۱: استدلال راست برانداز در دو اصل کلی که همان امر به وحدت است خلاصه میشود: اول شرایط حساس و اضطراری است و باید عجله کرد. دوم یک مای همگون بدون تناقض و شکاف وجود دارد یا بهتر است بگوییم به هر قیمتی باید وجود داشته باشد که در برابر رژیم بایستد. بموازات این دو اصل / #مهسا_امینی
۲: زمین و زمان را متهم به تفرقه افکنی میکنند. اما هر دوی این موارد هم برخلاف اتحاداند (اتحاد با وحدت متفاوت است) و هم در تقابل با استفاده از فرصت و تسریع سرنگونی رژیم. اولین نکته این است که تعجیل در براندازی با موارد متعددی از تعلیق شکافها و منازعات پیش میرود یعنی برای اینها/
۳: نه مسائل طبقاتی، زیست محیطی ستم جنسی و عقیدتی و ملی یا مطرح نیست یا به شرطها و شروطها موکول به آیندهای موهوم است. اما در زمین واقعی این مسائل بالفعل مطرح است پس نمیتوان از روی آنها جهید. یکی از موانع یا ترمزهای اساسی در راه پیشروی و تسریع سرنگونی رژیم همین "عجله" کردنهای /
۴: این گفتار است که از پیامدهای آن پراکندن تخم سرخوردگی و ناامیدی بوده است. از دیگر پیامدهای این تعجیل این است که مانع بیان مستقیم و بلاواسطه حذف شدگان هر یک از این حوزههای در هم تنیده میشود درست به همین دلیل آنها ناچار به بازسازی زمین اقتدارگرایی و شناسایی خود در یک تن واحد/
۵: هستند که شخص یا اشخاصی نمایندهی آن شوند. در اطرافمان آدمهای بسیاری میشناسیم که یک یا بعضی مسائل برایشان اولویت بیشتری دارد تا اینجا بدیهی است اما اگر باشد اولویت کسی یا دستهای اولویت عمومی عمومی همگانی قلمداد شود انگاه بازسازی و تکرار اقتدارگرایی و قربانی شدن عده دیگری در/
۶: کار است. بنابراین معضل نه اشخاص عادی که "رهبران" و مراجع هستند. دومین نکته این است که شرایط اضطراری منطق تمشیت و اداره امور توسط حاکمان است به عبارتی راست برانداز در راه تثبیت چنین گفتاری گام بر میدارد و از آنجا که عاملیت را به حاکمان میبخشند تنها به دنبال وضع موجود در پی /
۷: واکنش به رویدادها هستند همین امر باعث شده تصور دیگری از مداخلهگری پیش نیاید و با فروکش کردن نسبی اوضاع اتکا به قربانی شدن و تصنعات حقوقی و بینادولتی تنها مسیر پیش رو باقی بماند. در حالیکه منطق مبارزه بر هم زدن زمین بازی منطق شرایط استثنایی که کثرت را نادیده میگیرد است /
۸: اینجاست که نوعی شکیبایی و تداوم و استفاده از فرصتها با هم مطرح است. در ایران این منطق ادامه منطق اصلاحطلبی است: تلاش برای ساختن دو قطبی و دو کل سلبی در برابر یکدیگر که هر یک تنها همدیگر را تکرار و بازتولید میکنند ابتدا اصلاحطلب/اصولگرا و حالا رژیم/براندازی. منازعات سیاسی /
۹: اما درون ایده دو قطبی پیش نمیرود بلکه چرخهای است که "علیه چه چیزی" را با "برای چه چیزی" از ابتدا ترکیب میکند. علیه چه چیزی بودن یک مای همگون و پیشینی نیست یک مای سیاسی بدون مکانمندی مشخص است. فقط درون مبارزه و طی حرکت این ما اعضایش را مشخص میکند. در نتیجه مایی متکثر و /
۱۰: همواره بالفعل است که هر چه بر بیان خود بیفزاید خصلت سلبیاش پرقدرتتر میشود. دو قطبی سلبی همان ایجابی است که از درجه قدرت آن کاسته شده یا به بیان بهتر بسیاری از منازعات را زیر فرش کرده و از علتاش (قدرت متکثر) گسیخته است. پس بنابراین دوست/دشمن سیاسی از قبل افتراق معینی /
۱۱: ندارد. قدرت متکثر با درگیر شدن باقی ماندهها و محذوفین هر مرحله علیه همین دو قطبی سازی کلی پیش میرود. این چرخه بسیار پیش رفته و هر دوقطبی سازی اعم از اپوزیسیون/پوزیسیون را در بی خاصیتی، در بحرانی عمیق فرو برده. باید درک کنیم ایجاب حاصل نفی نیست بلکه ایجاب از ابتدا حاضر است/
۱: پیام #قیام_ژینا این بوده که در این وضعیت شبه بردهدارانه هر آدم مرفه و بدون دغدغه معاش از گوشت تن دیگران تغذیه میکند و وجه سیاسی ماجرا این است که هر اسم و رسمی به قیمت خفه کردن صدای دیگری حاصل شده و میشود آخرین نمونه آن پروژه "وکالت میدهم بود". همه جا در غلیان/ #مهسا_امینی
۲: است چون همه جا عرصه بسط چنین مناسباتی است. پیام دیگر قیام ژینا این بود که جامعه در وضعیتی بحرانی است که تمام مسائل بر روی هم انباشته شده مساله یا همه چیز یا هیچ چیز است، به عبارتی هر خواستی موکول و قابل تعویق بخاطر دیگری نیست و از سوی دیگر بدون پیوند با خواست دیگر معنی پیدا /
۳: نمیکند هیچ خواستی ولو کوچک و خرد در صورت عدم سراسری شدن درجا خفه خواهد شد. بعد از ۴۴ سال تنها حرکت متشکل و نافذ سراسری در ایران جنبش معلمان بوده جنبشی که نه درها را به روی خود بسته بود و نه خواست های خود را بنام خواستهای دیگر تعلیق کرده بود. درون این جنبش با هر افت و خیزی، /