من قبلا اینجا در مورد خوانش سُریانی ارامی قران بصورت مبسوط نوشتم
الان میخام در مورد سوره قدر و ترجمه لوگزنبرگ بنویسم
لوگزنبرگ معتقده که شب قدر در واقع شب میلاد مسیحه
در واقع کل این سوره در جشن تولد سرور عالم (یعنی عیسی) یا همون جشن کریسمس اومده
تو این سوره اولین چیزی که خودنمایی میکنه معنای کلمه «قدر»ــه
با توجه به خود قران (انعام ۹۱، حج۷۴ یا زمر ۶۷) واژه #قدر در معناهای اندازه گیری و تخمین و براورد به کار رفته
لوگزنبرگ میگه #قدر در سریانی به معنای تقدیر و سرنوشت هم بکار رفته، ولی در معناهای دیگه به معنای «حلقه» و «لحظه تولد»، «میلاد»، «ستارهای تو اسمون که سرنوشت تازه متولد شده را تعیین میکنه»، و یا «شب میلاد» اورده شده
اگر از انجیل ماتئوس یاری بگیریم میبینیم تو ماتئوس (یا متی)، باب دوم، ایه ۱ و ۲ نوشته:
ناگاه مجوسی چند از مشرق به اورشلیم امدند و گفتند کجاست ان «مولود» که پادشاه یهود است «زیرا ستاره او را در شرق دیده ایم» و...
جالب اینه سوره قدر دقیقا به این داستان معروف سه زرتشتی هم (که شب میلاد مسیح به اورشلیم سفر کردن) اشاره داره
این سه زرتشتی معروف، به واقع ستاره ای که در اسمان دیدن (ستاره میلاد) رو دنبال کردن
و به دنبال ستاره به سمت اورشلیم سفر کردن
پس تو ایه اول که میگه
«انا انزلناه فی لیله القدر»
یعنی ما انرا شب قدر نازل کردیم
(مسلمونا میگن: ما قران را در شب قدر نازل کردیم)
لوگزنبرگ میگه معنای این ایه اینه که:
ما #عیسای_شیرخواره (مسیح) را در شب قدر یا کریسمس یا شب ستاره ولادت پایین فرستادیم
اصلا اگر دقت کنید، خود مسلمون ها هم میگن قران تو مدت ۲۳ سال بصورت تدریجی نازل شده، بعد اینجا میگن ایه اول سوره قدر، منظورش قرانه، یعنی گفته ما «قران» رو در شب قدر نازل کردیم
بخاطر همین مساله هم بحثایی سر حادث یا قدیم بودن قران درست کردن که نگو و نپرس
بهرحال لوگزنبرگ میگه اینجا اصلا بحث از قران نیست، بلکه وقتی قران میگه ما ان را شب قدر فرستادیم، منظورش (از آن،) عیسی مسیحه که شب میلاد یا the destiny و یا شب ستاره ولادت star of the nativity پایین فرستادیم
به همین دلیل (و وابسته به همین ایه قبل) قران در ایه دوم میگه
«و ما ادراک ما لیله القدر»
که معناش میشه:
و تو چه میدانی شب قدر یا همون شب میلاد مسیح چه شبی است؟
یعنی چقدر شب فرخنده و ارجمندیه، چون سرور عالم زاییده شده
و در ایه بعد میگه:
«لیله القدر خیر من الف #شهر»
ترجمه اسلامی: شبی که از هزار #ماه برتر است
لوگزنبرگ میگه اولا این کلمه «شهر» غلط نقطه گزاری شده و باید «سهر» خونده بشه
در واقع مسلمونا چون معنای «سهر» رو نمیدونستن، گفتن این کلمه باید «شهر» به معنای ماه باشه، ولی
در واقع سهر کلمه سریانیه که در اولین معنا،«بیداری» و «شب زنده داری» ترجمه میشه
کاتولیک ها یه مراسم هایی دارن بهش میگن
the nocturns of the catholic office
یا میگن
office of the night
که چیزی معادل شب زنده داریهای عبادتی کاتولیکه
چیزی شبیه شب زنده داری های شیعه ها تو شب های قدر(ماه رمضان) که رسم بر اینه که تا صبح بیدار میمونن و عبادت میکنن
پس در واقع «لیل» هم در این ایات، به معنای هر شبی نیست، بلکه به معنای شب های بیداری یا اینجور شب زنده داری هاست
به همین دلیل قران میگه شب قدر از «هزار شب»، (شب زنده داری های عبادی) برتره
این شبیه که بزرگترین انسان تاریخ، یعنی عیسی فرود اومده، باید هم از هر شبی برتر و فرخنده تر باشه
پس معنای ایه سوم اینه:
شب قدر یا همون شب میلاد مسیح، از هزار شب دیگه (شب های عبادت و شب زنده داری) برتر و ارجمندتره
لوگزنبرگ حتی میگه جالبه که حتی یک نفر از عدم انسجام «شب» با «ماه» حرفی نمیزنه (شب قدر از هزار ماه برتر است) ولی وقتی واژه سهر رو
به معنای شب، بیداری، شب زنده داری برداشت کنیم ترجمه منسجمتر و معقولتری داریم
(یه مساله دیگه اینکه کلمه «سهر» تو سریانی به معنای «نگهبانان شب» هم هست
ولی نگهبان شب کیه؟
اگر باب دوم انجیل لوکاس (لوقا) رو نگاه کنیم میبینیم
بحث از شبانهاییه (چوپانها) که پاسبانی گله, شون رو میدادن (ایه ۸)
ناگهان فرشته خدا ظاهر میشه و میگه نترسید، اومدم به شما [نگهبانان شب] بشارت بدم که نجات دهنده یعنی عیسی مسیح متولد شد (۹ تا ۱۱)
پس ممکنه قران به ایهام از این کلمه استفاده کرده یعنی شب قدر از هزار نگهبان شب برتر است)
یه نکته جالب دیگه اینه که «افرایم سوری» هم دقیقا چنین شعری داره که:
«ما نمیخواهیم بیدار ماندن امروزمان را مانند بیدار ماندن معمولی به شمار اوریم
زیرا یک جشن است که اجرت ان صدها بار بیشتر (از هر بیدار ماندنی) است»
توجه کنید:
وقتی تو ایه چهارم میگه
«تنزل ملائکه و الروح، فیها باذن ربهم من کل امر»
ترجمه اسلامی:
در این شب فرشته ها و روح به اذن پروردگارشان برای [تقدیر]هر کاری نازل میشوند
لوگزنبرگ میگه اولا نباید حرف «و» رو ربطی برداشت کنیم، بلکه باید معادل while, whereas تو انگلیسی
به معنای «در حالی که» یا «همراه با» برداشت کنیم
در واقع اگر حرف «و» رو ربطی برداشت کنیم باید بگیم فرشتگان و روح پایین امدند که اصلا بی معناست
ولی اگر به معنای «در حالیکه» یا «همراه با» برداشت کنیم
میشه:
در این شب فرشتگان همراه با «روح» پایین امدند
نکته دوم اینکه واژه امر، همون واژه #ممره ارامی یا #لوگوس یونانیه که اینجا بی معناست
لوگزنبرگ میگه اینجا واژه #امر رو بخاطر اشکالات خطی و نقطه گزاری اشتباه خوندن، درواقع این واژه «#زمر» سریانیه به معنای سرود
پس ترجمه لوگزنبرگ اینه که:
در این شب فرشتگان با روح، به اذن
نکته جالب اینه که افرایم سوری هم در ادامه شعرش گفته:
امروز فرشتگان مقرب الهی فرود امدند تا #سرودهای ستایش بخوانند، انها با این هنر (با این راز) فرود امدند، و با شب زنده داری شادمانی میکنند، در این شب صلح برقرار است
دقیقا میبینیم که ایه اخر این سوره میگه «سلام هی حتی مطلع الفجر»
(مسلمونا ترجمه کردن شبی که تا طلوع صبح پر از سلامت و برکت و... است)
لوگزنبرگ معنا میکنه که «شبی که تا سحر یا طلوع فجر، صلح و صفا برقرار است»
که عینا ترجمه شعر افرایم سوری میشه
پس نتیجتا:
کلا سوره قدر در رابطه با تولد عیسی یا جشن کریسمس اومده و اشاره به این داره که ما (#عیسی را) در این شب پایین فرستادیم، چه شب فرخنده ایه، درسته که خیلی شبها، شب زنده داری میکنیم، ولی این شب، از همه شبهای شب زنده داری و بیدار موندن های عبادی فرخنده تر و ارجمندتره،
شبی که فرشتگان مقرب سرودهایی برای عیسی پایین میاورند، شبی که تا صبح، صلح و صفا برقراره و به جشن و پایکوبی میپردازیم
و جالب اینه که افرایم سوری (از قرن چهارم میلادی) هم عینا همین شعر رو داره. و ما میدونیم که خود افرایم و اشعار افرایم تو اون عصر، بسیار معروف بوده
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
کتاب «پیرمرد و دریا» ی همینگوی رو اگر نخوندید، داستانش اینه که یه پیرمرد به اسم سانتیاگو با شاگرد جوونش به اسم مالونین میرن دریا، ولی هر روز ناامید برمیگردن چرا که نتونستن ماهی ای بگیرن
مسئله تا جایی پیش میره که والدین پسرک ازش میخوان جای دیگه ای کار کنه چرا که تصور میکنن، پیرمرد توانایی این کار رو نداره
۸۴ روز از زمانیکه طعمه ای به دام پیرمرد نیفتاده میگذره
جایی پیرمرد به مالونین میگه عدد ۸۵ عدد شانسمه و مطمئنم ۸۵مین روز ماهی میگیرم
القصه تنها میزنه به دریا و از قضا یه نیزهماهی عظیم الچثه گیرش میفته
ماهی انقدر بزرگه که خود پیرمرد رو به شگفتی میندازه که چه طعمه بزرگی نصیبش شده
دیروز که دو سه تا فیلم معرفی کردم، امروزم یه فیلم فلسفی-روانشناختی معرفی کنم
که البته فیلم معروفیه
یکی از بهترین فیلمایه روانشناختی فلسفی که ده بار دیدمش
فیلم «امریکن سایکو» عه
مساله ارزش ها
اخلاقیات
طبقات و نگاه طبقاتی
اخلاق و ارزش در جهانبینی طبقاتی
تقابل ذهن و عین
و همچنین
تقابل انسان و جهان
روانگسیختگی عینی
انتخاب و امکان ها
تقابل فردیت و میان مایگی
معنامندی جهان در تقابل با مفهوم #دیگری (یا دیگران)
ازادی و اختیار
و... و... و...
یعنی خلاصه از تمام این زوایا فیلم رو باید بررسی کرد
خیلی خوبه... خیلی...
یکی از سکانس هایی که هرگز فراموش نمیکنم، سکانس کارت ویزیت تو این فیلمه
کسایی که دیدن میدونن چی میگم
و کسایی که ندیدن به اون سکانس کارت ویزیت و مساله ارزش ها دقت کنید
اصلا شاهکار نویسنده و کارگردان تو اون سکانسه
بعد مقایسه کنیدش با دغدغهمندیها (خصوصا تو امروز ایران) و...
ج.ا زخمهایی زده که فینفسه زمان خیلی زیادی نیاز داره تا درمان بشه
خصوصا تو امور فرهنگی (یا مثلامحیط زیست)
فیلم #لابستر رو ببینید، در مورد زخمهای فرهنگی در حکومت های دیکتاتوریه
اینکه چطور «فردیت» رو ازت میگیرن، حتی وقتی
میخوای خودت دست به انتخاب بزنی، وقتی میخوای به کل دنیا بگی که هیچکس جز انتخاب #من واسم مهم نیست، در اخر میبینی که تو همون چارچوبی که واست ساختن، ناخوداگاه گیر کردی
درواقع میبینید که به هر طرفی میچرخی یه دیکتاتوری جدی میبینی و وقتی که از همه رو برمیگردونی، در فردیت خودت
باز هم اسیر همون باورهای قدیم هستی که بهت زوری چپوندن
بعدها قرائنی اورده شد که این کتاب حدود سال 180 هجری نوشته شده
تو این کتاب بارها و بارها محمد و دیگر کاراکترها خدا و یا فرشته ها و ملائک خدا معرفی میشن
برای مثال بند 39 میخونیم:
عبدالله ابن صباح (که سبا درستشه) بر زمین افتاد چون راست بازآمد باقرالعلم را ندید و محمد مصطفی را دید
که نور برقش همی تافت و میگفت
انا سبحان الله یعنی من خداوند پاک و منزهام
(دوباره عبدالله بیهوش میشه و بلند میشه) علی را دید که میگفت انا الحمدالله یعنی من آن خداوندم که اسمان و زمین حمد و ثنای من میگوید (دوباره عبدالله افتاد و برخاست)
علی امام تخیلی شیعیان در اسناد:
علی (طبق اسناد اسلامی) در سال 661 م. تو مسجد کوفه توسط #خوارج کشته شد
اما طبق اسناد معاصر این دوره هیچ کس علی رو نمیشناسه
در واقع اولین کتابی که از علی حرف زده رویدادنامه تئوفانسه (815م.) که مینویسه علی فردی که #ایرانی بود در مسجد حیره کشته شد
تا
در واقع تا قبل از تئوفانس، فقط دو مورد اشاره به «حاکم حیره» میبینیم که هیچکدوم اسم علی رو نیاوردن
اول جورج رشعینایی که وسط حرفاش بصورت اتفاقی نوشته:
در این سال معاویه به جنگ صفین رفت و ابوتراب را شکست داد
در واقع در اینجا هم اسمی از علی نیست
ولی شکی نیست که حیره حاکمی داشته
که لقب ابوتراب رو داشته(که بعدا شیعیان دزدیدنش و دادن به علی خیالی خودشون) ولی مشخصا نام علی نیومده
جورج رشعینایی که از مارونی هاست، اثرش که خاصتا در مورد ماکسیموس معترف بوده رو حدود 680 میلادی نوشته