نگهداری از توله یوزهای یتیم موردی هست که همهی دنیا با وسواس زیاد پیگیرش هستن.کمتر از ۷۰۰۰ قلاده یوز در سراسر دنیا وجود داره و این حیوانات تو بعضی کشورها نماد حفاظت از محیط زیست هستن. #پیروز تنها موردی نیست که به سرپرست سپرده شد.
میدونین بقیه کشورها چیکار میکنن؟
لوری مارکر ،محقق و زیست شناس حفاظتی مبتدع یه روش جالب در این مورد بوده:
اون توله یوزها رو وقتی که از آب و گل در میومدن به سگها میسپرد.
بقول خودش، سریعترین پستاندار رو با بهترین دوست انسان همراه میکنه.
اونا با هم دوست میشن ،بازی میکنن و بزرگ میشن.
اون میگه:«من استفاده از لابرادور یا گلدن رتریور رو توصیه میکنم. نژادهای آرومتر برای یوزپلنگها بهتر هستن.»
Winspear (توله یوز)
و Amani (توله لابرادور)
از باغ وحش دالاس:
تابستان 1998-سیاتل آمریکا.
یه تماس با «مرکز حیاتوحش ساروی» گرفته شد و گزارش پیدا کردن یه جوجه عقاب رو دادن.
یکی از کارمندان مرکز جوجه عقاب رو به مرکز آورد و دیدن هر دو بالش شکسته.
با بدن پر از شپش و داغون، اون رو برداشتم و به دامپزشکی بردم.
وقتی داشتم میذاشتمش تو ماشین، نه سرو صدا میکرد نه دعوا میکرد، نه جیغ میزد. در حقیقت جان حرکت کردن نداشت.
حتی نمیتونست بایسته! من ۲ سال اونجا کار کرده بودم و میدونستم این نشونهی خوبی نیست. حالش خیلی بد بود. موقع رانندگی گذاشته بودمش رو صندلی، و هی برمیگشتم و نگاهش میکردم.
بهش میگفتم تو موفق میشی و اون بیحال یه گوشه افتاده بود.
آخرش به بیمارستان دامپزشکی «اسنووود» رسیدیم.
دکتر سریعا کار رو شروع کرد، اون اول از همه بالهاش رو جراحی کرد و ثابت بست.
اون رو تو یه باکس حمل سگ با بستری از روزنامهی خرد شده گذاشتم.بعد مبارزهی جوجه عقاب برای زندگی شروع شد.
این ماهی اسمش «کاندیرو»ـه یه نوع گربهماهی به اندازه یک تا دو بند انگشت.
خیلی هم با اون رنگ نقرهایش قشنگه و در عین حال کابوس واقعی مردم حاشیه و شناگران رودخانههای آمازونه!!
این ماهی با حمله به ماهیهای بزرگتر رودخانه، وارد آبشش میشه و شروع میکنه به خوردن خون.
خب کجاش ترسناکه؟
اینکه اگه ببینه انسانها تو رودخانه هستن هم خودشو بدون ترس بهشون نزدیک میکنه...
به خیال اینکه با ماهی طرفه، در فرصت مناسب به سوراخ آلت تناسلی یا مقعد حمله میکنه و میره تو سوراخ تا خون یا گوشت بخوره!
لازم به ذکره در آوردن کاندیرو از اونجا اصلا کار سادهای نیست چون ستون فقراتش مثل قلاب آخته میشه تا از بیرون اومدنش جلوگیری کنه!
نه تنها انسان، اون به حیوانات دیگه هم که تو رودخانه میرن حمله میکنه.
سابقا مردم و شناگران محلی قبل از شنا مسیر ورود کاندیرو رو میبستن.
1 مارس 1849 فرانسه- پواتیه
تو یه خانوادهی سنتی فرانسوی یه دختر فوق العاده زیبا دنیا اومد. خانوادهی «مونیه» جزو خانوادههای قدیمی و مهم فرانسه بحساب میومدن و تولد این دختر زیبا باعث شادی وصف نشدنیای بین اعضای این خانواده شد.
اسمش رو گذاشتن «بلانش».
بلانش توی تمام مهمانیها و جشنهای خیریهای که اقوام و نزدیکان هم ترتیب میدادن مثل الماس میدرخشید و نظرها رو به خودش جلب میکرد.
اون زیبا بود، باسواد بود، شوخ طبع و سرزنده بود.
مادرش هم یه زن متواضع و باکلاس و شیک پوش بود.پدرش هم استاد دانشگاه بود و چهرهای کاملا مُوَجه و
باوقار بین افراد و جامعهی علمی داشت و کاملا به همسرش احترام میذاشت و هرگز در مسایل تربیت فرزندان دخالت نمیکرد چون اطمینان کاملی به همسرش داشت.
بلانش وقتی ۲۵-۲۶ سالش بود خواستگاران زیادی رو به خودش جذب کرده بود. نجیبترین پسرها و افراد مهم و مشهور ازش خواستگاری میکردن.
9 ژوئن- کنتاکی- آمریکا
«کایلا پامپلی» و شوهر و دوتا دخترش، سگ گلدن رتریور ۵ سالهش «سدی» رو برده بودن گردش .
سدی به تازگی بچههاشو از شیر گرفته بود و برای بازیابی و حفظ روحیه گردش جزو برنامه هاش بود.
سگها غریزه مادری قویای دارن و از تولههاشون که قادر به شنیدن
و دیدن نیستن به خوبی محافظت میکنن.از اونجایی که توی سه هفتگی کمی مستقل میشن مادرشون میتونه کمی بیشتر اونا رو ترک کنه.
و از شیر گرفتن تولهها یه فرایند تدریجیه که از نظر گوارشی به تولهها، و از نظر عاطفی به مادر فشار نیاد.
اونا همینجوری داشتن از حاشیهی روستاشون رد میشدن که...
کایلا میبینه سگش یه چیزی لای بوتهها پیدا کرده.
از دور دقت میکنه و میبینه یه بچهآهو از ترس و ضعف داره میلرزه.
کایلا میگه:
معلوم بود که مدت زیادی تنها مونده. ما خیلی نزدیک نشدیم ولی نگران بودیم که تنهایی از گرسنگی میمیره و از طرفی نمیتونستیم اونو با خودمون بیاریم چون حیوان وحشیه.