پسر عاقل نوح Profile picture
Feb 18, 2023 12 tweets 5 min read Read on X
یکی از فرهنگهایی که جمهوری اسلامی ساخت،فرهنگ شهادت طلبی در مسیرجنگ فی سبیل الله ست،ترسیمی کاذب از خلوص.
آنچه که انسان از تمامیه معانی انسانی تهی و به هرقیمتی سعی در کشته شدن میکند تا بهشت برین جایگاه ابدی او شود.
یک درجه پایین تر از آن،انتقامیست که باز به او وعده های ناب👇 Image
داده اند،انتقامی شیرین تر از هر بخششی!انتقامی که تو را منزه از تمام بدی ها میکند،اما پدیده ی امشبی که در موردش مینویسم یک #استثناست،
دختری۲۲ساله بنام #نیکانیکوبین،وی
دختر دکتر تورج نیکوبین استادیار دانشکده صدا و سیمای جمهوری اسلامی و استاد دپارتمان برق و کامپیوتر دانشگاه 👇 Image
تگزاس دالاس است.
اما شرح ماجرا:

نیکا اوایل سال گذشته در یک سایت دوست یابی با مردی امریکایی اشنا میشود و از او در خواست ملاقات در یکی از هتل های لاس وگاس را میکند.
با هم اتاقی در هتل سانست استیشن در شهر هندرسون، لاس وگاس آمریکا میگیرند و شروع به خاطره سازی و خاطره بازی میکنند👇 Image
نیکای قصه ی ما خیلی سریع در حالیکه درون استخرمشغول به شناکردن بودند از پارتنرخودتقاضامیکند که به اتاق برگردندکه با موافقت روبرو میشود،پس به اتاق میروند و در مسیر خود را اماده برای یک عشق بازی ناب،نیکا اعتراف میکند در حین سکس به او پیشنهاد دادم دستها و‌چشمهایت راببندم که مرد👇 Image
امریکایی خیلی سریع اجابت امر میکند و مهیا برای یک رابطه ی فانتزی،چشم‌ودستها بسته شده،چراغها خانوش،مرد روی تخت دراز کشیده و نیکا روی مرد،که ناگهان نیکا به یاد قاسم سلیمانی میوفتد(شاید سوال کنیدچرا در آن پوزیشن؟) عاقل پسر نوح مثل شما بی خبر است،ناگهان چاقوی دسته صورتی را که از 👇 Image
قبل تدارک دیده بود از محل اختفا! در اورده و به گردن مرد امریکایی فرو میکند،
قربانی که ناگهان درد شدیدی در گردن خود احساس کرده بود، نیکا را هل داد و با فرار از اتاق به پلیس زنگ زد.
پس از حمله پلیس نیکا را برهنه در یک منطقه خدماتی در طبقه چهاردهم هتل مذکور پیدا کرده و او را به 👇 Image
اتهام اقدام به قتل با استفاده از سلاح مرگبار به دلیل ویژگی‌های خاص دستگیر کرد.نیکا خیلی سریع اعتراف میکند که در حین سکس یاد مظلومیت سردارقاسم سلیمانی افتادم!!!فرصت را غنیمت شمردم و لذت انتقام را شیرین تر از لذت سکس یافتم،پس چاقو را از غلاف بیرون کشیده و‌سعی در کشتن یک امریکایی👇 Image
کردم،زیرا که کشور محل تولد او با پهبادهایش،قاسم سلیمانی را کشت.

پلیس نیز در صورت جلسه ی خود چنین اعلام نموده:
این زن در حالی که بدن خود را با حوله پوشانده، به پلیس گفته است: «می‌خواستم برای انتقام حمله پهپادی آمریکا که منجر به کشته شدن قاسم سلیمانی در سال ۲۰۲۰ شد، خون 👇 Image
آمریکا را بریزم»
در روزگارانی که نخبه های کشورم مردم عزیزوشریفم در زندانی بنام ایران ماحصل حکومت اخوندی در زنجیر هستند،تروریست ها به لطف خوش خدمتی پدرانشان به ینگه دنیا سفر میکنند،در هتل های لوکس مشغول خوش گذرانی هستندو مشخص نیست چه نوع موادی مصرف میکنند که در حین سکس یاد👇 Image
تروریستی دیگر در دلشان زنده میشود و عشق یه انتقام گیری را سرلوحه ی رفتارخویش قرار میدهند.از این نوع جماعت در خارج کشور فراوان داریم که هرلحظه همچو بمبی ساعتی امکان انفجار دارند.
روزهای گذشته اعلام شدکه نیکا بااینکه برای ترم جدید در سال۲۰۲۳ ثبت نام کرده بود،از دانشگاه اخراج‌ 👇 Image
و با پایند الکترونیکی محبوس در خانه است.

این بود شرح ماجرای یکی از عجیبترین و در عین حال سکسی ترین انتقامهایی که در دنیا و البته به عشق حاج قاسم سلیمانی گرفته شد.
نامبرده پس از مرگ،ذره ای ابرو برایش باقی نماند به لطف هوادارانش.

تا انتقام های بعدی!!👋
#پسرعاقل_نوح Image
*پابند

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with پسر عاقل نوح

پسر عاقل نوح Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @Ebne_noah

Jul 23
#مهاجرت
مدتها بود که علاقه داشتم درباره ی این موضوع بنویسم،
با اندک اختلاف در بین تاریخ نویسان،در طول تاریخ ایرانیان را تنها ملیتی میدانند که هرگز ازبرای زندگی بهتر، مهاجرت دسته جمعی به مثابه ی کوچ و ترک میهن نکرده اند،زیرا این خاک غنی همه چیز داشته،ثروت و آب و زمین حاصلخیز تا فصول مطمئن برای سرمایه گذاری های زندگی در تمام دوران و زمینه های اشتغال فراوان و زندگی مناسب و فقط شرایط سیاسی تحت حکمرانی گاها باعث مهاجرت گشته.

اما بزرگترین مهاجرت ایرانیان بصورت تکنفره یک فاجعه بود که در سال ۱۹۷۹ به بعد رخ داد که در طول رشتو،به آن میپردازیم:
👇Image
ابتدا مهاجرت به ایران(معکوس):
۱-دوران باستان
مهاجرت آریایی‌ها: در حدود ۱۵۰۰تا۲۰۰۰ سال پیش از میلاد، قبایل آریایی به منطقه فلات ایران مهاجرت کردند. ،این مهاجرت‌ها به دلایل اقلیمی و زیستی انجام شدند و تأثیرات عمده‌ای بر ترکیب جمعیتی و فرهنگی منطقه داشتند.👇 Image
۲-دوران هخامنشی
تبعید و انتقال جمعیت: در دوران هخامنشی، برخی از جمعیت‌ها به دلیل سیاست‌های امپراتوری و یا به عنوان بخشی از سیاست‌های استراتژیک امپراتوری به مناطق دیگر منتقل شدند. برای مثال، برخی از یهودیان پس از تسخیر بابل توسط کوروش کبیر به ایران کوچ داده شدند.👇 Image
Read 13 tweets
Jul 22
#مهم
منابع مالی مجاهدین/حامیان پولی امریکایی

حالا مشخص شده که اقای مایک پنس مبلغ۴۱۸هزار دلار از گروهک مجاهدین خلق دریافت کرده(اقای روبین مقاله ای مهم ارایه داده اند که اهمیت موضوع را دو چندان میکند و در ادامه ترجمه و اصل مقاله را به حضورتان ارایه خواهیم کرد)
که نفراتی همچو 👇


Image
Image
Image
Image
مایک پمپئو با مبلغ ۲۱۰ هزار دلار و افرادی دیگر که مدارک انها در حال بررسی است و تنها دليل اينكه مدرك ايشون(مایک پنس)را بدست اورده ايم،نامزدي كوتاه مدت ریاست جمهوری بود که باید اسناد مالی را ارایه میداده و در این بین افراد بسیار دیگری هستند و پیگیر انها خواهیم بود.
بخوانید👇
Image
Image
موضوع رشوه و عدم شفافیت مالی این گروهک تروریستی کار را به جاهای خطرناکی کشانده،حتما یادمان هست سناتور خواهان جنگ اقای لیندسی گراهام بخاطر تنها۲۶۰۰دلار بی اعتبار شد و البته👇
Image
Image
Read 11 tweets
Jul 18
#بسیار_مهم
لطفا با این اسناد و مدارک و تاریخ ها به دقت توجه فرمایید.

به بهانه ی این رفتار معصومه علینژاد و فالو کردن مجدد آقای #ترامپ و به نوعی چرخش مسیحانه! مینویسیم:
کمی روشنگری میکنم در باب اینکه چرا و بر اساس چه فاکتور و مبنایی،علینژاد درخواست ۵۰۰میلیون دلار غرامت کرده است؟
«نیز ما در دولت آتی بی شک پیگیر این غارت ملی هستیمImage
علینژاد:من روزانه ۱۰۰۰۰دلار بابت هر روز بازداشت برادرم میخوام!!!!
این رقم از کجا اومده؟
بخش مهم رشتو،برامده از اسنادیست که از دادگاه فدرال امریکا بدست ما رسیده.
#لایحه ی دوم خانوم @AlinejadMasih حاوی چند درصد دروغ بود؟
جواب: ۰/۱۰۰
پس از بازپسگیری لایحه ی اول بخاطر وجود چند👇 Image
علی هریسچی(وکیل مسیح علینژاد) در لایحه نوشته: موکل من درخواست این رقم را برای هر روز بازداشت برادرش بابت خسارات روحی طلب میکند و این مبلغ جدا از خسارات اقتصادیست!!

حال سوال اینجاست که بازداشت برادر چه مشکل اقتصادی ایی برای ایشان حادث نموده؟

اما اصل مهم این لایحه،تاریخ آن👇 Image
Read 18 tweets
Jul 18
رشتو مستند و قابل گزارش
#پول_اصلاحات
این رشتو مشتی است نمونه ی خروار!
حتما از فعالیت ج ا و جبهه ی اصلاحات شنیده اید،اما قطعا تصوری که از آن دارید،بسیار دور از واقعیت است،اصلاحطلبان به زیر نام های متعدد قادر هستند از هر شکلی به شکل دیگر درایند و تغییر مسیر موقت دهند،
این رشتو در👇 Image
به گوشه ای از فعالیت ها و تجارت انقلابی میپردازم.
مورد: زنی بنام فاطمه حقیقت جو!
@haghighatjoo نماینده ی بسیار محجبه ی مجلس ششم اسلامی که حالا ساکن مقر شیطان بزرگ است که حتی در زندگی شخصی خود دچار تحول شده و پس از جدایی رو به ازدواج سفید اورده،اما اینها فرعیات داستان است.👇 Image
فاطمه را به نوعی هم مادر خرج و هم مادر ترزای جبهه ی اصلاحات میتوان نامید که در دوران شروع کار در ینگه دنیا،هم شور و هم شورای شهریار آهی و دوستان بود و آنچنان نقشی را در حال ایفا بود که حتی از این نشستن ها،بعنوان پیشرفت نام میبرد👇

Image
Image
Image
Read 10 tweets
Jul 17
#نفت_نایاک_غرامت_تکنولوژی
چرا سیامک نمازی وارد بازی غرامت،این تاراج ایران سوز شد؟
#بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند:

از دروغگویی بپرهیز زیرا دروغ باعث روسیاهی است. متاسفانه در روزهای اخیر شاهد اشاعه ی خبری سراسر دروغ از جانب برخی سایت ها و کانال ها در فضای مجازی بر علیه شرکت آتیه داده پرداز بوده ایم. راویان این خبر کذب, بدون داشتن کمترین اطلاعاتی در مورد شرکت،سهامداران و مدیریت آن ،مالکیت آن را به دروغ به اشخاصی بخشیده اند که تا بحال هیچگونه سهام ، مسئولیت و اعتبار و ارتباطی در این شرکت نداشته اند.
با احترام:هیأت مدیره ی شرکت آتیه پردازان!!

در ابتدا از حساسیت و نفوذ این شرکت بگویم که:بیش از ۳۰ بانک بزرگ کشور، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به شرکت آتیه داده پرداز واگذار کرده‌اند.

اما شرکت مذکور چیست و چه اعضایی دارد؟

اما هیات مدیره ی شرکت فوق، در حالی این ادعا را مطرح کرد که سیامک و باقر نمازی(پدر و پسر و البته عمو و پسر عموی همسر مدیرعامل شرکت)در ایران به جرم جاسوسی دستگیر شده بودند(درگیری های میان حزبی و سازمانی امنیتی های درگیر تجارت نفت که سیامک نمازی در حین گفتگوهای ۱+۵ خود را به تهران رساند تا مقدمات حضور شرکت های بزرگ نفتی را هماهنگ کرده به زعم اینکه برجام امضاء،تحریم ها برداشته و تجارت نفت رونق میابد،در واقع نمازی را تفسیر میکنند که از هول حلیم در دیگ افتاد و دستگیر نهادهای امنیتی رژیم شد)👇

که در ادامه می افزاید👇Image
Image
براساس اعلام روزنامه رسمی، موسس شرکت "آتیه بهار" سیامک نمازی به همراه دختر عمویش پری نمازی و همسرش بیژن خواجه‌پور هستند.
یکی از این شرکتهای زیر مجموعه، "آتیه داده پرداز" با فعالیت سرویس دهی خدمات پیام کوتاه و ارزش افزوده هست. "آتیه داده پرداز" حوزه‌ کاری‌اش را، مهیاکننده بستر ارسال پیام کوتاه (انجام کلیه‌ فعالیت‌های سخت‌افزاری و نرم‌افزاری مرتبط به امور ارتباطات سیار اینترنتی) معرفی کرد.👇Image
و #مهم تر اینکه:

بیش از 30 بانک بزرگ کشور اعم از خصوصی و دولتی، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به آتیه داده پرداز واگذار کرده اند. نکته اصلی اینجاست که بواسطه این واگذاری، اطلاعات شخصی و مالی میلیونها نفر از مشتریان بانکها به راحتی در اختیار کسانی قرار خواهد گرفت که مناسبات بشدت مشکوکی با خارج از کشور و سرویس‌ها و نهادهای امنیتی غرب دارند.
جالبتر اینکه 43 نهاد حاکمیتی از جمله مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، ستاد اجرایی فرمان امام،سازمان ثبت احوال کشور، سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگی ولی فقیه در حج و زیارت، وزارت کار، وزارت فرهنگ، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، مرکز آمار ایران، سازمان هواپیمایی کشور، شرکت خدمات انفورماتیک ایران و... نیز با این شرکت قرارداد همکاری دارند!!!
همچنین علاوه براینها 14 رسانه رسمی کشور و 38 موسسه و شرکت خصوصی نیز خدمات سرویس‌دهی به مشتریان و مشترکان خود را به آتیه داده پرداز سپرده اند.👇Image
Read 18 tweets
Jul 13
⛔️⛔️⛔️
تلخنگاری از تاریخ ایران

(این مطلب برای تمام سنین مناسب نیست)

این بازداشتگاه تا میانه تابستان ۱۳۸۸ ناشناخته بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری شهرت جهانی پیدا کرد.
در فاصله ۱۸ تیر تا اوایل مردادماه ۱۳۸۸، محسن روح‌الامینی، محمد کامرانی، امیر جوادی‌فر، رامین قهرمانی و احمد نجاتی کارگر بر اثر جراحات وارده در اثر شکنجه در این بازداشتگاه جان باختند. . این زندانیان همگی در تظاهرات ۱۸ تیر۱۳۸۸ بازداشت شده بودند.

پانزده سال پیش در چنین ساعاتی، امیرجوادی فر از شدت شکنجه،در حالی که یکی از چشمانش از حدقه بیرون زده بود،دست و فک و دنده هایش شکسته شده بود،در اتوبوس زندان،جان داد.

امروز در پانزدهمین سالگرد #کهریزک پنج روز مرگ افرین را منتشر میکنیم:

کهریزک،جهنم تهران:👇Image
روز ۱۹ تیر بود بازپرس حیدری فر در حیاط پلیس پیشگیری به ما گفته بود اگر تا آخر تابستان زنده از بازداشتگاه کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همه در استرس بودیم که کهریزک کجاست که قرار است تا اخر تابستان از آنجا زنده بیرون نیاییم!!!

وارد بیابان‌های کهریزک شدیم. همه در شک بودیم و نگران، آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون می‌‌آیم!!! حدود یک ساعتی پشت درب بازداشتگاه کهریزک بودیم…

مسئولین بازداشتگاه کهریزک بخاطر کمبود جا ما را پذیرش نمی‌کردند.. سعید مرتضوی به فرماندهی نیروی انتظامی فشار می‌آورد که بازداشتی‌ها را باید پذیرش کنید… بعد از یک ساعت پذیرش شدیم… وارد بازداشتگاه کهریزک شدیم… همه ما‌ها حس بدی داشیم… از درو دیوار‌های بازداشتگاه صدای زجه ادم‌ها به گوش می‌رسید… از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله را برهنه کردند… فقط بخاطر اینکه شپش لای درز لباس‌های ما نرود و با خود وسیله‌ای به داخل قرنطنیه یک نبریم… حدود ۳ الی چهار ساعت طول کشید تا همه دوستانمان برهنه شوند… همه از اینکه در جلوی یکدیگر برهنه می‌شدیم شرمگین و ناراحت بودیم… عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله (محمد کامرانی، محسن روح الامینی) و هر چی التماس کردند عینک‌ها را پس ندادند… از داخل قرنطینه یک و دو صدای مجرمان خطرناک می‌امد و همه ما ترسیده بودیم که اینجا کجاست؟؟؟ وقتی یکی از دوستانمان از افسر نگهبان پرسید اینجا کجاست؟ گفت اینجا اخر دنیا است… اینجا خدا هم انتن نمی‌دهد… تازه فهمیدم وارد چه جهنمی شدیم… امیر جوادی فر از روز اول حال خوبی نداشت… بدنش زخمی بود و دنده‌هایش و فکش شکسته بود…. از ساعت ۴ بعداظهر تا شب ساعت ۱۰ در حیاط نشستیم… هوا خیلی گرم بود و همه تشنه بودیم ولی خبری از آب نبود… در‌‌ همان روز چند نفر از دوستانمان بخاطر اعتراض به وضعیت بازداشتگاه کتک خوردند… همه از ترس داشتیم سکته می‌کردیم… و همه در شوک بودیم… وارد قرنطینه یک شدیم که حدود ۱۳۶ نفر بودیم… مساحت قرنطینه خیلی کوچک بود که حدود ۶۰ متر مکعب بود… قرنطینه یک فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بود…

حدود یک ساعت گذشت ۳۰ الی ۳۵ نفر از مجرمان خطرناک را از قرنطینه ۲ وارد قرنطینه ما کردند… با این حال که حتی جا برای نشستن خودمان هم نبود… تصورش هم سخت است که حدود ۱۷۰ نفر در مساحت ۶۰ متری باشیم… نشستن که سهل است، حتی جا برای نفس کشیدن هم نبود…. خواب به چشم‌هایمان نمی‌امد ولی خوب جایی هم برای خواب نبود… استرس زنده بیرون امدن از کهریزک یک لحظه از ما غافل نمی‌شد… همه به فکر این بودیم که بر خانواده‌های ما چه می‌گذرد… چون کسی از خانواده‌ها از ما خبری نداشت… که ایا زنده‌ایم!!! این افکار تا صبح گریبان گیر ما بود….

صبح روز ۲۰ تیر بود همه از شدت غم و اندوه در بازداشتگاه کهریزک شب را نخوابیده بودیم… حتی یک کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی را هم شب قبل برای غذا به ما نداده بودند… از شدت ناراحتی یادمان رفته بود که شب قبل به ما شام نداده بودند و گرسنه هستیم… ساعت ۱۰ صبح بود مجرمان خطرناک همه از شدت گرما برهنه بودند و در دست شویی به یک پیرمرد مجرمی به نام بابا علی تجاوز می‌کردند و این عمل مجرمان برای ما وحشت آور و ناراحت کننده بود… بیشتر دوستان دست شویی داشتند ولی شرم و حیا اجازه نمی‌داد تا به دستشویی بروند… هوا داشت گرم‌تر می‌شد و همه ما بی‌تاب‌تر می‌شدیم. حدود ساعت ۱۱ صبح بود که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه یک با لوله‌های پی بی‌سی ایستاده بودند و به ما گفتند تا ۳ شماره می‌شماریم باید به حیاط برویم… وقتی از درب قرنطینه خارج می‌شدیم با لوله پی بی‌سی بر سر و صورت ما می‌زدند. وارد حیاط بازداتشگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف اسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم… تمام پا‌هایمان از شدت گرمای آسفالت می‌سوخت ولی نمی‌توانسیم اعتراض کنیم… هر کسی اعتراض می‌کرد به بیرون از صف برده می‌شد و به شدت با لوله پی وی سی کتک می‌خورد… حدود ۱۵ دقیقه از آمار گیری گذشت و شکنجه‌ها بیشتر می‌شد. افسر نگهبان محمدیان دستور داد در آفتاب سوزان بر کف حیاط کهریزک چهار دست پا راه برویم… باورش برایمان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید شکنجه شویم… ولی مجبور بودیم تن به شکنجه دهیم… همه چهار دست پا می‌رفتیم از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله… کف دست‌هایمان و زانو‌هایمان از شدت گرمای آسفالت سوخته بود و آن زخم‌ها بیشتر و بیشتر می‌شد… من چون از قبل پایم شکسته بود نتوانستم چهار دست پا راه بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمی‌توانند چهار دست پا راه بروند باید حدود ۵ ضربه 👇
(تصویر علی اکبر حیدری)Image
بر کفت دست‌هایشان لوله پی بی‌سی بزنم. من و چند نفر که چهار دست پا نمی‌توانستیم برویم حدود ۵ ضربه بر کف دست‌هایمان زد… آنقدر محکم زد از دست کف‌هایمان خون آمد.. استوار محمدیان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیج رحمی نداشت… همه گرسنه و بی‌جان در داخل حیاط در آن افتاب سوزان شکنجه شدیم… دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم طاقت بیاوریم. افسر نگهابان در سر صف یک شعار می‌داد که باید با صدای بلند آن را فریاد می‌زدیم… اینجا کجاست؟؟ کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ اخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ ادم شدید؟؟؟ بله قربان… باید انقدر این جمله‌ها را فریاد می‌زدیم تا دیوار‌های کهریزک به لرزه بیوفتد.
بعد از شکنجه همه بی‌جان بودیم و باز با کتک وارد قرنطینه یک شدیم… حدود یک ساعتی گذشت… همه از درد داشتیم ناله می‌کردیم… امیر جوادیفر حالش داشت بر اثر جراحت‌هایش بد‌تر می‌شد… بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار اوردند… ناهار یک عدد کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی بود که مجرمان خطر ناک با دست‌های آلوده بین ما تقسیم می‌کردند… برای اینکه زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای کم را بخوریم… خیلی‌ها نخوردند… مجرمان خطرناک از شدت گرسنگی‌‌ همان یک کف دست نان و سیب زمینی هم از ما می‌گرفتند و می‌خوردند. از شدت گرما مرتب باید از آب چاه می‌خوردیم آبی که تصفیه نشده بود و بوی لجن می‌داد… در بازدشتگاه کهریزک سه عدد شیشه نوشابه خالی وجود داشت و باید در درون آن‌ها اب می‌خوردیم… ظرف آب‌ها خیلی کثیف بود و از دست شویی آورده بودند… ولی برای زنده ماندن مجبور بودیم دست به هر کاری بزنیم تا زنده بمایم… هوا در قرنطینه داشت گرم‌تر از قبل می‌شد و زخم‌هایمان بر اثر کثیفی داشت عفونت می‌کرد… از شدت گرما نفس کشیدن برایمان داشت سخت‌تر می‌شد و هوای آزاد برایمان آرزو شده بود. هر یک ساعت برایمان روز‌ها می‌گذشت… پیش خود فکر می‌کردم در کهریزک ساعت ایستاده است… شب شد و همه بی‌تاب و همه به فکر اینکه ایا زنده از اینحا بیرون می‌رویم… شب‌های کهریزک خیلی دلگیر بود و هر شب برایمان سال‌ها می‌گذشت… افسر نگهبان دستور داد تا دود موتور خانه را که برق بازادشتگاه کهریزک را تامین می‌کرد را از دریچه‌ای به داخل بازداشتکاه بفرستند… و این کار توسط سرباز‌ها انجام شد… دیگر نفس کشیدن برایمان خیلی سخت شده بود… دود داخل بازداشتگاه را گرفته بود و چشم‌هایمان از شدت دود می‌سوخت… خدایا اینجا واقعن آخر دنیا است… گویی اینجا نفس کشیدن هم جرم است…👇Image
Read 30 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us!

:(