#رضاشاه عدليه و كودك همسرى
يكي از خدمات #پهلوى اول چه بود؟
با يك خاطره شروع میکنم... احمد متیندفتری، یکی از دولتمردان ایران که در اواخر دوران رضاشاه از آبان ۱۳۱۸ تا تیر ۱۳۱۹ نخستوزیر هم بود، تعریف میکند در زمانی که هنوز معاون دادگستری بود، پیرمردی پیش او آمد از قانون 👇
جدید ازدواج شکایت کرد. طبق قانون مدنی که به تازگی تصویب شده بود، سن ازدواج برای دختران ۱۵ سال و برای پسران ۱۸ سال معین شده بود و از این طریق برای نخستین بار کودکهمسری در ایران ممنوع شد (به شرح این قانون برمیگردم). آن پیرمرد که برای شکایت پیش متیندفتری آمده بود از قضا یکی از 👇
دولتمردان سرشناس ایران بود: احتشامالسلطنه به مشروطه هم تمایل داشت و در دورۀ اول مجلس ملی ایران رئیس مجلس بود.
احتشامالسلطنه با عتاب به متیندفتری ــ که در تصویب قوانین مدنی نقش داشت ــ گفته بود: «این قوانین ضدبشری چیست که به تصویب رساندهاید!» متیندفتری میپرسد کدام 👇
قانون؟ میگوید همین قانون محدودیت سن برای ازدواج دختران. متیندفتری میپرسد: «حالا مگه شما قصد دارید با دختری نابالغ ازدواج کنید؟» احتشام میگوید میخواهد با دختری ۱۲ ساله ازدواج کند و توضیح میدهد یکی دو سال قبل با دختری ۱۲ ساله ازدواج کرده و یک بچه هم از او دارد. میگوید 👇
این ازدواج نیروی زندگی به او بخشیده و حال میخواهد با ازدواج با یک دختر ۱۲ سالۀ دیگر تجدید قوا کند. خلاصه احتشامالسلطنه که در دورۀ رضاشاه هم مدتی سفیر ایران در استامبول بود، شکایتش را میکند و میرود. البته به گمانم او فرصت نکرد تجدیدقوا کند، زیرا یک سال بعد از این ماجرا 👇
در ۱۳۱۴ درگذشت.
گاهی در خاطرهها و در یک سکانس حاشیهای نکاتی بر انسان تفهیم میشود که با خواندن خود تاریخ شاید روشن نشود. تا پیش از تصویب قانون مدنی در نیمۀ اول دوران سلطنت رضاشاه ازدواج محدودیت سنی نداشت. افرادی که امکانات مالی خوبی داشتند به سادگی میتوانستند دختري١٠ -١٢ساله👇
را به عقد خود درآورند (که شاید تعبیر بهتر این باشد که «بخرند»). تصمیمگیری دربارۀ ازدواج هم کاملاً بر عهدۀ ولی دختر بود. در حالی هم که دخترانِ سنبالاتر برای ازدواج وجود داشت، کسی که تمایلات پدوفیلی داشت طبعاً از این شرایط بهره میبرد و در آن زمان تقريبا هرآنكس كه پول داشت،اين👇
تمايلات در او بيشتر بود(فرهنگ و عادتي مانده از دوران قاجار همچو بچه بازى و لواط)
اولین بخش قانون مدنی ایران در سال ۱۳۰۷ تصویب شد. بخشهای دوم و سوم آن هم در سال ۱۳۱۳ به تصویب رسید. کودکهمسری در اینجا ممنوع شد. مادۀ ۱۴۰۱ قانون مدنی مشخص کرده بود سن ازدواج برای دختر ۱۵ و برای 👇
پسر ۱۸ سال است. اما یک امکان هم برای سنین پایینتر گذاشته بود: دختران ۱۳ سال به بالا و پسران ۱۵ سال به بالا با رضایت ولی و با تشخیص و تأیید دادگاه صالحه میتوانستند ازدواج کنند. یعنی مثلاً اگر دختری ۱۳ ساله میخواست ازدواج کند، ولی او باید از دادگاه تأییدیه میگرفت. وظیفۀ 👇
دادگاه این بود که هم شرایط جسمی دختر را بسنجد و ببیند آیا واقعاً ضرورتی برای ازدواج دخترکی ۱۳ ساله وجود دارد یا نه. اما زیر این سن ــ یعنی برای دختران زیر ۱۳ و پسران زیر ۱۵ ــ تحت هیچ شرایطی اجازۀ ازدواج رسمی وجود نداشت. به این ترتیب کودکهمسری دستکم روی کاغذ برچیده شد و اين 👇
مسير آنچنان سخت بود و با مخالفت خان ها و خان زاده هايي مواجه ميشد كه رضاشاه آنان را در حال جمع آوري بود و از هر نظر اين خانها سعي در مخالفت ميكردند.يادآور ميشوم كه تجزيه طلبان و حضور نيروهاي بيگانه و ياغيان و بيماري و قحطي نيز تواما همراه با همديگر بودند و اين مرد بزرگ براستي 👇
كه يك معجزه گربود.
اما طبعاً در جامعهای عمدتاً روستایی و عقبمانده اجرای این قوانین مشکلات و موانع خود را داشت؛ البته آن زمان در شهرها هم چندان اوضاع فرقی نمیکرد؛ شهرها در واقع «روستاهای بزرگ» بود. به همین دلیل عملاً سن ۱۵ سال برای دختران رعایت نمیشد و درصد بالایی از پدران 👇
مراجعه میکردند به محکمه و برای ازدواج دختران زیر ۱۵ سال اجازه میگرفتند. خلاصه این قانون عملاً لوث شده بود. برای مثال، همان احمد متیندفتری که خاطرۀ بالا را از او تعریف کردم، وقتی در ۱۳۱۵ وزیر عدلیه شد، به کل کشور بخشنامه زد و دستور داد اجازۀ دادگاه برای ازدواج دختران به 👇
مقام دادگستری واگذار شود. به این ترتیب بسیاری از موارد را خود او بررسی میکرد. هر روز که به دادگستری میرفت یا به خانه میآمد، مادری دخترش را پیش او میآورد تا او بررسی کند و اجازه دهد زیر پانزده سال ازدواج کند. او هم تا میتوانست جز موارد خاص اجازه نمیداد.
سن ازدواج همین 👇
ماند تا در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۳ قانون حمایت از خانواده به تصویب رسيد اين بار به دست پهلوي پسريا همان پهلوي دوم #شاهنشاه_آریامهر كه تكميل كننده ي راه پدر بود. با این قانون، سن ازدواج برای دختران به ۱۸ و برای پسران به ۲۰ افزایش یافت. در واقع مادۀ ۱۰۴۱ اصلاح شد و در موارد خاص 👇
نهایتاً دختران از ۱۵ و پسران از ۱۸ سالگی با رأی دادگاه میتوانستند ازدواج کنند.
دوهفته پس از شورش و
۵۷ و رسیدن خمینی به قدرت،همه ی قوانین انسانی فروریخت کن جمله قانون حمایت از خانواده فسخ شد. پس از ربع قرن در تیر ۱۳۸۱ بر اساس مصوبۀ 👇
مجمع تشخیص مصلحت مادۀ ۱۰۴۱ به این شکل درآمد: «عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن ۱۳ سال تمام و پسر قبل از رسیدن به سن ۱۵ سال تمام شمسی جائز است امامنوط به اذن ولی.»یعنی هیچ اتفاقی در این راستا رخ نداده و کودک همسری را باید پدر دختر اجازه دهد،همان صورت مسئله ای که قبلا بود،زیرا👇
در گذشته دختر را نمیدزدیدند بلکه با موافقت پدر تصاحبش میکردند و همانطور که امروزه شاهد هستیم آمار کودک همسری در ایران فاجعه بار است و اتفاقا روز زن را بنام یکی از همان قربانیان این قانون غیرانسانی برامده از اسلام،نامگذاری کردند.
برگرفته از کتاب«خاطرات یک نخست وزیر» #پسرعاقل_نوح
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
برگی از تاریخ
نگاهی دوباره به احزاب کرد. #قاسملو کیست؟
در ابتدا مینویسم:که او به عنوان اولین بورسیه ایرانی «اتحادیه بینالمللی دانشجویان» به پراگ پایتخت چکسلواکی رفت،اما برگشت و هوای مبارزه با شاه به سرش زد تا اینکه با جمهوری اسلامی به توافق رسید و بر سرمیزهمان توافق کشته شد.
👇
عبدالرحمان وثوق معروف به قاسملو (زادهٔ ۱ دی ۱۳۰۹ در ارومیه، ایران – درگذشتهٔ ۲۲ تیر ۱۳۶۸ در وین، اتریش) فعال سیاسی و دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران و نمایندهٔ مردم استان آذربایجان غربی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود که در روز ۲۲ تیر ۱۳۶۸ در اتریش توسط جمهوری اسلامی ترور و 👇
کشته شد.
قاسملو در سال ۱۳۲۴ فعالیت سیاسی خود را با تشکیل اتحادیهٔ جوانان دمکرات کردستان در شهر ارومیه آغاز کرد. سال ۱۳۲۵ جمهوری مهاباد سقوط کرد.
سپس به تهران رفت و پس از آن به پاریس(زمینه ی فعالیت سیاسی و تحصیل اینچنین باز بود علیرغم دروغهایی که در تاریخ امروز نوشته شد)👇
ابتدا اولین کتاب قانون اساسی مصوب۱۲۸۵ را به شما معرفی و آپلود جدید آنرا ارایه میدهم،سپس در مورد مشروطه و وقایع آن مینویسم. t.me/danestanihayem…
این کتاب درست یکسال پس از انقلاب مشروطه نوشته و قوانین آن ذکر گردید.
اما مشروطه چیست؟👇
جُنبِشِ مَشروطه، جنبش مشروطهخواهی، جنبش مشروطیت، انقلاب مشروطه یا انقلاب مشروطیت مجموعه کوششها و رویدادهائی است که در دوره مظفرالدین شاه قاجار و سپس در دوره محمدعلی شاه قاجار برای تبدیل حکومت استبدادی به حکومت مشروطه رخ داد و به تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب نخستین قانون 👇
اساسی ایران انجامید.
از اوائل پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار ناخشنودی مردم از ستم وابستگان حکومت رو به افزایش بود. تأسیس دارالفنون و آشنایی تدریجی ایرانیان با تغییرات و تحولات جهانی، اندیشه تغییر و لزوم حکومت قانون و پایان حکومت استبدادی را نیرو بخشید.
تایملاین پرشده از تعجب ایرانیان در پی کمک ج ا به سوریه و ترکیه ی زلزله زده در حالیکه مردم خوی همچنان در خیابانها هستند،پس از تنها چند ساعت دولت چادرها را در سوریه برقرار و اسکان را مهیا نمود،اما سوال:
چرا ماایرانیها متعجب شده ایم؟
مگر اولین بار است؟
به چندنمونه اشاره میکنم👇
۱-در حالیکه گوش جهانیان را پر کرده بودند از تحریم دارو،فقط در یک فقره ی لورفته(بماند لو نرفته ها) تعداد۱۹ کامیون دارو به عراق ازسال شد و این در حالی بود که مملکت بر اثر عدم وجود دارو،دچار مشکل شده بود.👇
۲-این اتفاق پیش تر هم در عراق رخ داده بود در سال۱۳۹۹👇
#زلزله
وقتی که به رجب طیب اردوغان هشدار دادند که زلزله در ترکیه میتواند خسارات زیادی وارد کند،اوگفت ما خدا را داریم.
طبق توییتی که در اینجا میبینید اقای هگربیست(هوگربیست) در اخرین هشدارها سهیم بود و حتی قدرت زلزله را تا حد زیادی درست پیش بینی کرده بود،اما حکومت بدست کسی بود که👇
تکیه اش بر خدا بود و بس.
تا کنون بیش از۵۰۰۰ کشته اعلام شده که بر این تعداد،بصورت عجیبی،افزوده میشود.
۲۳ میلیون نفر خسارت دیده اند.حکومت هایی منشعب یا متمایل به دین تا چه زمان باید قربانی بگیرند که بخش اعظم آن بخاطر تکیه بر دین است تا راهکار و توانمندی سیستم بر اداره ی 👇
مقتدر و بدون نقص؟
این موضوع را قبلتر به یاد دارم روزی که به رجب گفتند:پول ملی در حال سقوط است و تو جواب داد:آنها اگر دلار و یورو دارند،ما خدا را داریم و لیر لیز خورد تا ورطه ی سقوط و باعث اسیب های جبران ناپذیر در حوزه ی اقتصاد گردید،آنهم بخاطر اتخاذ تصمیم های اشتباه پیاپی یک 👇
حتما این جمله رو در این روزها شنیده اید،وقتی که کار به تنگنا میرسد و عوانل حکومت این جمله را تکرار میکنند،به شخصه تصور میکنم این جمله به خودیه خود در این وضعیت بیشتر به نوعی «تئاترِ ابزورد» (معناباخته) شبیه است.
اعتراض حق ماست اما عملا با آن به شدیدترین👇
وضع ممکن برخورد میکنند و کسی نیز نمیداند که چگونه باید اعتراض را باچه ابزاری بیان کرد!
مثالی از بزرگان بیان میکنم:فردی را در اتاقی خالی قرار میدهند که پنجره، دستشویی، تخت و کتابخانه ندارد. بعد با آبوتاب برایش توضیح میدهند: اگر گرم بود این پنجره را باز کن، دستشویی اینجاست، 👇
این حمام، این آب گرم و سرد، این توالت، این تختخواب و اگر هم حوصلهات سر رفت، هر کتابی خواستی در این کتابخانه هست... میروند و در را میبندند و آن آدم بیچاره هر چه دوروبرش را نگاه میکند جز چهار دیوار بیرنگ چیزی در اتاق نمیبیند! این «معناباختگی» وضعیت مواجهۀ ما با حاکمانی است👇
کردستان،نه
یک شهر،نه
شما یک شهرک را به دست احزاب جدایی طلب،بسپاربعد از شش ماه میبینی که اثری از آثارشون باقی نمونده و البته مردم اون شهرک هم در جنگ این دو تارومار شده اند.
برگی از تاریخ و روایت معروف برادر کشی کردها.جنگ کومه له و حزب دموکرات کردستان ایران (یا جنگ داخلی کردستان 👇
ایران یاجنگ برادرکشی) به درگیری نظامی گفته می شود که از سال ۱۳۶۳ و با حمله حزب دموکرات کردستان ایران به نیروهای حزب کومله در هورامان آغاز شد و با آتش بس یکجانبه از طرف کومله در ۱۳۶۷ پایان یافت. در طول همین جنگ بود که حزب دموکرات کردستان ایران متحمل انشعاب شد و جریاناتی چون👇
«کنگره هشتم» و «حزب دموکرات کردستان ایران - رهبری انقلابی» پدید آمدند.
کتاب «بحران خلیج و رویدادهای کردستان عراق»، چاپ دوم: مجموعه یک جلدی، دسامبر ۱۹۹۳.
نشریه «کمونیست»، شماره ۴۱، تیرماه ۱۳۶۷.
درگیری نظامی همواره بین احزاب فعال در کردستان ایران، به ویژه دو حزب کومه له و 👇