🧵نزدیک به نیم قرن زندگی کردم 🥴🤭 در این ده سال اخیر چیزهایی یاد گرفتم که اگر در ٢۵ سالگی کسی بهم گفته بود امروز قطعا نتیجه متفاوتی داشتم.
شما هم با دقت بخونید شاید یکی از اونها به کارتون بیاد، و اگر خوب بودند نظر بدید و #ریتوییت کنید #رشتو
همه ما یک روز میمیریم، اما فکر کردن به مرگ، به من کمک کرد تا هر روز با انگیزه تر زندگی را زندگی کنم، عوامل برهم زننده تمرکز را راحتتر از خودم دور کنم و برای تجربیات جدید راحتتر تصمیم بگیرم
استیو جابز میگفت مهمترین تصمیمات زندگی اش را با کمک فکر کردن به مرگ میگرفت
اگر خوشحالی و رضایت هدف غایی ما در زندگی است، بزرگترین ریسک در زندگی همان دنبال رویاهامون نرفتن است. بیعملی و دنبال ریسک کردن نرفتن بنظر من برای یک جوان بزرگترین ریسک زندگیش است. و باعث از دست دادن زمان و فرصتها میشود
ریسک کن، سریع هم شکست بخور تا بتونی سریعتر موفق بشی
تمام جوانانی که من دیدم اهداف و رویاهای بزرگی داشتند اما تعداد کمی قدم اول را به سمت اون رویاها برداشتند. قدم اول میتونم خیلی ساده باشه؛ حضور در یک کنفرانس آنلاین رایگان، ثبت نام در یک کلاس، یا بازهم از اون سادهتر درخواست کمک و همفکری از فردی که تجربه بیشتری از شما داره
ارزش «تجربه» خیلی خیلی بیشتر از وسیله و چیزهای خریدنی است. یک تلفن ۵٠-۶٠ میلیونی یک سال دیگه هیچ ارزشی ندارد اما تجربه یک سفر خوب برای همه عمر با شماست.
اگر پساندازی دارید در چیزهای دراز مدت هزینه کنید
یک سفر، یک دوره آموزشی ...
«مقایسه» دشمن شماره یک شتاب پیشرفت است
همیشه یک تعدادی تو دنیا از شما جلوتر هستند و یک عده هم عقب تر، از جلوتر از خودتون ایده بگیرید و به عقب تر از خودتون کمک کنید. مقایسه تنها تمرکز شما را میگیرد و از مسیر اصلی خارج میکند
خوشحالی و رضایت از زندگی ارتباطی به میزان موفقیت و از آن بدتر موفقیت مالی ندارد. خوشحالی انتخابی است که ما هر روز صبح میکنیم. دنبال رضایت برو بهت قول میدم موفقیت خودش میاد.
«متاسفانه این یکی رو خیلی دیر فهمیدم و سالهای زیادی رو از دست دادم🥺»
زمانی که در شبکههای اجتماعی صرف میکنیم معمولا منجر به افسردگی میشه به جاش با نزدیکانی باش که نمیدونی تا چه زمانی فرصت داری. هر یک دقیقه کمتر با تلفن یک دقیقه بیشتر به ذهنت فرصت میدی تا جستجو کنه و دنبال ایده های جدید باشه. همین دقایق کوچک میتونه سالهای آینده شما رو تغییر بده
جمعبندی؛
👈به مرگ بیاندیش
👈ریسک کن
👈امروز شروع کن تا فردا موفق شوی
👈تجربه مهمتر از «وسیله» است
👈مقایسه نکن
👈خوشحالی مهمتر از موفقیت است
👈از زمان از دست رفته استفاده کن
من بهرام گور هستم، و شما خواننده حسرتهای من بودید اگه نظری داری خوشحال میشم این زیر بنویسید و با هم در موردش بحث کنیم، در این مومنت هم مطالبی دیگر از تجربیاتم نوشتم
وقتی یازده سپتامبر و جو بسیار بد ضد مسلمان در اروپا راه افتاد من در انتهای تحصیلم بودم، بشدت اضطراب و استرس داشتم تا استادم به من قانون Yerkes-Dodson را یاد داد
🧵در این روزهای پراسترس این قانون میتواند بشدت به کمک شما بیاد، اگر جالب بود لطفاً ریتوییت کن
٢-این قانون چیست؟ Yerkes و Dodson دو روانشناس و محقق آمریکایی بودند که در ابتدای قرن بیستم پی به رابطه راندمان یک انسان و سطح استرس و اضطراب او بردند، و به این نتیجه رسیدند که برخلاف تصور عمومی، سطحی از افزایش استرس میتواند عملکرد یک انسان را بهبود ببخشد. وقتی هم از یک سطحی عبور کند راندمان را کاهش میدهد
٣-چارت معروف آنها نشان میدهد، استرس و راندمان کاری تا یک نقطه ای با هم ارتباط مثبت دارند و پس از رسیدن به قله ، استرس بیشتر باعث کاهش راندمان میشود، پس باید همیشه استرس را در سطحی نسبتا بالا اما کنترل شده نگاه داشت
در سالی که گذشت دعوا کردم، استخدام کردم، اخراج کردم ولی مهمتر از آن کلی چیز یاد گرفتم؛ این ده درس مهمی است که من در سال گذشته یاد گرفتم و به شما ممکنه کمک کنه برای اتفاقات پیش رو امادهتر باشید
اگر به کارتون آمد لطفا ریتوییت کنید
چال کردن دائمی مسائل در محیط کار مثل سرطان به جان شما و کسب و کارتان میافتد. اگر همیشه بخواهید از تنش جلوگیری کنید، حرکت عادی شرکت را مختل کردید. تنش همیشه بد نیست و نباید از آن فرار کرد، باید بیرحمانه «صادق» بود
شما هر آنچه استخدام کنید را درو میکنید
اگر روی انسانها بخصوص جوانان سرمایه گذاری نکنی، حقوق مناسب ندی و روی پروژه رشد و تعالی آنها دقت نکنی و وقت نگذارید، تضمینی آن شرکت تبدیل به سازمانی متوسط و بیحال خواهد شد
ساختن یک تیم با بازیگران درجه یک دغدغه اصلی سال گذشته من بود، گاهی موفق و گاهی هم ناموفق بودم
بلندپروازی های امارات، بخصوص در ٢ سال اخیر سر و صدای زیادی کرده و سوژه تحقیقات و حتی مقاله های سفارشی زیادی بوده، نشریه فارنپالسی در آخرین شماره خود مقایسه جالبی بین آنها و خانواده مدیچی در فلورانس کرده که خلاصه آن را در این رشتو مینویسم 👇
اگر #ریتوییت کردید هم تصدقتون
امارات معمولا به منابع نفتی، به ساخت و ساز و زرق و برق دبی مشهور است. اما در دو دهه اخیر نام و اعتبار امارات به شکل قابل توجهی تغییر کرده، آنها در سایه رهبری محمد بن زاید MBZ آنها میلیارد ها دلار در ارتش هزینه کردند و به چیزی تبدیل شدند که جیمز متیس آنها را «اسپارت کوچک» میخواند
جاهطلبی های امارات خیلی واضح است. آنها میخواهند به جای اینکه بعنوان یک قدرت منطقهای شناخته شوند، بمانند سنگاپور بعنوان یک بازیگر جهانی و بسیار بزرگتر از حد و اندازه خودشان بازی کنند و نقطه ضعف جغرافیایی خود را با متحدین جهانی پر کنند
🧵آیا شما در زندگیتون در شرایط فیل در تاریکی قرار گرفتید؟ داستان در دفتر سوم مثنوی است که کپی از یک حکایت اصالتا هندی است، میتونه داستان هر روز زندگی ما باشه و شاید بتونه مسیرتون رو تغییر بده، این جهانیترین داستان مولانا است.
اگر چیزی یاد گرفتید لطفاً #ریتوییت کنید
اول خدمتتون عرض کنم که این داستان ریشه ای هندو- بودایی داره و قبل از مولانا، سنایی در حدیقه و غزالی در کیمیای سعادت هم این داستان را بشکل کمی متفاوتی تعریف کردند... اما امروز ما میخواهیم داستان رو برای نیاز یک جوان قرن ٢١ درک و تعریف کنیم
فیلی اندرخانهی تاریک بود
عرضه را آورده بودندش هنود
از برای دیدنش مردم بسی
اندر آن ظلمت همی شد هر کسی
برای دوستان مقیم افغانستان: سنایی این داستان را در شهر غور تعریف میکند که تمام مردم کور هستند 😁
جوان که بودم خیلی به شانس اعتقاد داشتم، بعد از سالها از این کشور به آن کشور رفتن، فهمیدم یک سری قوانین نامرئی در زندگی هست که میتونه انسان را «خوش شانستر» کنند، حتی اون خیلی بدشانس ها رو
اگر فکر کردی حتی یکی از اینها میتونه شانست رو افزایش بده #ریتوییت کن لطفا
🔴هیچوقت نصیحت آنهایی که بیرون گود نشستند را نه گوش کنید و نه اهمیت بدید
خیلی ساده است که یکی بشینه بیرون گود و به شما نصیحت کنه، 🔽
میدونم وقتی وسط گود هستی صحنه تاریک و خطرناک به نظر میرسه ولی آدمهای بیرون گود فقط کار شما رو سخت تر میکنند، یا دنبال مشورت آدمهایی با مشکلات مشابه باش یا به ضمیر ناخودآگاه خودت اعتماد کن
🧵این #رشتو داستان بزرگترین قاچاقچی بینالمللی مواد مخدر در قرن ١٩ است، جوان فقیر خجالتی که در ابتدا تنها یک پزشک ساده بود و زمانه او را تبدیل به دیو مخوفی کرد که میلیونها نفر را به کام مرگ کشاند ، قهرمان داستان من «ویلیام جاردین» است.
اگر ریتوییت کنید که تصدقتون
این داستان پیشزمینه داستان خاندان پیچیده «ساسون» است و برای درک آنها باید حتما مسیر تجارت و قاچاق تریاک را متوجه شوید . بریم سراغ «سلطان تریاک جهان» ویلیام جاردین
در بعضی از توییت ها از متن طولانی استفاده کردم که برای مطالعه کامل باید لینک را باز کنید، داستان طولانی
پیشزمینه داستان ؛
برای درک بهتر داستان، در انتهای قرن هجدهم (حدود کریمخان و نادرشاه) چین ثروتمندترین کشور جهان بود، ۶۵٪ تولید ناخالص جهانی متعلق به آنها بود و سلسله Qing سرمست از این ثروت افسانهای قوانین سختگیرانه ای برای تجارت خارجی وضع کرده بود.
اما جهان هم به تولیدات این کشور ثروتمند نیاز داشت. چینیجات و ابریشم و بخصوص چای چین برای جهان حیاتی بودند و تقریبا تمام تجار جهان خواهان این محصولات چینی بودند
امپراطور چیانلانگ Qianlong در ١٧۵٧ در فرمانی اعلام میکنه که «هر گونه تجارت خارجی» میبایست تنها از طریق بندر «کانتون» صورت بگیره، تا امکان کنترل تجار خارجی وجود داشته باشه.
بازهم برای اطمینان از کنترل کامل تجارت خارجی، انحصار کامل معامله با خارجیان را در اختیار یک تجارتخانه قدیمی چین به نام «کوهانگ» CoHong میزارن که هرگونه رابطه مالی با خارجی ها تحت کنترل دولت مرکزی باشه. همین کوهانگ رابط اصلی با خارجی ها بوده که به کمپانی هند شرقی در ١٧٧١ اجازه میده تجارتخانهای در بندر کانتون باز کنند و از آنها عمدتا «چای» بخرند. سطح تجارت در حوالی ١٨٠٠ (دوران آقامحمدخان) به ده میلیون پوند در سال میرسید. و تقریبا ١٠ درصد درآمد هر خانواده انگلیسی به خرید چای اختصاص داشت.
البته این تنها کمپانی هند شرقی نبود که در کانتون دفتر داشت، فرانسویها، اطریشی ها و کلا تمام اروپاییان در این بندر ثروتمند دفتر داشتند و از طرق کوهانگ با چین تجارت میکردند
اما از آنجایی که انگلیسیها کالای قابل اعتنایی برای معاوضه با چینی ها نداشتند آنها در ازای صادراتشون تنها طلب «نقره» میکردند. و این پرداخت نقره نه تنها به کمپانی هند شرقی فشار آورده بود که تمام حسابهاشون رو هم در خطر قرار داده بود .
حالا تا اینجا رو داشته باشید بریم سراغ قهرمان داستان