خوب به یاد دارم سالها پیش @mtorkamaan1995 دوم دبستان بود، محمدجواد چهارم و @mr_torkaman اول. محمدجواد پسربزرگم همیشه نقش حمایتی را برای برادرانش برعهده داشت، هرسه برادر در یک مدرسه درس میخواندند، یک روزمحمدجواد با چهره ای ناراحت وعصبانی همراه محمد رضا ازمدرسه به منزل برگشتند.👇
وبا چهره ای خشمگین گفت: مامان آقای فلانی معاون مدرسه محمد حسن رو سیلی زده. به محمد جواد گفتم: خب الان محمد حسن کجاست؟ محمدجواد اشاره داد که داره میاد، هراسون به سمت محمد حسن دویدم صورت سفید وقشنگش قرمزشده بود وجای دست اون معاون روی صورت محمد حسن نقش بسته بود.👇
ازعصبانیت همون لحظه راهی مدرسه شدم. محمد حسن روهم همراه خودم بردم، دلم آتیش گرفته بود که با محمدحسن مظلوم وآرومم این کارو کرده بود. محمدحسن خیلی باشخصیت وخاص بود. هیچ وقت کاری نمیکرد که کسی بهش بی احترامی کنه، خلاصه یادمه که مدرسه رو با خاک یکسان کردم. 👇
ومعاون مدرسه رو وادارکردم ازمحمدحسن عذرخواهی کند وفردا صبحش هم سر صبحگاه جلوی همه ازمحمدحسن دلجویی کند. حال ازمن مادرچه توقعی میرود؟ منی که تحمل سیلی خوردن فرزندم روندارم الان شاهد کشته شدن مظلومترین فرزندم باشم وسکوت کنم؟ 👇
چه توقعی میرود که درمقابل خون به ناحق ریخته ی محمد حسن سکوت کنم وحرفی نزنم؟ من یه مادرم، مادری که هر لحظه و ثانیه کنار فرزندانم قد کشیدم وبزرگ شدم، باهاشون همبازی بودم. دوست ورفیق وغمخوارشان، مادری که حاضر نیست تب کردن فرزندش را ببینید. 👇
مادری که جانش را به تمامی برای فرزندش فدا میکند، مادری که برای حمایت و دفاع از فرزندش دست به هر کاری میزند، این خاصیت مادری وعشقی است که خداوند دروجود مادرنهادینه کرده است! مادردرهرشکل وموجودیتی که باشد مادراست، ومادر یعنی سربازهمیشه حاضر به خدمت، یعنی به تنهایی یک ارتش! 👇
یعنی کل دنیاروبه تنهایی حریف است! مادریعنی عشق یعنی مرکزتمام خوبیها. منم یه مادرم، مادری که با محمد حسن قد کشیدم وبزرگ شدم، کنارش خندیدم وزمین خوردم غم دیدم وغمخوارش بودم وبا تمام قدرت حمایتش کردم، اکنون هم باتمام قدرت ومحکم واستوارکنارش هستم ومثل همیشه ازش حمایت میکنم! 👇