پس از ۴دهه از سقوط حکومت ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی و قدرت گرفتن آیت الله های رادیکال در ایران، هنوز سوالات بسیاری در مورد عملکرد محمدرضا شاه پهلوی، عواملی ک به سقوط حکومت او منجر شد و همچنین ماهیت مخالفان او در اذهان مردم وجود دارد #ننگ_بر_فتنه_۵۷
در این نوشته سعی بر آن شده تا با توجه به مستندات و اظهارات افرادی که در جریان این اتفاقات بوده اند، به این سوالات پاسخ داده شود.
گردآوری:
"هیچنز"
(دوست قدیمی توئیتری که مدتهاست دیگر در توئیتر نیست.)
...................................................
(بخش اول) 👇🏻👇🏻
جمشید آموزگار رهبر روشنفکران مترقی و هوشنگ انصاری رهبر روشنفکران، سازنده حزب رستاخیز شدند و گروه سوم گروه اندیشمندان بودند به رهبری هوشنگ نهاوندی که بعدا به حزب رستاخیز پیوستند.
علت تشکیل حزب رستاخیز در ایران سازماندهی یک حزب متحد بود که از لحاظ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بتوان
از نظر امنیتی دوائر دولتی و ادارات وابسته به دولت را کنترل کرد. زیرا تا آنزمان احزاب مختلفی در ایران مشغول فعالیت بودند که وابسته به کشور های شرق و غرب بودند وکنترلی بر روی این احزاب نبود.
سازمان اطلاعات وامنیت کشور (ساواک) فقط درگیر تروریست های مسلح در ایران نبود.
مشکل اصلی ساواک دخالت برخی افراد در اداره کشور نیز بود.
ایران حدود پنج هزار کیلومتر مرز مشترک با کشور های اتحاد جماهیر شوروی، عراق، افغانستان و پاکستان داشت که هر یک از این کشور ها میتوانستند مشکلاتی را در امنیت داخلی ایران بوجود آورند، بغیر از کشور های هم مرز، کشورهای لیبی و
فلسطین بسیاری از جوانان ایران را که مغزشویی و چپگرا شده بودند، تعلیم میدادند برای اعمال عملیات تروریستی در ایران که این افراد در ادارات و سازمان های وابسته به دولت استخدام میشدند وکنترلی بر استخدام آنان نبود.
تشکیل حزب رستاخیز در ایران آنقدر حائز اهمیت بود که درست پس از 10 روز
ایت الله خمینی که یکی از مخالفین حکومت ایران بود و در نجف اقامت داشت در 21 اسفند سال 53 این حزب را مخالف شرع دانست و عضویت درحزب رستاخیز را حرام اعلام کرد.
در این رابطه تعدادی از روحانیون از جمله ایت الله انواری و ربانی شیرازی و سید علی خامنه ای دستگیر شده و به زندان افتادند
ولی دلیل مخالفت خمینی چیز دیگری بود.
در سال 1350 از طرف دولت لایحه ای بتصویب رسید که تمام ادارات دولتی و تابعه برای استخدام کارمندان خود باید از ساواک تائیده بگیرند وهیچ عزل و نصبی در ادارات بدون مجوز از ساواک نباید صورت بگیرد. (چیزی شبیه به همین سوپیشینه که امروز هم داریم.)
این قانون در تمام کشور های مترقی متداول بوده و هست مثلا در آمریکا تمام افراد بالای 18 سال باید توسط سازمان FBI انگشت نگاری شوند و برای استخدام در هر اداره ای باید سازمان FBI آن فرد را تائید کند. حتی گرفتن گواهینامه رانندگی و پاسپورت نیز باید با صدور اجازه از طرف سازمان اطلاعات
داخلی کشور آمریکا صورت بگیرد. اما این مهم در ایران مرسوم نبود و از طرفی مخالفت خمینی هم با این اقدام بی دلیل نبود.
بعد از تشکیل حزب رستاخیز دست ساواک برای شناسائی تمام افرادی که در ایران استخدام و یا در دانشگاه ها یا کارخانجات مشغول فعالیت بودند، بازتر شد تا فرد یا افرادی که
وابسته به کشور های بیگانه بودند، برای جاسوسی یا خرابکاری وارد بدنه دولت و پست های حساس دولتی نشوند.
باید در نظر داشته باشیم که کارمندان دولت شامل وزرا و کابینه و مدیر کل ها و سفرای کشور نیست... و استانداران، فرمانداران، بخشداران، دهداران و شهرداران را نیز شامل میشود و از طرفی
فقط در تهران، 700 هزار واحد صنفی وجود داشت که کنترلی بر روی اعضا و کار آنها نبود که بعد از تشکیل حزب رستاخیز ساواک موفق شد طبق قانون، نظم و نظامی به تمام ارگان های دولتی و بخش خصوصی بدهد و این زیاد برای مخالفین دولت و حکومت بخصوص شخص خمینی و روحانیت که حکومت حسینقلی خانی را دوست
داشتند، پسندیده نبود.
همه چیز بخوبی پیش میرفت شاه قیمت نفت را افزایش میداد، دولت چرخ های اقتصادی کشور را براه انداخته بود و ساواک امنیت داخلی و خارجی را در کنترل خود داشت، تمام گروه های سیاسی "تروریست" یا دستگیر شده بودند و یا اعدام و بخاطر همین امنیت بود که سرمایه داران خارجی
راغب به سرمایه گذاری در ایران شده بودند بدلیل افزایش قیمت نفت کمپانی های اروپائی و امریکائی یکی یکی در حال ورشکستگی بودند و این فرصت مناسبی بود برای کشور های عضو اوپک که این کارخانه های ورشکسته را خریداری کنند. قیمت نفت روز بروز افزایش میافت تا جائیکه درسال 1970 به هشت برابر
افزایش یافته بود.
تا اینکه یک اتفاق در آنسوی ابهای اقیانوس آرام، آرامش حاکم بر ایران را بهم زد.
باربارا والترز ک یک خبرنگار امریکائی بود (کارمند فیک نیوز سی ان ان) در برنامه خود اعلام کرد شاه ایران و فهد پادشاه عربستان هرکدام مبلغ 40 میلیون دلار به ستاد انتخاباتی پرزیدنت فورد
کمک کرده اند... این خبر باعث شد که تلویزیون های امریکا و اروپا وروزنامه ها ومجلات فقط به این مسئله پرداختند و بازتاب خوبی برای ایران درپی نداشت.
در اخرین مناظره تلویزیونی برای انتخاب ریاست جمهوری امریکا، کارتر گفت، اگر من رئیس جمهور امریکا بشوم مردم مرا انتخاب کرده اند،
نه پول کشور های نفتی! و شاید همین اتفاق دشمنی کارتر و حزب دمکرات امریکا با شاه را به اوج رساند.
بالاخره جیمی کارتر پینات فروش یهودی رئیس جمهور امریکا شد...........
امرداد ۱۳۵۶ امیر عباس هویدا از دبیر کلی حزب رستاخیز کنار گذاشته شد و محمد باهری دبیر کل حزب رستاخیز شد و به این
صورت قدرت از هویدا نخست وزیر که با تمام وجودش از سازمان امنیت و اطلاعات کشور حمایت میکرد خلع شد. بعد از سخنرانی کارتر بمناسبت سوگند رئیس جمهوریش وعنوان اینکه دیگر امریکا از کشورهائی که حقوق بشر را رعایت نمیکنند، حمایت نخواهد کرد، باب جدیدی در اداره کشور ایران بوجود آمد و ساواک
بعنوان عدم رعایت حقوق بشر معرفی شد!
کشور عراق 60 فروند هواپیمای سوخو ومیگ 211 از اتحاد جماهیر شوروی خریداری کرده بود. شاه بلافاصله تعداد 60 فروند بمب افکن F16 و 3 فروند هواپیمای رد یاب اواکس بمبلغ 15 میلیارد دلار از امریکا خریداری وپول آنرا نیز پرداخته بود بعد از اینکه کارتر
رئیس جمهور امریکا شد، به پنتاگون دستور داد که از تحویل این هواپیماها به ایران که حقوق بشر را رعایت نمیکند خودداری کنند و این مسئله باعث تیرگی در روابط ایران با امریکا شد.
سر آنتونی پاکینز سفیر وقت انگلستان در ایران خود را ب شاه نزدیک کرد و قرار شد با تغییری در سیاست داخلی ایران،
انگلستان امریکا را مجاب کند برای جلوگیری از نفوذ کمونیست در منطقه این هواپیماها به ایران داده شود. برکناری امیر عباس هویدا در امرداد ۱۳۵۶ بدلیل همین حقوق بشر کارتر بود وگرنه شاه همیشه پشتیبان هویدا بود. هویدا برکنار شد و جمشید آموزگار به توصیه امریکا و انگلستان ب نخست وزیری ایران
منصوب شد (دقت بفرمایید که خطر کمونیسم بسیار نزدیک بود، ادوات جنگی خریداری شده را فریز کرده بودند و شاه زیر ضرب چماق دروغین حقوق بشر) هویدا ک طرفدار سیاست امنیت داخلی ایران بود و او پرویز ثابتی را مدیر اداره اطلاعات و امنیت کشور کرده بود بخاطر حقوق بشر کارتر از نخست وزیری برکنار
شد و این برکناری بمعنای گرفتن قدرت از پرویز ثابتی بود.
درهمین زمان شاه برای حسن روابط بین 2 کشور به امریکا دعوت شد. پرویز ثابتی گزارشی برای شاه نوشت و توسط تیمسار نصیری برای شاه فرستاد متن گزارش این بود: انکه رفت ایرانی بود اینکه آمده آمریکائیست طوفانی در راه است بمراتب خطرناکتر
از طوفان 28 امرداد 32 و 15 خرداد 42 دعوت از شما برای سفر به امریکا یک توطئه است سازمان جاسوسی امریکا با صرف میلیونها دلار در صدد است که دانشجویان عضو کنفدراسیون را در مقابل کاخ سفید تجمع کنند. بسیاری از اروپا و سراسر ایالات متحده امریکا به واشنگتن برای تظاهرات بر علیه شما خواهند
آمد به این سفر نروید.
شاه تصور میکرد ک چون هویدا بر کنار شده است ثابتی این گزارش را نوشته مگر امریکا اجازه میدهد گروهی در مقابل کاخ سفید تظاهرات برگزار کنند؟
در ثانی برای گرفتن آن 60 فروند بمب افکن F16 شاه باید ب این سفر میرفت تا مناسبات سیاسی ایران با امریکا ادامه داشته باشد
شاه به این سفر رفت و بخاطر اتفاقاتی که در امریکا افتاد با ناراحتی به ایران برگشت.
شاه بعد از بازگشت از آمریکا بسیار شکسته شده بود مثل اینکه باور کرده بود صداقتی در سیاست نیست همسایه شمالی کشورش سالها ایران را سیب گندیده ای میدانست که اگر بر زمین بیفتد شوروی به آبهای گرم اقیانوس
هند و آرام راه خواهد داشت انگلستان ک استعمار پیر بود ولی آیا به امریکا هم نمیشود اعتماد کرد؟
شاه در فکر چاره ای بود تا کشورش را از این گرداب شرق و غرب نجات دهد که خبر مسرت آمیزی به او رسید کارتر شخصا برای عذر خواهی و پشتیبانی از شاه شامپاینش را در روز اول ژانویه سال 1979 در
تهران خواهد خورد.
این خبر مسرت آمیز همه را شاد کرد بخصوص دشمنان شاه را ک بخاطر فضای باز سیاسی از زندان آزاد میشدند.
آیت الله سید محمدی بهشتی رهبری حزب موئتلفین را بدست گرفته بود. روحانیت اجازه داشتند که در مقابل کمونیست ها و چریکها، مذهب را در بین مردم ایران گسترش دهند
آیت الله ها از زندان آزاد شدند و این موجب شد که کسانیکه ساواک سالها آنها را در زندان نگه داشته بود تا ایران از تعرض آنها در امان باشد دوباره سعی در اغتشاش و تظاهرات داشته باشند اما مشکلی نیست امریکا با ماست.
ساواک سازمان نگهبان ایران بود برای همین تمام دشمنان ایران از بیبیسی گرفته تا سازمان مجاهدین و جبهه ملی شبانه روز ب آن دشنام میدادند.
روایت ماموریت کوزیچکین، جاسوس KGB در تهران:
"ساواک توانایی شگفتی در گرفتن جاسوسان روس داشت و وقتی آنها را گرفتار میکرد آنها مهره ایران #ساواک
میشدند."
تیمسار اردشیر تاج بخش:
"سازمانهای مجاهدین و جبهه ملی و توده و ... از جاسوسان انگلیسی و روسی پست تر هستند چون هیچگاه حقیقت را نگفته و نخواهند گفت پرسنل ساواک با اینکه توسط بختیار خلع و توسط مردم کشته میشدند همچنان سر پست های خود حاضر میشدند و مراقب جاسوسان بودند."
"جنگ هنوز تمام نشده"
خطاب افسر ساواک به جاسوس شوروی در بهمن ۵۷
سازمان مجاهدین و تمام سازمان های دیگر که اسامی زهرماری دارند برای همه کار میکنند از لیبی، سوریه، عراق و روسیه و فرانسه بگیرید الی آخر. اینها سوگند خوردند ایران را از پا بیاندازند. ساواک سرافکندگی بسیاری به شوروی
در حالیکه پهلوی پول ما را بی ارزش نکرد! فرهنگ ما را لگدمال نکرد! زنان مان را به غل و زنجیر نکشید! فقر و فلاکت را گسترش نداد! (که هر چه بود، یادگار بجا مانده از دوران قجرها بود و پهلویها همواره تلاششان بر سازندگی و محو روزگار قجری بود...) و در یک کلام، کشورمان را ویران نکردند...
بلکه این کشور را کسانی ویرانه کردند که در یک خیانت آشکار، خمینی را آوردند و گفتند ایشان امام و رهبر ماست!
و در آخر هم بخوانید تا بدانید چقدر ملایان و قجرها در امتداد هم و پشت به پشت هم بوده و هستند...
▪️۲۰ نفر از بزرگترين علماى قرن حاضر شیعه در نجف و کربلا از مزدوران حقوق بگیر انگلیس بودند.
کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در قرن نوزدهم میلادی نوشته محمود محمود جلد ششم صفحه ۳۳۵ و ٣٣٦ در اينمورد نوشته است:
ده نفر مجتهدی که در نجف ماهی پانصد روپیه (واحد پولى هند) از انگلیسیها میگرفتند، اسامی آنها به قرار زیر است:
١- آخوند ملا محمد خراسانی
۲- شیخ عبدالله مازندرانی
۳- شیخ ابوالحسن شیخ راضی از خانواده حاج شیخ جعفر شوشتری
۴- شریعت اصفهانی
۵- شیخ محمد مهدی کشمیری #من_وکالت_میدهم
۶- شیخ مهدی ابن شیخ اسدالله
۷-شيخ حسن پسر شیخ محمد حسین صاحب جواهر
٨- سید محمد بحرالعلوم پسر سید علی بحرالعلوم
٩- سید ابوتراب خوانساری
۱٠- سید ابوالقاسم اشکوری
طبق این گزارش ماهانه پانصد روپیه از طرف انگلستان تنها برای ده نفر مجتهد مقیم نجف ارسال میگردیده است...
قرار است نشستی در دانشگاه جرج تاون به دعوت کریم سجادپور و با حضور شاهزاده رضا پهلوی، علی کریمی، عبدالله مهتدی، نازنین بنیادی، شیرین عبادی، معصومه علینژاد، حامد اسماعیلیون و نازنین بنیادی برگزار گردد... #من_وکالت_میدهم
دوباره گمانه زنی ها، حمله ها، تهمت ها، ناامیدی ها و هجمه های گوناگونی بالا گرفته است!
قبل از هر چیز در دنیای سیاست باید پیشینه افراد را بررسی کرد و سرنخها را سنجید...
⚘«مرد مصمم کمتر در میان مردم وجود پیدا میکند. تصمیم گرفتن کار آسانی نیست، و اجرای تصمیم چندین بار از اخذ تصمیم دشوارتر است. از این جاست ک یک نفر مرد مصمم قادر است که یک مملکتی را به تغییر ماهیت مجبور سازد. مرد مصمم تابع عوامل ظاهری طبیعت و مقتضیات محیط نمیشود. #من_وکالت_میدهم
او محیط را به مقتضیات فکری خود مطیع و آشنا میسازد. اوست که یک مرحلهای از سعادت را به استقبال بشریت فرستاده، و یک قدم بشر را به طرف سعادت میراند و رهبری میکند.»
رضا شاه بزرگ
سفرنامه مازندران
و امروز نیز، بجای سرگردان بودن بین این جماعت کارشکن که هیچ کدام از مردان مصمم بحساب نمی آیند... کافیست خود ما مردم بجان آمده، همه پیاده و سواره به سمت تهران حرکت کنیم... ایمان داشته باشیم که هییییچ قدرت سرکوبی هم نمیتواند سیل روان جمعیت را کنترل و متوقف کند!
مدعیانِ رهبری، به منافع ملّی کدام کشور سوگند خوردهاند؟!
در کتابچهی تابعیت آمریکا، صریحا قید شده که آنکس که خواهان شهروندیِ امریکاست از آن پس میبایست وفاداری خود را از کشور نخست خویش دریغ کند، و تنها به آمریکا وفادار بماند...
همچنین شما برای آنکه بتوانید متصدی بسیاری از مشاغل دولتی در آمریکا باشید میبایست تابعیت کشور نخست خود را لغو کنید. همچنین اگر طالب شغل اندک مهمتری در دستگاه دولتی آمریکا هستید، نیازمند آن میباشید که نه تنها فقط تابعیت آمریکا را داشته باشید، بلکه تمام بستگان درجهی یک شما نیز
شهروند آمریکا باشند.
بد نیست رهبران خودخواندهی اپوزیسیون نیز گذرنامههای خود را مثل شاهزاده رو کنند، تا ببینیم تابعیت کدام کشور را دارند و طبق قسمی که خوردهاند، قرار است که از منافع ملّی کدام کشور دفاع کنند؟ آمریکا؟ کانادا؟! بریتانیا؟!!