این کتاب «مجموعه نامههای خاقانی شروانی» 👇 یکی از جالبترین کتابهاییه که خواندنش خالی از لطف نیست.
چرا؟
ما معمولا #خاقانی رو به عنوان یک شاعر بزرگ میشناسیم. اما دکتر ضیاءالدین سجادی در این کتاب اومده و حدود پنجاه نامهٔ شخصی از
خاقانی رو به طرق مختلف که در مقدمه توضیح داده، گردآوری کرده و در سال ١٣۴۶ منتشر کرده. نکته جالب این نامهها اول این که به زبان سلیس #پارسی نوشته شدند و این یک تو دهنی بزرگ به یاوهگویانی است که میگن خاقانی ترکزبان بوده و از #فارسی فقط برای سرودن شعر استفاده میکرده!! 👇
نکته دوم این که خاقانی در خلال این نامهها، دستکم ١۶ بار اشاره به #ایران و ایرانی داشته که یقینا خاری است در تخم چشم تجزیهطلبان! 👇
نمونههای دیگه 👇
و آخرین نکته این که در این کتاب چندبار نام آذربایجان به عنوان یکی از مناطق ایرانزمین آمده. آنهم به صورت #آذربایجان و نه آزربايجان! 👇
البته ما نیازی نداریم به ثابت کردن این موضوع آشکار که خاقانی ایرانی بود و به ایرانیبودن خود افتخار میکرد، اما برای این که پلشتهای تجزیهطلب و نطفههای ناپاک الهام علیف دور برندارند، این یک نمونه رو براشون گذاشتم تا برن دنبال تیلهبازیشون!
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
کتاب سویگا» (Book of Soyga)، کتابی که قرنها در سایهی سکوت و ابهام قرار داشت و حتی نامش لرزه بر اندام جادوگران و کیمیاگران میانداخت.
#رشتو
کتاب سویگا برای نخستینبار در قرن شانزدهم میلادی در اختیار جان دی (John Dee) قرار گرفت؛ دانشمند، اخترشناس، کیمیاگر و مشاور ملکه الیزابت اول. جان دی شیفته دانشهای غریبه و ماوراءالطبیعه بود و در آرزوی تماس با فرشتگان و دستیابی به علم الهی، به مطالعات عرفانی و جادویی میپرداخت.
کتاب سویگا، که گاهی از آن با نام Aldaraia sive Soyga vocor نیز یاد میشود، یکی از مرموزترین کتابهایی بود که در کتابخانه خصوصی جان دی نگهداری میشد. اما پس از مرگ او، این کتاب ناپدید شد.
وقتی زبان عوض شد، ولی ژنها نه؛ تحقیقات ثابت کرد حمله اعراب یا ترکها تأثیری بر ژن ایرانی نداشت.
#رشتو
بر اساس یک پژوهش، ایرانیان با وجود تنوع زبانی و فرهنگی، ریشه ژنتیکی مشترکی دارند که شاید تا ۱۰ هزار سال حفظ شده است.
دادهها حاکی از آن است که هجومهای تاریخی مانند ورود اعراب یا ترکها تأثیر چندانی بر ساختار ژنتیکی این جمعیت نداشته و پیوستگی ژنهای ایرانیان را متزلزل نکرده است.
با وجود اینکه ایران، با موقعیت جغرافیایی برجسته و پیشینه فرهنگی غنی، همواره در کانون توجه تاریخ و تمدن قرار داشته است، اما از منظر ژنتیک انسانی، کمتر مورد مطالعه قرار گرفته بود.
ماجرای #غلامحسین_ساعدی و معشوقهاش #طاهره_کوزهگرانی
ـ #رشتو
در تبریز، غلامحسین ساعدی عاشق دختربچهای میشود که ظاهرا در یک محل زندگی میکردند. این دختر که زیر سن قانونی بود و در آن زمان مدرسه میرفت، مورد توجه ساعدی قرار داشت و ساعدی چندین نامه برای دخترک فرستاد که ما
امروز به همه این نامهها دسترسی داریم. ساعدی در این نامهها مدام به دخترک التماس میکرد و البته از آنجایی که تصور نمیکرد این نامهها روزی منتشر بشوند، خود واقعیاش را در نامهها به تصویر میکشید. اینجا دیگر او یک «روشنفکر مترقینمایی که طرفدار آزادی و حقوق زنان است»، نبود.
او متحجری بود که در اعماق افکارش، این دختربچه را برای خود میخواست و علاقه داشت او را در پستوی خانه مخفی کند و از ورود وی به اجتماع جلوگیری نماید. اینها را از متن نامهها که در ادامه بازنشر خواهم کرد، متوجه میشویم.
حالا که بحث #غلامحسین_ساعدی داغ است، بدون پیشداوری نگاهی به زندگینامه این نویسنده خواهیم انداخت.
غلامحسین ساعدی، پزشک و نویسنده و فعال سیاسی چپگرا بود. وی در سال ١٣١۴ زاده شد.
ساعدی از اعضای #کانون_نویسندگان بود. او از مخالفان سرسخت حکومت #پهلوی بود و به شدت برای #انقلاب_اسلامی، تبلیغات میکرد.
عکسی از اولین جلسه کانون نویسندگان پس از انقلاب اسلامی. 👇
از راست به چپ: محمد مختاری، محسن یلفانی، باقر پرهام، احمدشاملو، غلامحسین ساعدی، اسماعیل خویی
ساعدی نخستین داستانها و نوشتههایش را زمانی که در دبیرستان منصور در تبریز تحصیل میکرد، نوشت. هنوز ١٧ سالش نشده بود که به سازمان جوانان #حزب_توده پیوست و حزب نیز مسئولیت انتشار دو روزنامه فریاد و صعود را که مروّج ایدئولوژی مارکسیستی/کمونیستی بود را به ساعدی محول کرد.