برای #آرمیتا_عباسی مینویسم، برای زنانی که سالهای سال و قدم به قدم آموخته‌اند بدنشان را که عرصه‌ی حمله و سلطه‌ی نظام سرکوب ضد زن است، سلاح مقاومت و جنگ کنند.
آرمیتا عباسی اولین زنی نیست که هنگام آزادی از زندان، به‌خاطر چهره‌اش، خنده‌اش، موهایش مورد حمله قرار می‌گیرد،
۱/
اگر مقابل فرهنگ، ساختار و گفتمان ضدزن نایستیم آخرین هم نخواهد بود.
اول: تعرض، آزار و تجاوز جنسی در بازداشت‌های قیام ژینا قطعا رخ داده است. شهادت می‌دهم در عادل‌آباد شیراز دختری ۱۵ ساله را دیدم در حالی که دچار پنیک‌اتک در بهداری بند بود، فریاد می‌زد "دستمالی" شده
۲/
و دیگر چطور زندگی کند.
همبندهایم در اوین از آثار تعرض بر بدن یکی از دوستان بازداشتی‌ام میگفتند و این‌که پزشک بند زنان پس از معاینه او دچار حمله عصبی شده بود
پزشک بند زنان اوین وقتی بدنم را برای ثبت کبودی‌ها و خراش‌ها (حاصل ضرب و شتم لحظه انتقال از عادل‌آباد) معاینه میکرد
۳/
با وجودی‌که به او تاکید کردم هیچ آزار یا تعرض جنسی ندیده‌ام، باز اعتماد نکرد و با عذرخواهی ناحیه تناسلی را هم معاینه کرد. اینچنین بنا به تجربه، وجود آثار تعرض و آزار را محتمل می‌دانست.
دوم. آدم‌ها وقتی در زندانند، عموما دلشان نمی‌خواهد آثار آسیب، غم، آشفتگی و... در مواجهه با
۴/
عزیزانشان بر صورتشان باشد. این را نه فقط در بین زندانیان سیاسی بلکه درمیان زندانیان عادی هم دیده‌ام؛ وقت ملاقات زندانیان عادی، در غیاب لوازم آرایش، با شگردهایی شگفت‌انگیز چهره‌شان را می‌آراستند. روزهای ملاقات در بند سیاسی اوین هم همین بود، چهره‌های آراسته و بشاش
۵/
سوم. رنگ مو در فروشگاه‌های زندان‌های زنان هست، گرچه محدودیت‌های کم، شدید، یا بسیار شدید برای طیف رنگ‌ها وجود دارد و مثلا در یک زندان فقط رنگ موهای قهوه‌ای تیره و مشکی پیدا می‌شود، در قبال این محدودیت‌ها زندانیان خلاقیت دارند، از بی‌رنگ‌کننده‌ها برای روشن کردن مو استفاده میکنند
۶/
چهارم. وقتی برایتان سوال پیش آمد که چرا فلانی موهایش رنگ شده است، چرا وزنش فلان شده است، چرا میخندد، چرا شاد است، می‌توانید در پاسخ به‌جای انکار رنج، به این فکر کنید که زندگی را دوست دارد، ایستاده، سر پاست، نمیخواهد در چهره‌اش قربانی ببینید.
اما بیشتر، به این فکر کنید که
۷/
بدن آدم‌ها عرصه‌ی قضاوت و کنترل‌گری شما نیست.این قضاوت و کنترل‌گری در خصوص بدن زنان بیشتر اتفاق می‌افتد.
حق جامعه است که از کسانی که حمایت می‌کند صداقت ببیند، این موضوع با قضاوت و کنترل‌ بدن فرق دارد.تفاوت اینها را لحاظ کنیم.فشار بعضی حرف‌ها از آزارهای جسمی تحمل بیشتری میخواهد
۸/
میزان تحمل کسانی که بخاطر اعتراض، بدترین فشارها و آسیب‌ها را متحمل شده‌اند به آزمون نگذاریم.
به چهره‌ی زنانی که این روزها آزاد می‌شوند خیره شوید، عموما می‌خندند، آنان روزهای سیاهی را خندیده‌اند، و مقاومت از طریق بدنشان را بلدند.
پایان

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Leila Hoseinzade

Leila Hoseinzade Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @leilahoseinzade

Feb 11
آیا نفی وضع موجود، فی‌نفسه، کافیست؟
(۲۵ توییت)
ما اگر این وضعیت را نمی‌خواهیم، بخاطر همه‌ی چیزهایی است که می‌خواهیم و کلیت ساختار سیاسی_اقتصادی موجود امکان برآوردن آن را به ما نمی‌دهد. بنابراین از همان ابتدا آنچه نمیخواهیم به آنچه می‌خواهیم گره خورده. اگرچه بیان‌پذیر کردن آنچه
۱/
می‌خواهیم، کار بسیار دشوارتری است. جامعه وقتی در یک فرایند تاریخی هر روز بیشتر با سرکوب و انکار خواست‌هایش روبرو می‌شود و امکان "زندگی" را با همه محتوا و ایجابیتش از دست می‌دهد، وضع موجود را نفی می‌کند، این وضع موجود می‌تواند ذیل یک نام، بیان‌پذیر شود: جمهوری اسلامی
۲/
البته رسیدن به همین مرحله‌ی نخواستن ج.ا با طی تجربه‌ی تاریخی ممکن شده، جامعه همه راه‌ها را برای برآورده کردن خواست‌ها و گریز از سرکوب و مرگ امتحان کرده و شکست خورده و با صرف بیشترین هزینه‌ها طی سالیان امید به اصلاحات و انتخاب بین بد و بدتر از طریق صندوق رای، به اینجا رسیده
۳/
Read 25 tweets
Feb 7
عفو ملوکانه یا استیصال دستگاه قضایی
(۱۵توییت)

همین ابتدای بحث، طرح چند مثال از تجربه‌ی عینی‌م از وضعیت زندان ج.ا بر اثر قیام روشنگر خواهد بود:
۱. در بند زنان عادل‌آباد، جا برای جادادن معترضین نبود؛ دو اتاق قرنطینه را به آنان اختصاص دادند،
۱/
در یک اتاق با ظرفیت ۳۳نفر (با تخت‌های ۳طبقه بهم‌چسبیده) برای دوره‌ای بیش از ۶۰ معترض را جا دادند، به مشکل تهویه خوردند، مجبور به نصب کابین تلفن شدند، در مدیریت زمان هواخوری به مشکل خوردند. شروع به ساختن یک اتاق جدید کردند، خواستند بند موسوم به بند قرآن مردان را تخلیه کنند
۲/
ابزارآلات آوردند و شروع به تخریب دیوار بین بند زنان و بند قرآن کردند تا فضای آن بند به بند زنان اضافه شود و بتوانند معترضان را جا دهند، استحکام دیوار! موجب کندی روند تخریب بود و عملا شانس آوردند که اعتراضات برای مدتی هم شده فروکش کرد؛ به‌سرعت شروع به مدیریت
۳/
Read 15 tweets
Jan 30
نجات‌دهنده کجاست؟
(۱۷ توییت)

یک گزاره چنان به صدها طریق مختلف تکرار شده، که در ذهن بسیاری امر مسلم و بدیهی تلقی می‌شود: بدون مداخله‌ی خارجی و ابرقدرت‌ها مردم توان سرنگونی ندارند.
آیا این گزاره همینقدر که می‌نماید بدیهیست؟

۱/
بارها به این گزاره از وجوه مختلف فکر کرده‌ام و با شما به‌اشتراک میگذارم تا همدیگر را نقد، تصحیح یا تکمیل کنیم.
برای خودم تاریخ مداخلات خارجی در وطنمان را مرور کرده‌ام، بویژه در بزنگاه‌هایی که جنبش‌های مردمی در حال پیشروی بوده‌اند:
۲/
وقتی در مشروطه مردم در تقلای یک انقلاب اجتماعی بودند، مدرسه میساختند، نشریه چاپ می‌کردند، گروه‌های مختلف متشکل می‌شدند، انجمن‌های ایالتی ولایتی قدرت استبدادی را محدود می‌کردند، مردم مشروطه را تحمیل کرده بودند و ...
انگلستان و‌ روسیه ایران را به دو منطقه نفوذ تقسیم کردند.
۳/
Read 17 tweets
Jan 26
اصلاح‌طلبی مرده، اصلاح‌طلبان؟
(۲۳توییت)

اصلاح‌طلبان منطق اجتماعی خود را حول یک اصل بنیادین سازمان داده بودند: فشار از پایین، چانه‌زنی‌ از بالا!
در منطق اصلاح‌طلبی، عاملیت تغییر فقط با گروه حکمرانی است؛ مردم به هیچ کاری نمی‌آیند جز اینکه اهرم فشار بخشی از طالبان قدرت باشند
۱/
تا پشتوانه‌ی مردمی یک گروه قدرت نمایش داده شود و آن گروه بتواند از بالا برای تصاحب قدرت امکان چانه‌زنی بیشتری داشته باشد.
بر همین مبنا اصلاح‌طلبان سال‌های سال از حضور مردم بعنوان اهرم فشار، در انتخابات، کارناوال‌های خیابانی، نهادها و تشکل‌ها، اعتراضات و رسانه‌ها استفاده کردند
۲/
تا امکان چانه‌زنی خود با بخش بالادستی حکومت برای کسب قدرت را حفظ کنند.
در این بین هر شکلی از حضور مردم که به کار چانه‌زنی آنها نمی‌آمد، مصادره یا بایکوت یا تخطئه می‌شد.
این ماجرا تا دی‌ماه ۹۶، و آغاز جنبش سرنگونی ادامه داشت.
۳/
Read 23 tweets
Jan 15
ما از زندان میرویم اما زندان از ما نمیرود، چشمان تک‌تک هم‌اتاقی‌هایم وقتی روی زمین می‌کشیدندم و حتی فرصت آغوش و بوسه‌ای فرصت یک خداحافظی نداشتم، روی شانه ام مانده. باید بنویسم تا چشمانشان را از دوشم زمین بگذارم، تا قلبم که حالا یک گوشه‌اش عادل‌آباد است،آرام‌تر بتپد.باید بنویسم
۱/
اکثر اتاق‌ها پنجره ندارند. تهویه ندارند. دو راهروی عمود بر هم که یک راهرو چند پله پایین‌تر از دیگریست، همان راهرو که سه اتاق دارد، که زندانی‌هایی که چندسال آنجا مانده‌اند به مشکلات تنفسی و ریه گرفتار شده‌اند. راهروی بالایی ۵اتاق دارد،۲اتاق قتل و مواد چسبیده به محل اعدامند
۲/
یعنی حبسشان با شنیدن مداوم صدای اعدام گره خورده. همه ماجرا این نیست.قتلی‌های زنان عادل‌آباد اکثرا شوهرکشی کرده‌اند. قصه تکراری بسیاری این است: در کودکی باجبار شوهر داده شده‌اند،اکثرا ازدواج فامیلی.زمان گذشته و فهمیده‌ند زندگیشان را نمیخواهند، نه راهی برای فرار،نه راهی برای طلاق
۳
Read 26 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(