوع خورشید زمستونی بعد از شب یلدا.

راستی اسم مدرسه من ساریناس، به یاد #سارینا_فرهادی. امروز زنگ نگارش معلم رو تخته نوشت برای هفته دیگه یه نامه به گذشته بنویسید و من یاد حرفهای مامانم افتادم و تصمیم گرفتم به شما نامه بنویسم!
۵- این یک هفته رو تو اینترنت کلی در مورد شما و انقلاب بزرگی که آفریدید سرچ کردم.
بذارید یکمی لو بدم چیکارا کردید! حواسم هست همه چی رو نگم!

الان که دارید این نامه رو میخونید چیز زیادی به پیروزی شما نمونده.
نمیگم چند روز یا چند هفته و ماه که مزه‌ش مثل یه فیلم اسپویل شده نپره!
۶-میخوام بگم که گل کاشتید، دنیا به احترام شما قراره زانو بزنه. صفحات انگلیسی‌زبان رو که نگاه میکنم هیچکس باورش نمیشده که تو خاورمیانه‌ای که به واپسگرایی معروف بوده، شما بتونید همچین بهاری رو متولد کنید.
بعد از انقلاب شما تو یه همه‌پرسی بزرگ شرکت کردید.
۷- وای که چه عکسهایی دارم از اون روزها می‌بینم. همتون بودید.
تو دست خیلیاتون عکسهای نیکا و مهسا و سیاوش و محسن و مجیدرضا و نوید و خیلیای دیگه رو میبینم که جاشون رو حسابی خالی کردید.
تو رفراندوم عالی رای میدید. ازم نخواید نتیجه رو بگم چون مزه‌ش میپره!
#مجیدرضا_رهنورد #محسن_شکاری
۸- فقط بگم که عالی انتخاب کردید. به نفع ایران، به نفع آینده‌مون، به نفع آزادی‌مون.

تو یوتیوب دارم میبینم که تو خیابون ولیعصر که الان اسمش شده پهلوی چه کارناوالهای رقصی راه انداختید. انگار درختهای پیرش هم دارن با شما می‌رقصن.
#فردای_روشن_آزادی
۹- یه کلیپ دیدم که تو بلوار کشاورز همتون به یاد نیکا دارید سلطان قلبها میخونید.
تا یادم نرفته بگم که پارک لاله هم به یاد #مهسا_امینی الان اسمش شده پارک ژینا.

راستی یادم رفت بگم مامانم وکیله. وقتی بهش گفتم دارم برای زمان شما نامه می‌نویسم، چشماش برقی زد و اومد کنارم نشست
۱۰- موهامو باز کرد و شروع کرد به بافتن موهام. عادت همیشگیشه! هر وقت خیلی دلتنگ میشه یا دلش پَر میکشه تو خاطراتش میاد موهای من رو میبافه.
براش هرچی که نوشته بودم رو خوندم، با شوق بغلم کرد و پیشونیمو بوسید و...
۱۱- گفت اگه میشه چندتا از تغییرات بزرگی که بچه‌های قهرمان اون زمان آفریدند رو بهت میگم که برای دلگرمی‌شون بنویسی.
گفت بنویس: بچه‌ها نگران نباشید ایران ما شبیه گربه می‌مونه، شما مراقبش بودید. شما کردها و بلوچ‌ها و ترک‌ها و لرها و عربها و شمالی‌های دلیر با عشقتون ایران رو حفظ کردید
۱۲- گفت بنویس که بعد از آزادی‌تون دادگاههای بیشماری برپا میکنید مثل دادگاههای نورنبرگ و همه کسانی که علیه‌تون جنایت کردن رو به دستان عدالت می‌سپارید.

گفت بنویس که الان دیگه هیچ کودکی...
به اینجا که رسید مامان بغض کرد، به چشماش نگاه نمیکنم که راحت باشه ولی از صداش معلومه.
۱۳- گفت بنویس که این روزها دیگه سر هیچ چهارراهی هیچ کودکی کار نمی‌کنه، همه کودکان هرجای ایران باشن تو مدرسه‌ان.
تو دورترین نقاط ایران هم هیچ کودک زیر ۱۸ سالی سر سفره عقد نمیشینه و بچه‌های که قربانی کودک‌همسری میشن ازدواجشون طبق قانون لغو میشه و...
۱۴- و والدینی که این کار رو کردن میفتن زندان و اون کودکان تحت حمایت قانون و با بودجه دولتی به مدرسه فرستاده میشن.
دیگه والدین حق ندارن دست به خشونت بزنن.
قربانیان کودک همسری و خشونت خانگی با هزینه دولتی به بهترین روان‌درمانگرها معرفی میشن که بتونن از این آسیب بزرگ عبور کنن
۱۵- دارم شاخ در میارم! میپرسم مامان مگه همچین چیزی هم بوده اون روزها؟؟
با یه خنده تلخ میگه نپرس دخترم، فقط بنویس

بنویس الان دیگه هیچ پدر و مادر و همسری صاحب خون بچه‌هاشون نیستند و اگه پدر و مادری مرتکب قتل بچه‌شون بشن انگار که با یه غریبه اینکار رو کردند و به عدالت سپرده میشن
۱۶- دیگه همه زنها حق طلاق دارند. هیچ مردی بخاطر مهریه تو زندان نمی‌پوسه. سهم زن و مرد از ارث برابر شده. دیگه مادر هم مثل پدر حق حضانت داره.

دیگه هیچ پدر و مادری حق ندارند کودک زیر ۱۸سالشون رو اجبار به پذیرش عقاید دینی یا حجاب کنند وگرنه با قانون طرفن.
#فردای_روشن_آزادی
۱۷- اصلا دین رسمی وجود نداره. همه آزادن به هر دینی که میخوان باشن به شرطی که عقایدشون به آزادی بقیه هیچ آسیبی نرسونه وگرنه با قانون طرفن.
همه میتونن نیایش‌گاه بسازن به شرطی که با هزینه شخصی باشه چون دولت سکولار نه تنها حق نداره از بودجه عمومی هیچ کمکی به نهادهای دینی کنه بلکه...
۱۸- بلکه درآمدهای اماکن مذهبی هم مثل سایر اماکن تجاری مشمول مالیات میشه.

میگم مامان من هنوز ۱۶ سالمه و از این اصطلاحات حقوقی که میگی سر در نمیارم! چرا باید اینا رو بنویسم؟
با خنده میگه نگران نباش بچه‌های انقلابی اون سالهای ایران اونقدر طفلی‌ها همشون زود بزرگ و درگیر سیاست میشن…
۱۹- که همشون بخوبی میفهمن چی میگم! باید بنویسی که دلگرم بشن و بدونن خون‌شون هدر نمیره و چه آینده روشنی رو قراره بسازن و با شاهکارشون چجوری قوانین ما رو تو جهنم خاورمیانه به سطح بهترین کشورهای مدرن و آزاد دنیا میرسونن.
#فردای_روشن_آزادی
۲۰- مامان میگه به پسرهای نوجوان بگو که بعد از انقلاب قوانینی تصویب میکنید که دیگه قرار نیست بهترین روزهای جوانی‌تون رو اجباراً برید سربازی مگه اینکه خودتون دلتون بخواد
و به دخترها هم بگو شما هم اگه دلتون بخواد میتونید برای سربازی ثبت‌نام کنید و عضو ارتش و پلیس بشید
#مهسا_امینی
۲۱- پرسیدم راستی مامان داستان تیربرق‌ها و آخوندها چیه؟ شنیدم تو و خاله چندبار در موردش حرف زدید.
با خنده گفت هر وقت ۱۸ سالت شد بهت میگم. تا اون موقع اجازه نداری تو یوتیوب و گوگل فیلم و عکسی رو در این مورد سرچ کنی!
[یه درصد فکر کنید منِ فضول اینکارو نکنم!]
۲۲- پرسیدم مامان واقعا میشه این نامه رو به گذشته پست کنیم؟
با خنده گفت اکانت من تو توییتر اون روزها با نام خودم نبود و همه صدام میزدن «یار دبستانی». اگه یه موقع راهی پیدا شد یا ماشین زمان اختراع شد قول میدم خودم برات این نامه رو بفرستم به گذشته و تو صفحه‌ام منتشر کنم!
۲۳-به اینجا که رسید گوشی مامانم زنگ خورد و رفت و من از نوشتن جملات پر از واژه‌های حقوقی عجیب غریبش خلاص شدم البته طبق معمول با موهای نیمه‌کاره بافته شده :-|

یه باد تند پاییزی پنجره اتاقم رو به هم میکوبه و تو اتاق میپیچه، بی‌اختیار نگاهم برمیگرده سمت عکسهای رو دیوار اتاقم.
۲۴- انگار نیکا داره تو باد دوباره می‌خنده، نگاه سیاوش دوباره زنده شده، چشمهای سارینا دیگه پر از غم نیست. اشکهای مامان ستار دیگه بند اومدن.
با آخرین کلماتی که مینویسم بی‌اختیار اشکام رو نامه می‌چکن. پنجره رو باز میکنم. همراهِ باد، چند قطره بارون سرد میخوره تو صورتم.
۲۵- معلوم شد ابرهای پاییز هم داشتن دزدکی نامه من رو میخوندن.
تازه می‌فهمم که قانون چهارم نیوتون انگار شامل آسمون و ابر و پاییز هم میشن.

از آینده و دخترکی که هنوز متولد نشده بود...
برسد به دست قهرمانان همیشگی ایران.
قربان شما. امضا: پری‌وش
#مهسا_امینی
اصلاحیه:
چندجای رشته‌توییت به جای #سارینا_اسماعیل_زاده عزیز، اشتباهی ‌#سارینا_فرهادی رو هشتگ کردم که بابتش عذر میخوام.
خوشبختانه همه میدونن منظور کدوم ساریناس

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with 𓄂✺Yaar - يار ‌‌دبستانی 🏳️‍🌈🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿

𓄂✺Yaar - يار ‌‌دبستانی 🏳️‍🌈🏴󠁧󠁢󠁥󠁮󠁧󠁿 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(