«به بهانه سیزدمین سالگرد مصطفی»
شمارش سالهای مرگ مصطفی زیاد شده، اگر بگویم مثل روز اول داغدارم دروغ گفتهام، اما از روز اول خشمگینترم، گاهی که عدم حضور یک برادر را در زندگیام احساس میکنم دوباره قلبم داغ میشود، گاهی هم دلم میخواست جایام با مصطفی عوض میشد و آن ور قضیه را میدیدم
اما بلافاصله از داغ و ظلمی که قرار بود به او روا داشته شود، سریعا پشیمان میشوم، ته دلم میگویم خوب که رفت و این همه غم ندید، اخیرا صفحات خواهران داغدار این ماههای اخیر را دنبال میکنم، نمیدانم چه خودآزاریای دارم اما خودم را مینشانم جای آنها و بعد حیرتزده میشوم که چگونه این داغ
را دوام آوردیم، باورم نمیشود من همان ادم سیزده سال پیش هستم و چنین تجربیاتی داشتم و اکنون زندهام.
قرارم از نوشتن این رشته توییت قصهپردازی از سالهای رنج و این داغ نیست، فقط یک یادآوری کوچک است که بگویم ششم دی سیزده سال پیش رفت که خیلی زود بیآید و ناهار را با هم بخوریم، اما
هرگز نیامد، یک یاداوری خواهرانهی کوچک است که بگویم اگر چه با حکم سه سال و هفت ماه زندان که پیش روی من است اما برآن عهدی که بستیم همچنان ایستادهام #مصطفی_کریمبیگی #دادخواهی #عاشورای۸۸
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh