کمی از جزئیات پرونده جنایت محله #التضامن #IRGCterrorist
۱- آوریل ۲۰۱۳ اعضایی از واحد اطلاعات نظامی اسد (که حالا میدانیم به شعبه ۲۲۷ اطلاعات دمشق معروف بودند) بیش از ۲۸۰ غیرنظامی را برای اعدام به خرابه های این محله در جنوب دروازه شهر بردند، از جنایات فیلمبرداری کردند و گمان هم
۲- نمی کردند که این فیلم ها روزی علنی شود. مدت زیادی این ویدئوها که در ژوئن ۲۰۱۹ از گوشی تلفن همراه یک تبعه سوری ساکن پاریس درز کرده بود، بررسی و تجزیه تحلیل شد تا مختصات جغرافیایی محل جنایت، تاریخ حادثه و هویت عاملان اصلی حاضر در صحنه این جنایت مستند، شناسایی شود.
۳- این محله در بعضی مدیاهای سوری به "سوریه کوچک" معروفه. علتش هم اینست که هدف موج مهاجرت های مختلف از سالهای قبل، بخصوص بعد از تهاجم اسرائیل در ۱۹۶۷ به بلندی های جولان و خشکسالی سراسری سال ۲۰۰۳ بود که بافتی متنوع از اعراب سنی، علویها، اسماعیلی ها، دروزی ها، ترکمن ها و کردها رو
۴- برای یافتن شغل در پایتخت در خودش بتدریج جای داد. به دلیل همزیستی چنین ترکیب متنوعی از مهاجران، این محله "التضامن" به معنای همبستگی نام گرفت. اما شگفتی جنایت "التضامن" در این است که قاتلان و قربانیان جنایت در واقع هم محلی و همسایگان هم بودند. این محله هم مثل همه جای سوریه
۵- با شروع انقلاب در سال ۲۰۱۱، شاهد بروز تظاهرات های خودجوش ضد اسد بود. در ادامه با تحلیل رفتن قدرت سرکوب ارتش اسد در مواجه با قیام شهرها و محلات، سپاه قدس و حزب الله کنترل در تاب سرکوب را با ایجاد و تقویت نیروهایی موسوم به دفاع ملی در سوریه در سال ۹۱، در دست گرفتند. در اردیبهشت
۶- ۱۳۹۰ قاسم سلیمانی و محسن چیذری کنترل عملیاتی اداره کل اطلاعات سوریه را در دست گرفته و تاکتیک سرکوب را تغییر دادند. این همان اتفاقیست که باعث شد "ریاض حجاب" نخست وزیر وقت سوریه پس از جدا شدن از حکومت اسد فاش کند که: "حالا سوریه توسط ایران اشغال شده و فردی که کشور را اداره میکند
۷- قاسم سلیمانی ست و نه بشار اسد". مهمترین فاکتور تغییر شیوه سرکوب این بود که به جای استفاده مستقیم از ارتش، که یک نیروی کلاسیک نظامی بود و قاعدتا در جنگ خیابانی تحلیل میرفت، حامیان اسد در هر محله به شکلی غیر منظم در پوشش نیروهای شبه نظامی تحت عنوان نیروهای دفاع ملی بسیج شوند.
۸- این همان شیوه ای است که ج.ا از ابتدا با نام بسیج محلات در ایران راه اندازی کرده بود و اگر چه اسد از نیروهای شبیحه که عمدتا از اقلیت علویون بودند
هم بهره میبرد اما این شعبات جدید عمدتا از ساکنان داوطلب محلات که به حکومت اسد وفادار بودند تشکیل شد. هر یگان منطقه ای این شعبات از
۹- وجود یک کمیسر نظامی سپاه قدس یا حزب الله بهرهمند بود که مسئولیت آموزش و هماهنگی عملیات های محله ای را به عهده داشت. در واقع شعبه ۲۲۷ اطلاعات که این جنایت را رقم زد بخشی از همین شعبات بود. در یکی از ویدئوها دو عامل اصلی با نام های "امجد یوسف" و "نجیب الحلبی" در یک فایل ۴۱ اسیر
۱۰- غیر نظامی محله را با چشم و دستان بسته، یکی یکی در گودالی که از قبل در خرابه های التضامن حفر کرده بودند پرتاب کرده، با AK-47 به آنها تیراندازی کردند و بعد توسط لاستیک هایی که از قبل در گودال تعبیه کرده بودند، جنازه ها را آتش زدند. تاریخ قطعی این ویدئو ۱۶ آوریل ۲۰۱۳ است. بررسی
۱۱- ظاهر قربانیان نشان داد که آنها طیف متنوعی از غیرنظامیان بودند. عده ای با لباس کار و ظرفشویی، لباس خانگی یا شلوار جین، لباس ورزشی و حتی پیراهن و شلوار اداری بودند. همچنین نشانه ای از شکنجه در ظاهر قربانیان وجود نداشت که نشان میداد همه آنها بتازگی و احتمالا از خانه یا محل کار
۱۲- یا در حال عبور از خیابان اسیر شده اند. مثلا یکی از قربانیان پیرمردی است که رو به امجد بنام امام شیعیان قسم میخورد: "تو را جان امام علی نزن" و امجد پس از شلیک به سرش در گودال میگوید: "وای خداحافظ". در مجموع ۲۷ فایل ویدئویی از این جنایت ثبت شد که حاوی بیش از دو ساعت کشتار
۱۳- بهمین شیوه است. در میان قربانیان ۷ زن نیز که محجبه اند حضور دارند و قاتلان درجه خشونت بیشتری را نسبت به مردان در اعدام آنها بروز میدهند. در یک فایل دیگر لنز دوربین روی اجساد کودکان در اتاقی تاریک زوم میشود. از مجموع ۲۷ فایل ۲۸۸ قربانی استخراج شد که با بررسی دقیق تر اکثریت
۱۴- آنها عرب سنی، ترکمن و حتی اسماعیلیون بودند. گستره سنی قربانیان نیز اکثرا جوان تا میانسال، تعدادی زن و کودک و تعدادی سالخورده تعیین شد. اما این ویدئو ها توسط فعالان مدنی سوری ساکن فرانسه و آلمان و دکتر اونگور پردازش شد تا هویت قربانیان و عاملان اصلی مشخص شود. از آنجا که دو
۱۵- عامل اصلی لباس نظامی متفاوت و بدون نشان و درجه نظامی به تن داشتند مشخص میکرد که این دو نفر از نیروهای رسمی و شناخته شده نظامی نیستند. بنابراین توسط یک صفحه فیسبوکی تقلبی با هویت دختری علوی و حامی اسد و ساکن خارج از سوریه با اسم فیک "آنا" که از سال ۲۰۱۸ توانسته بود تعداد
۱۶- زیادی از عوامل نظامی و اطلاعاتی اسد را به خودش جذب کند شروع به جستجو برای یافتن قاتلان کردند. در نهایت هویت امجد یوسف را با نام مستعار ابوعلی و زخم افقی روی ابروی چپ شناسایی کردند. برایش درخواست دوستی فرستادند و در بررسی صفحه فیسبوکی او مشخص شد
۱۷- که قاتل دوم جنایت و دوستش "نجیب الحلبی" چند ماه قبل از پیدا کردن امجد در فیسبوک کشته شده اند. از طریق صفحه جعلی آنا آنها توانستند به بهانه مطالعات جنگ در سوریه او را پای مصاحبه ویدئویی بکشانند. در همان مصاحبه ها بود که مشخص هر دو عامل کشتار خودشان از ساکنان محله یرموک و
۱۸- التضامن و در واقع هم محلی های کشته شدگان بودند و این واحد اطلاعاتی تصمیم گرفته بود به همراه تعدادی از نیروهای دفاع ملی به دلیل اینکه اهالی محله التضامن زمانی از حامیان انقلاب ضد اسد در حومه دمشق بودند و ورود ارتش آزاد را جشن گرفته بوده، بخشی از محله را پاکسازی کنند. در ادامه
۱۹- در ۲ مصاحبه طولانی که با تله گذاری برای امجد یوسف انجام شد اطلاعات زیادی بدست آمد که بیانشون در این رشته نمیگنجه. اما این بررسی خاص، نشان داد که همکاری شعبات اطلاعاتی با نیروهای دفاع ملی در محلات مختلف، چگونه به انتقام و پاکسازی غیر نظامیان در مناطق سابقا انقلابی منجر شد.
من دوبار از شما انتقاد کردم @esmaeilion
ولی به دلایلی شخصی هربار تصویر مصاحبه ها و یا حضور شما را در جایی دیدم، دردی که در چهره داشتید رو قورت دادم. چهره رنج کشیده و افسرده شما رو هرجا دیدم نشد که به عنوان یک هموطن ندیده از حجم دلتنگی ای که یهو آوار میشد تو اون لحظه
و تصور اون مصیبت، از این دنیا کنده نشم. چه رسد به شما که وسط اون مصیبتی برای سه سال. من نمی دونم بینش سیاسی و اجتماعی تون چیه، چون اهمیت نداره برام. حتی اینکه قبلا چطور فکر میکردید. ولی میدونم به عنوان یک دادخواه نباید خودتون رو مصرف دیگران کنید. شما به دنبال عدالت هستی
و عدالت مرز و محدوده عقیدتی نمیشناسه. چه بسا یک روز ج.ا رفته باشه ولی هنوز عدالت برای ریرا و پریسا محقق نشده باشه. امیدوارم معنای این جمله آخر رو درک کنید یا من درست مفهوم رو رسونده باشم. دوستی پیام گذاشت و گفت شما مطالب رو میخونی. این جایی که ایستادید روی تیز ترین لبه تاریخه.
۱- چند نکته در مورد مستند Our Man in Tehran که در دو قسمت در آگوست ۲۰۱۸ تهیه شده. خوب این مستند به صورت ویژه برای نشریه نیویورک تایمز @nytimes تهیه شده که ما از سوابق جهت دار این نشریه و تعدادی از همکاران ایرانی تبار و کارنامه شون دیگه کاملا مطلعیم. بخصوص که ف.ف در این نشریه
۲- به صورت اختصاصی در مورد خاورمیانه و ایران گزارش و مقاله تهیه میکنه و توییت ها و گزارش هاش بعضا در بخش های مختلف صدا و سیمای ج.ا هم به عنوان فکت از منبع خارجی معتبر مورد استفاده قرار میگیره. در واقع بخشی از یک چرخه خبررسانی که هماهنگی های عجیبی هم با داخل ایران داره.
۳- در مورد این افراد و همکاری هاشون با ارگان های مختلف مشهور به لابی گر، فکر میکنم در مدت این ۴ ماه انرژی زیادی توسط کاربران مختلف برای اطلاع رسانی همگانی صرف شده. به هر حال بخش بزرگی از جبهه مقابله با یک حکومت تمامیت خواه، مبارزه با ماشین پرخرج تبلیغاتیشه. بگذریم، خبرنگاری
۱- عده ای کارنامه #قاسم_سليمانی را خاکستری (سیاه و سفید) فرض میکنند. همدستی او در جنایات سوریه و سرکوب های داخلی در ایران را میپذیرند (قطعا به این دلیل که ابعاد این ماجراها کم کم روشن شد) و همزمان او را قهرمان آنچه از اواخر ۲۰۱۶ در عراق رخ داد میدانند (قهرمان نبرد با داعش).
۲- شما وقتی از داعش حرف میزنید، از تفکری حرف میزنید که اگر چه رسما در ۲۰۱۴ متولد شد اما دوران جنینی خودش را حداقل با الزرقاوی از ۱۹۹۹ شروع کرد. آنچه در عراق در فاصله ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۴ اتفاق افتاد بسترسازی این جریان با شروع نزاع فرقه ای بود. بنابراین شما وقتی انتهای یک قصه را میگویید
۳- (آن هم به شکل ناقص) باید ابتدا و وسطش را هم تعریف کنید. عراق برای ج.ا به واسطه حضور اکثریت شیعه از روزهای اول انقلابش اهمیت داشته. اولین هدف صدور انقلاب اسلامی برای ج.ا عراق است. اما یک مانع اصلی برای این موضوع وجود دارد. حکومت صدام و عدم بستر مناسب برای بسیج شیعیان.
۱- در سومین سالروز حذف قاسم سلیمانی، میراث شوم او برای ایران و منطقه چیزی جز دامن زدن به جنگ های فرقه ای و تکمیل کمپین های پاکسازی قومی و مذهبی نیست. ۱۸ سال پیش ملک عبدالله پادشاه اردن نسبت به شکل گیری هلال شیعی از ایران تا لبنان هشدار داده بود. خیلی از تحلیلگران غربی هشدار او
۲- را توهم نامیدند. شاید مهمترین علت این بود که در تمام طول جنگ ایران و عراق، اکثریت شیعیان عراق به صدام سنی وفادار ماندند. در اون زمان درگیری فرقه ای شیعه و سنی مولفه مهمی در معادلات سیاسی منطقه نبود. از طرفی ایجاد یک کوریدور شیعی برای تحلیلگر غربی در این مسیر که در بخش های مهمی
۳- از اون جمعیت شیعه در اکثریت نبود، ممکن بنظر نمیرسید. اما امروز از احتمال بالای روند پاکسازی های قومی-مذهبی در موصل و کرکوک توسط شبه نظامیان شیعه وابسته به ج.ا، وزارت کشور و ارتش حرف میرنیم جایی که بخش بزرگی از اعراب سنی و کردها میتوانند هدفش باشند. google.com/amp/s/www.midd…
وبسایت فرانسوی Intelligence Online که گزارشات دقیقی از اخبار منطقه پوشش میده گزارش کرده که سپاه پاسداران بخشی از سیستم شبه نظامی خودش در سوریه را به حالت تعلیق درآورده و اونها رو برای تقویت جبهه داخلی، به علت احتمال بالای تظاهرات در ماه های آینده، به ایران فراخوانده. در این گزارش
اشاره شده که کل "تیپ زینبیون" از حلب خارج و به مناطقی از ایران که احتمالا شاهد تظاهرات های ماه های آینده خواهد بود (زاهدان، تهران، کردستان و کرمانشاه) اعزام شدن. تیپ زینبیون شامل شیعیان پاکستانی و عناصری از شیعیان هزاره افغان هستن. بنظر ماهان ایر و ایران ایر، با پروازهای شاتل
بین تهران و دمشق در حال انجام این جابجایی ها از چند هفته پیش بوده و هستن. ما چند هفته پیش ویدئو هایی تایید نشده در فرودگاه خمینی رو دیدیم که تعدادی از افغان ها به شکلی گروهی با هویت نا مشخص در صف چک این ایستاده بودن.
۱- ما قادریم از تجربه های موفقیت آمیز انقلاب سوریه استفاده کنیم. ما درحال حاضر ضعف شبکه سازی داریم. شکست انقلاب سوریه ربطی به کنش های موفق مدنی و اجتماعی که در ابتدا شکل گرفت نداشت. حداقل دو سال ابتدایی انقلاب سوریه، هنوز موعد اتحاد، کنش موثر و فعال و همبستگی مردمی بود.
۲- انقلاب سوریه در ابتدا یک ویژگی بزرگ داشت. با وجود دهه ها سرکوب و انشقاق ملی، مردم یک مرتبه قادر به آفرینش سازمان های خودگردان، ارگانهای محلی و کمیته های کاملا خود جوش شدن که کم کم کنترل شهرها و حتی روستاها رو به شکل موقت از پایین به عهده گرفتن. وقتی میگیم رژیم اسد در آستانه
۳- سقوط بود، تنها دلیلش همین NGO های سازمان یافته بودن. حیرت انگیزه، ملتی که به هیچ وجه در طی دهه ها سرکوب امکان کار مردم نهاد و آموزش گردهمایی رو نداشت، چنین ارگانهایی رو به اون سطح از توسعه یافتگی رسوندن که عملا در تمام خاک سوریه، ساختار سرکوب سلسله مراتبی رژیم اسد رو شکست