هماکنون، چهار طیف اپوزیسیون را میتوان شناسایی کرد:
طیف اول از گروهها و افرادی تشکیل میشود که همچنان به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ وفادارند؛ سه شاخه بازمانده از حزب توده ایران، بازماندگان بخشی از چریکهای فدایی خلق (این بار به نام حزب چپ)، دو حزب کمونیست کارگری، یک حزب تروتسکیست،
چند گروه سوسیال دموکرات، چهار یا پنج گروه به نام جبهه ملی ایران، دو گروه مدعی میراث نهضت آزادی.
طیف دوم سازمان مجاهدین خلق نیروی اصلی به شمار میرود. این طیف از فسوسان برای انقلاب اسلامی گذشته است اما همچنان خواستار نوعی نظام اسلامگرا و متکی بر کیش شخصیت است.
طیف سوم اساسا از دو حزب جداییطلب کرد و گروهکهای قومی دیگر تشکیل میشود. این دو حزب، یعنی حزب کمونیست کرد (کومله) و حزب کمونیست پانکرد (پ.ک.ک) نمیخواهد یا نمیتواند گزینهای برای تمام ایران عرضه کند زیرا آماده نیست موجودیت ایران را بهعنوان یک ملتـدولت بپذیرد.
سومین حزب، یعنی حزب دموکرات کردستان ایران، هنوز بخشی از فسوسان برای انقلاب ۱۳۵۷ را حفظ کرده است و گاهگاه میکوشد تا در سطح کل ایران نقشی داشته باشد. اما در سالهای اخیر، بهویژه پس از ترور عبدالرحمن قاسملو، این حزب بهتدریج از نظر مالی و سازمانی زیر نفوذ پ.ک.ک
و حزب دموکرات کردستان عراق قرار گرفته استــ البته بهتناوب.
طیف چهارم را مجموعه بیش از ۴۰ گروه مشروطهخواه، غالبا هوادار مشروطه پادشاهی تشکیل میدهند.
تنها طیف اول و طبف چهارم گزینههای مشخصی عرضه میکنند. مردم ایران میدانند که ۷۰ سال مشروطه پادشاهی چگونه بود
و ۴۴ سال نظام ولایتی چه عرضه کرده است. بدینسان، میتوان گفت که انتخاب کنونی ایرانیان بین طیف اول و طیف چهارم است. این خبر خوبی است برای همه آنانی که خواستار خروج ایران از بنبست کنونیاند.
تغییر رژیم هنگامی رخ میدهد که جامعه در برابر دو در قرار گیرد و ناچار شود ورود به یکی از آن دو را انتخاب کند.
اگر این تحلیل را بپذیریم، میتوانیم بگوییم که گروهها و افرادی که در دو طیف دیگر قرار دارند نیز با این انتخاب مواجهاند. هر یک از آنان خود را انتخاب اول به حساب میآورند.
بنابراین، آنچه مطرح است آشکار کردن انتخاب دوم آنان است. اگر آنان از این انتخاب بپرهیزند، وضع موجود، یعنی نظام ولایتی، بهخودی خود انتخاب دوم آنان خواهد بود.
ایرج مصداقی میگوید اینکه ترکیب دیدارکنندگان ایرانی با مقامات سیاسی غربی تماما زنانه است، که اکثر آنها تجربه سیاسی ندارند و پیچیدگیهای روابط بینالمللی را نمیدانند، تاثیر منفی بر انقلاب مردم ایران دارد. طرف غربی به این دلیل ترکیب زنانه میچیند
تا انقلاب مردم ایران برای به زیر کشیدن نظام اسلامی را به یک جنبش زنانه، که خواستههایش حتی در چارچوب جا قابل تحقق است، تقلیل دهد.
به نظر من، موضعگیری سخنگوی وزارت خارجه بایدن را باید در همین چارچوب تحلیل کرد.
متاسفانه افرادی که شناخت درستی از کشورهای غربی ندارند
و از حمایت چپول احمقی مانند راجر واترز به وجد میآیند، چنین تصور میکنند که با دروغ «زنانه» خواندن انقلاب مردم ایران به پیشرفت آن کمک میکنند. کار به جایی رسیده که برخی سعی میکنند انقلاب ایران را به مزخرفات ووک غربی بچسبانند مانند «مرد سفیدپوست» خواندن راب مالی!
حُجَّةُالاسلام کتک میزند // بر سر و مغزت دَگَنک میزند
گر نرسد بر دَگَنک دستِ او // دست به نعلین و چُسَک میزند
این دو سه گر هیچ کدامش نشد // با حَنَک و تحتِ حَنَک میزند
تا نشوی پاره خبردار باش // گاه حَنَک را به هَتَک میزند
گر کمکت رستم دستان بود//هم به تو و هم به کمک میزند
ور بکند پا به میانی فلک // چوب به پاهای فلک میزند
چک زنِ سختی بود این پهلوان // ملتفتش باش که چک میزند
دستش اگر بر فکلیها رسد // گوز یکایک به الک میزند
ور الکِ تنها کافی نشد // هم به الک هم به دولک میزند
گویند آقا همه شب زیرِ جُل // از تو چه پوشیده کَمَک میزند
چون ببرد دست به سیخِ کباب // بر جگرِ ریش نمک میزند
نَرمک نرمک به سر انگشت خویش // دیم دَدَدَک دیم دَدَدَک میزند
مختصراً هر شب در جوفِ پارک // یارو صد جور کلک میزند
حالا در حضرتِ عبدالعظیم // شیخ درِ دوز و کلک میزند
اِن شاءَاللّه دو روزِ دگر // خیمه از آنجا به دَرَک میزند
در باب مغلطه «پروندهسازی»
میدانیم کسی که در قوه قضائیه جا نباشد نمیتواند از نظر حقوقی برای کسی پروندهسازی کند. بنابراین منظور از پروندهسازی، کاهش هزینه سیاسی برخورد قضاییه جا با یک فعال سیاسی میتواند باشد. به این معنی که یک شخصیت موجه در داخل یا خارج ایران،
یک فعال سیاسی را متهم به یک عمل ناپسند، مانند قتل یا فساد مالی و جنسی، یا ارتباط با یک گروه سیاسی، مانند مجاهدین خلق، یا یک کشورخارجی، مانند آمریکا و اسرائیل، کند. در این حالت، حساسیت افکار عمومی برای برخورد قضائیه جا با آن شخص کم میشود. مثلا جان بولتون در گفتگو با BBC فارسی
گفت که معترضان مسلحانه با جا مبارزه میکنند. در برابر اصرار رعنا رحیمپور که مدرکی در این زمینه وجود ندارد، بولتون در نهایت حرفش را اینگونه تغییر داد که عدهای در کردستان عراق تعلیم میبینند. تلویزان بخشهایی از صحبتهای بولتون را برای تبلیغ علیه معترضان پخش کرد.
در رشته توئیت دیروز از «انجمن خانوادههای قربانیان پرواز PS752» خواستم تا اعضایش را معرفی کند تا مردم بدانند که به غیر از حامد اسماعیلیون و جواد سلیمانی، با چه کسانی روبرو هستند.
گرچه این انجمن پاسخی نداد اما نکات جالبی هست که در این رشته توئیت مینویسم.
سه نفر، شاهین مقدم و محمود زیبایی و علیرضا قندچی که اعضای خانوادهشان را در جنایت ترویستی سرنگونی هواپیمای اوکراینی از دست دادند از این انجمن و تصمیمهایش اعلام برائت کردند. بنابراین معرفی اعضای این انجمن ضروریتر میشود تا مواضع و تصمیمهای آن به پای همه خانوادههای قربانیان
نوشته نشود.
همچنین به وبسایت این انجمن مراجعه کردم و متاسفانه اسامی اعضای این انجمن را در آنجا هم پیدا نکردم.
لینک سایت را در اینجا میگذارم. اگر کسی اسامی اعضای انجمن را پیدا کرد در اینجا بنویسد.
در نهایت در جستجوهایم به یک اسم دیگر رسیدم، شهناز مرتب.
روز 12 دی 96، پنج روز پس از شروع اعتراضات سراسری، شورای امنیت به درخواست آمریکا جلسهای برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران برگزار کرد و نیکی هیلی شعارهای معترضان را به انگلیسی ترجمه کرد.
اما دولت نامشروع بایدن پنجاه روز منتظر ماند تا جا مردم را سرکوب کند که فایدهای نداشت.
اگر در انتخابات 2020 تقلب نشده بود جلسه 2 اکتبر شورای امنیت بسیار زودتر از اینها تشکیل میشد و نماینده دولت پرزیدنت دلها شعارهای این دفعه مردم ایران را، مانند «نه اینوری نه اونوری، کیرم تو بیت رهبری» یا «خامنهای خمینی دیگر است، این یکی از آن یکی کصکشتر است»،
به انگلیسی ترجمه میکرد.
به نماینده دولت نامشروع بایدن که امید نداریم، شیرین عبادی هم که زبان انگلیسی ریدمانی دارد، انشاءالله نازنین بنیادی @NazaninBoniadi شعارهای مردم را به انگلیسی ترجمه کند.
برخی کاربران در پاسخ به این توئیت نوشتند «اگر پادشاهی ستمگر بود نباید به او اعتراض کرد؟ آیا واکنش منفی به این شعار به این معنی نیست که ناخودآگاه محمدرضاشاه را ستمگر میدانید؟»
در این رشته توئیت به این سوالات پاسخ میدهم.
معترضان در خیابان بحثهای تئوریک نمیکنند
بلکه در حمایت از یا مخالفت با نیروهای سیاسی موجود شعار میدهند. مثلا کسی که شعار میدهد «مرگ بر دیکتاتور» به خامنهای اشاره دارد و مثلا کاری به کیم جونگ اون ندارد.
بنابراین شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» نشانه ضدیت شعاردهنده با پهلوی است و
مثلا به محمدعلیشاه قاجار اشاره نمیکند.
این شعار غالبا از سوی پنجاهوهفتیها و حامیان آنها سر داده میشود که باعث بدبختی امروز مردم ایران شدهاند اما به تدریج توسط جا سرکوب شدند (مجاهدین و کمونیستها و ملیمذهبی و ...). این افراد 40 سال تلاش کردند تا یک تاریخ جعلی در مورد پهلوی