1. چی میشه گفت به این مردم؟ به این مردمی که نشون دادن نه اعدام و زندان، نه سرکوب و گلوله تاثیری در عزم و ارادهشون برای فریاد زدن نمیذاره و حقیقتاً ایستادهاند تا پایان! چی میشه گفت جز اینکه شما لایق آزادی هستید؟ آزادی حق شما و بزودی در کف شماست. #پنجشنبه27بهمن #مهسا_امینی
2. امروز رفتم سمت آریاشهر. یعنی اول رفتم اونجا. پنح بود رسیدم. فقط چندتا یگان مامور بود. کارمو انجام دادم شد یک ربع به6، هوا داشت غروب میشد که مردم اومدن. برای اولین بار بود همه باهم و تقریبا همزمان اومدن و جمع شدن. جمعیت به سرعت بقدری زیاد شد که درجا شعار هم شروع شد. #مهسا_امینی
3. از سمت بلوار گلاب یه عده زیادی شدیم اومدیم بالا و رسیدیم به میدون شروع کردیم شعار دادن، آزادی آزادی آزادی...
تو همون حال فکر میکردم دلم تنگ شده بود برای شعار دادن وسط خیابون. بعد از 18 دی دیگه به این شکل نرفته بودیم. زن و مرد، دختر و پسر، مادر و دختر، پیرزن پیرمرد، همه بودن.
4. تا بغل گلدیس رفتیم و ادامه دادیم به شعار. جمعیت زیاد بود، مامورها اولش کم بودن حمله نمیکردن. چند نقطه میدون شلوغ بود ولی پایین از همه جا شلوغتر شد. بعد ریختن دوباره درگیری و تیراندازی ملت رو متواری کردن.
هر جمعی رفت یه سمت. عدهای سمت فردوس، ماهم سمت داخل ستارخان. #مهسا_امینی
5.من از کوچه پس کوچههای پایین میدون رفتم، بلوارشهدا، گلناز جنوبی، تو کوچهها ملت رفتنی داد میزدن شعار میدادن. با چند نفر از اون جمع باهم تو کوچهها همراه شدیم. رفتیم تا خیابون اسدی اونجا دوباره رفتیم تو ستارخان. مردم دوباره ریخته بودن تو خیابون و شعار میدادن. خیلی شلوغ شده بود.
6. قشنگ معلوم بود محاسبات این اراذل برای فرستادن نفرات سرکوبگر اشتباه بوده و مردم بیشتر از چیزی اومدن که اینا براش آماده شده بودن. واسه همین تا نیروهای کمکی برسن اینا هم کمتر جفتک میزدن. حدود یک ساعت و نیم به این منوال گذشت تا درگیریها بالا گرفت و از همه طرف با موتور ریختن.
7. مردم هم بعد از مقاومت و چند درگیری به کوچهها عقبنشینی کردن و خیابون اصلی رو ترک کردن. اما جمعیت در فرعیها ادامه میداد. منم انداختم از اونجا سریع گفتم برم سمت انقلاب که اصلیترین مسیر بود ببینم چه خبره. رفتم حدود 8اینا بود رسیدم اونجا دیدم ای جاااان چه جمعیتی!! #مهسا_امینی
8. پیادهروی دوطرف خیابون انقلاب پر از جمعیت. کسایی که پنجشنبه عصر مسیرشون اونور باشه میدونن خلوتترین روز بعد از جمعه، پنجشنبه عصره، ولی پیادهروها داشت میجوشید. خیلی هم مامور بود. چندین برابر سمت آریاشهر مامور بود. اراذل تو پیادهروها با موتور ویراژ میدادن و وحشت ایجاد میکردن.
9.ولی انقدر جمعیت زیاد بود که مردم از نمایش وحشتشون نمیترسیدن. چندجا صدای شعار دادن هم میومد از جمعهایی که در حال پیادهروی بودن. خیابون انقلاب سر هر چهارراه ده پونزدهتا موتوری بود. تو پیادهروها پر لباس شخصی و موتور. جلوی دانشگاه چندتا ون سفید. ولی مردم جاری بودن. #مهسا_امینی
10.چیز دیگهای که به چشمم اومد این کماندوهای لباس خاکی سپاه بود که مثل رنجرها لباس پوشیده بودن و تو چهارراه ولیعصر بودن. ولی هیچ غلطی نمیتونستن بکنن چون مردم همه پشت هم بودن و حرکت میکردن. تعداد مردم واقعا زیاد بود. چندین هزار نفر در پیادهروها مشغول پیادهروی بودن. #مهسا_امینی
11. اونجا هم موندم و همراهی کردم تا دوباره درگیری زیاد شد. جالب این بود تو راه برگشت یجا تو مسیر سطلآشغال آتیش زده بودن و یه خیابون فرعی رو بسته بودن. یکم هم اونجا وایستادم و باهاشون شعار دادم. درکل شب خوبی بود. افتخار میکنم به این مردم که نشون دادن آتش زیر خاکسترن. #مهسا_امینی
12. مردمی که نشون دادن خانوادهی محمد حسینی و مهدی کرمیاند. مردمی که نشون دادن قهرمانهاشون رو فراموش نمیکنن.
حالا دیگه میشه گفت گام دوم انقلاب داره آغاز میشه. اون از تجمههای خارج، این هم از خیابونهای داخل. حالا کی بود میگفت تموم شد؟ #ایستادهایم_تا_پایان #مهسا_امینی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
1. بنظرم بهترین حالت مبارزه و اعتراضات خیابونی اینه که اصلا فراخوان نداشته باشه! یعنی مثل روزهای اول کلا فول تایم باشه و هرجا و هر مکانی مستعد اعتراض باشه و نفس سرکوبگرا رو ببره. یبار یه لباسشخصی به رفیقش میگفت سه هفتهست خونه نرفتم!
چی بهتر از این؟ کی بدش میاد؟ #مهسا_امینی
2. یعنی اگه میشد یک ماه دیگه اون حالت روزای اول رو ادامه بدیم الان تموم شده بود.
اما اون روز توانمون در همون حد بود. چون چنین چیزی خودجوش بوجود میاد و خودش هم کم میشه. یعنی خشم انقدر انباشته میشه که یهو فوران میکنه و میترکه. ولی طبیعیه که خستگی و ترس و محاسبهگری کمکم پیداش بشه.
3.اینجاست که تازه فراخوان معنی پیدا میکنه. نکته اینکه اگه فضا داغتر باشه اصلا نیاز نیست فراخوان زمان و مکان داشته باشه. فقط باید بگی فلان روز به این دلیل فراخوانه و مردم همه جا از صبح بریزن و شلوغ کنن. ولی اگر سردتر باشه دیگه نمیشه، اونجا باید بگی چه ساعتی که مردم خیلی پخش نشن.
1.بعدازظهر میرم بیرون و ساعت6 تو یکی از مسیرهای هفتگانه خواهم بود. کافیه فقط امروز همه مردم تصمیم بگیرن ساعت6 از خونه برن بیرون و بهم بپیوندن. حتی این مسیرها هم فراموش میشه و همه جا میشه میعادگاه. قطرات بارون رودهایی ایجاد میکنه که باهاش سیل جاری میشه. #مهسا_امینی #پنجشنبه27بهمن
2. فقط کافیه بگیم بخاطر این دو برادر غریبمون ساعت6 خونه نمیشینیم و حتی شده میریم جلوی در. حتی شده میریم سر کوچه. حتی با ماشین میریم بیرون که ترافیک ایجاد کنیم.
اگه مردم امروز فقط یک قدم بیان جلوتر این حلقه انقدر تنگ میشه که نفسشون رو تا آخر شب میگیریم. #مهسا_امینی #پنجشنبه27بهمن
3. اما اگه جمعیتی نشدیم که بخوایم جایی رو فتح کنیم بجاش شروع میکنیم خیابونهارو بستن و ایجاد تجمع و شعار دادن. تا جایی که بشه هم مقاومت میکنیم. نمیریم که بخوریم و فرار کنیم.
اما بعد اون باز به محلات برمیگردیم و در اونجا ادامه میدیم. موضوع مهم اینه امشب به هیچ وجه آروم نمیگیریم.
1. شمایی که اینجایی، به خودی خود انقدر پیگیر هستی که مخاطب این متن نباشی، ولی اگه این پیام حرف دل تو هم بود لطفا این نامه رو به دست مخاطبش برسون.
هموطنای عزیزم؛
من یکی از کسایی هستم که میرم کف خیابون و الان درست 5 ماهه که زندگیم از روال معمول خارج شده. #مهسا_امینی #پنجشنبه27بهمن
2. چون خسته شدم از اون نکبتی! از دیدن خورده شدن حقم توسط پستترین آدمها! چرا باید اجازه بدم زندگی رو ازم بدزدن؟ تا کجا کوتاه بیام؟
میدونم شمام دلتون خونه. خسته شدین. منتظر یه اتفاقید. میدونم خیلی وقتها از عدم اتحاد گله کردید، از نبود برنامه و هدف، از نبود رهبری. #مهسا_امینی
3.میدونم درگیر شدن با این اراذل مسلح سخت و ترسناکه. ولی دیگه تحمل تاکجا؟
حتی اینکه خیلی وقتها آدم میگه من چرا برم؟ اینهمه مردم! یا هروقت بقیه رفتن منم میرم! همه اینارو میدونم.
ولی عزیزانم؛ حالا که عدهایمون ماههاست داریم فریاد میزنیم و ثابت کردیم که اگر بیای خیابون تنها نیستی،
1. امشب برای اولین بار تو زندگیم احساس کردم تیمملی دارم. یه تیم ملی واقعی که بازیکنخوبای همه تیمها توش هستن. تیمی که اتحاد و همدلی و برنامه داره و اومده که واقعاً بیاد تو میدون و برامون بجنگه و رقابت کنه. بعد ماهها خستگی از تنم رفت. حس تنهایی ازم دور شد. #همبستگی #مهسا_امینی
2.حس بیپناهی و بیکسی که بعد هربار سرکوب بهم دست میداد از بین رفت. الان احساس میکنم پشتیبان دارم و تو یک انقلاب واقعیام. این بینهایت بهم انرژی میده. بالاخره قضیه جدی شد.
یادتونه گفتم انقلاب رو مثل پرش سه گام در نظر بگیرید؟ گام اول رو مردم باید برمیداشتن که برداشتن؟ #مهسا_امینی
3. گام دوم رو باید اپوز برداره تا بتونیم گام سوم رو همه باهم برداریم؟ یادتونه گفتم از خلوت شدن خیابون دلسرد نشید، چون ما نقش خودمون رو تا اینجا به زیبایی ایفا کردیم و باید ببینیم اپوز چه میکنه؟
امشب اون چیزی که منتظرش بودیم رو شنیدیم. «شورای همبستگی و سازماندهی برای آزادی ایران»
1. ضمن عرض ادب و خسته نباشید به شما بابت فعالیتهای خستگیناپذیر و پوشش بیوقفه انقلاب زیبای مردم ایران، میخواستم ازتون بپرسم بطور کلی سیاست شما برای حمایت و پخش یک فراخوان چیه؟
معیار شما برای تشخیص اهمیت یک فراخوان و نشر اون چیه؟ #پنجشنبه27بهمن #مهسا_امینی @manototv @IranIntl
2. یا به بیان دیگه یک فراخوان باید چه چیز داشته باشه تا توسط شما پخش و منتشر بشه. قطعاً اهمیت یک مناسبت و اعتبار فراخوان دهنده اصلیترین دلایل هستن. اما اگر لطف کنید و به این سوال پاسخ بدین که آیا موارد دیگری هم هست یا خیر، ممنون خواهم بود. #مهسا_امینی #پنجشنبه27بهمن
3. چرا که این روزها دهها فرد و گروه و فعال سیاسی با افکار و عقاید مختلف در فضای مجازی برای #پنجشنبه27بهمن چهلم دو برادر مظلوم اعدامیمون بصورت مشترک و همزمان فراخوان دادهاند و نشر این فراخوان میتونه نقطه عطفی تمام ایران همدرد و دادخواه هستن. #همبستگی #مهسا_امینی
1.اوایل بهمن88 بود که زمزمههاش اومد: «میگن 22بهمن بریزید بیرون»
مام که از 9دی خشمگین و تو کف خیابون بودیم از خدا خواسته گفتیم جان چه شود؟
میریزیم بینشون یهو شروع میکنیم شعار دادن. اونام که نمیتونن جلو زن و بچهشون سرکوب کنن، ورق برمیگرده. چه فکر بکری! #مهسا_امینی #پنجشنبه27بهمن
2. یه مچ بند سبز هم میندازیم که بعد مثل مامور مخصوص حاکم بزرگ میتیکومان میاریمش بالا و عرازشه زانو زده و شکست رو میپذیرن و رایمون رو برمیگردونن!
اون روزا اصلاحطلبها رو خر مراد سوار بودن و برامون نقشه میکشیدن. اسم این طرح رو هم گذاشته بودن «اسب تروا». (خنده حضار) #مهسا_امینی
3.خلاصه مام چند نفری پاشدیم اول صبح رفتیم فلکه دوم آریاشهر که یکی از نقاط اعلام شده اصلی بود چون بالای آزادیه.
یادم نیست ساعت چند بود ولی صبح بود و هنوز زیاد خبری نبود. از اول عادت داشتم همه جا زود برم😅
قرار این بود عادی بریم وایستیم تا هروقت زیاد شدیم یهو شروع کنیم. #مهسا_امینی