کیان حسینی غریبانه کشته شد و این خیلی ما را غمگین کرد. شاید نوشته زیر کمی تسکینتان دهد. #محمد_حسینی
🧵
کیان عاشق ورزش رزمی کونگفو بود. کونگفو در معبد شائولین در چین توسط یکی از اساتید اصلی آیین بودایی در مکتب ذن یعنی «بودیدارما» پایه گذاری شد.
در افسانه ها هست که اصلا هنرهای رزمی را بودا پایه گذاری کرد و پیش از آن درگیری فیزیکی با هدف از بین بردن طرف مقابل بود نه با هدف رشد و تعالی انسان. پیش از آن «رزم» هنر نبود.
راهبان بودایی از همان دوره بودا موظف بودند غیر از سه ماه از سال که همراه با بودا به مراقبه میپردازند در دیگر ماه های سال در شهرها و روستاها پرسه زنی کنند. خیلی اوقات راهزنان به آنها حمله میکردند و گاهی آنها را میکشتند.
در آیین بودایی معتقد بودند اگر فردی مادر خود یا یک راهب بودایی را بکشد دیگر نمیتواند «خود حقیقی خود» را پیدا کند. همین چیزی که کیان در این پست اینستاگرامی خود نوشته و هدف غایی در آموزه های بودا است: خودشناسی.
افسانه ها میگویند بودا از روی شفقت برای قاتلان احتمالی راهبان و از آن رو که نمیخواست هیچ کسی امکان خودشناسی را از دست بدهد فنون هنرهای رزمی را به راهبان یاد داد
تا آنها در عین اینکه به مهاجم کمترین ضربه ممکن را وارد میکنند بتوانند از جان خود محافظت کنند و به این طریق مهاجمان هم امکان خودشناسی در آینده را از دست ندهند.
القصه، کونگفو با آموزه های بودایی بسیار در آمیخته است. در آیین بودا آرامش در لحظه مرگ بسیار مهم است چون نوع زندگی بعدی فرد را تعیین میکند و آرامش کامل در لحظه مرگ ممکن نیست مگر فرد در زندگی خود به خودشناسی واقعی رسیده باشد.
کیان حتی با بازجو/خبرنگار و عوامل دادگاه مهربانانه و مشفقانه حرف میزد. میتوانم تصور کنم که در لحظه مرگ هم در آرامش بود. بودا آموزش داده که وابستگی به هر چیزی در این دنیا، چه مادیات و یا حتی روابط خانوادگی لحظه مرگ را مشکلتر میکند.
منظورش این نیست که فرد حتما باید هیچ ثروت یا رابطه خانوادگی نداشته باشد بلکه نباید به آنها «وابسته» باشد. ولی وقتی فردی مثل کیان در هنگام مرگ نه چیزی از مال دنیا دارد و نه خانوادهای، قطعا وابستگیای هم به آنها ندارد.
من تا حالا نمردهام و اگر هم مردهام یادم نمیآید و نمیدانم آموزه های بودا یا آن چیزی که من از آنها فهمیدهام درباره مرگ درست است یا نه.
ولی این را میدانم که در آیین بودایی که کیان دست کم از طریق ورزش کونگفو که بسیار مجدانه به آن علاقه داشت با آن آشنا بود، بیکسی و فقر در لحظه مرگ نه تنها بد نیست بلکه به آرامش در لحظه مرگ کمک میکند.
این را هم میدانم که خودم مثل خیلی از شما هر روز چند بار به صفحات اینستاگرامی کیان سر میزنم و جگرم به معنی واقعی کلمه هر بار آتش میگیرد و هر بار این فکر که شاید مرگ او سخت نبود کمی تسکینم میدهد. امیدوارم برای شما هم چنین باشد.
پایان
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
دوازده دلیل که چرا این یک کارزار درخشان است
(رشته توییت)
۱- وکالت در برابر رهبری
کسی که رهبر توست به تو فرمان میدهد. کسی که وکیل توست تو به او فرمان میدهی.
وکیل تو در استخدام تو است. برای کاری که خودت نمیتوانی انجام بدهی او را استخدام میکنی. وقتی کارت انجام شد به وکیل کاری نداری مگر اینکه دوباره در آینده نیازی پیش بیاید.
۲- وکالت فقط تا پیش از استقرار دولت دموکراتیک به انتخاب مردم
این وکالت زمان مشخص دارد. اکنون در دوران پیش از سرنگونی جمهوری اسلامی. بلافاصله پس از سرنگونی افراد بسیاری از داخل خود ایران به تیم وکلای موقت اضافه خواهند شد.
یک عده هم هستند که هر روز چند بار از چهره های اپوزیسیون عبور میکنند. وقتی عبور کردند دور برگردان میزنند و برمیگردند و دوباره از آنها عبور میکنند.
دائم از شاهزاده، مسیح، حامد، نازنین، علی کریمی، گلشیفته و ... عبور میکنند.
شما هر چقدر دوست دارید دور خودتان بچرخید. ما ولی حرکات خوب را تشویق میکنیم (شما بهش میگید خا** مالی) و اگر اشکالی دیدیم صبورانه نقد میکنیم.
چرا؟ چون بی طاقتی استراتژی مبارزه نیست و البته چون میدانیم اگر هم چهره جدیدی درست شود شما دائم العبورها اندکی بعد از آنها هم عبور خواهید کرد. عبور ویژگی شماست. عجله دارید که آن را هم میفهمیم. چطور میشود عجله نداشت وقتی زیباترین جانهای این کشور اینقدر بیرحمانه گرفته میشوند؟
دکتر حامد اسماعیلیون، سازماندهی، همبستگی و دیکتاتوری🧵
همبستگی با سازماندهی فرق دارد. کسانی که درباره یک موضوع خاص با هم همبسته میشوند در این همبستگی با هم برابرند. ولی افرادی که در یک سازمان سازماندهی میشوند با هم برابر نیستند.
بدون استثنا، هر سازمانی از شرکتها و نهادهای غیر انتفاعی گرفته تا دانشگاه ها و بیمارستانها و اتحادیه ها و حتی دولتها یک و فقط یک رهبر/رئیس/مدیر اجرایی دارند. این به معنی عدم نظارت نیست. اگر رییس یک سازمان تصمیمات بدی بگیرد هیات مدیره او را برکنار میکند.
اگر رییس دولت بد عمل کند مجلس او را استیضاح میکند. ولی بدون یک نفر در رأس، نه تصمیم گیری ممکن است نه پاسخگویی و شفافیت.
رئیس سازمان میتواند برای تصمیم گیری با دیگران مشورت کند ولی تصمیم گیرنده نهایی فقط یک نفر یعنی رئیس سازمان است.
۱- حامد اسماعیلیون گفت دیروز ازش دعوت شده که متن این توییت رو به همراه دوستان دیگه بنویسه. امروز صبح به همسرم میگفتم متن توییت خیلی خوب و نویسنده طور بود. احتمالا حامد نوشته. الان مطمئنم نسخه نهایی با ویرایش حامد بوده.⬇️
۲- برای من واضح شد که هسته اولیه نویسنده همون شش نفری بودند که توییت رو دقیقا در لحظه ۱۲:۰۰ منتشر کردند.
۳- اولین بار بود که به حرفهای حامد گوش میدادم و پرسشها درباره ریرا و پریسا نبود و او احساساتی نشد. عجب آدم توانایی است! وجود او یک سرمایه است. ⬇️
در گذشته از او انتقاد هم کردهام که بعضا باعث ایجاد بهانهای برای تخریب او شده. تلاش میکنم دیگر چنین کاری نکنم. به وضوح حملات از همه جهت شروع خواهد شد تا حامد از این جمع جدا شود. باید خیلی خیلی مراقب باشیم.⬇️
۱- شاهزاده، مسیح، حامد، نازنین، علی کریمی و گلشیفته مدت قابل ملاحظهای با هم در ارتباط بودهاند. هر کسی تا به حال بر روی متن یک بیانیه ( حتی در موضوعات بسیار کم اهمیت تر از رهبری یک انقلاب) کار کرده باشد میداند که چه کار سخت و وقتگیری است.
نوشتن بیانیه های کوتاهتر خیلی سخت تر هم هست چون حذف چیزهایی که فکر میکنی لازم است نوشته شوند از اضافه کردن آنها سخت تر است. توافق بر سر حذفیات هم اغلب خیلی وقتگیر است. به همین دلیل است که بیانیه های سیاسی ایرانی به طور تاریخی بیشتر شبیه مقاله بودهاند تا بیانیه های موجز.
پس یا این شش نفر وقت زیادی را با هم در ارتباط بودهاند یا اینکه همدیگر را خیلی قبول دارند و طرز فکرشان خیلی به هم شبیه است که توانستهاند یک بیانیه مشترک کوتاه را در مدت کمی تهیه کنند.
۲- این شش نفر در رازداری و رعایت نکات امنیتی قابل اعتماد هستند. در مدت زمان همکاری