انقلاب های واقعی برای موفقیت، نیاز به فداکاری، از جان گذشتگی و تحمل مشقت های بسیار از طرف مردم دارند.
آن اراده پولادینی که بتواند در برابر سختترین شرایطی که انقلاب به مردم تحمیل میکند مقاومت کند تنها با داشتن یک آرمان بزرگ شکل میگیرد./۱
در انقلابهای بزرگ جهان این آرمان گاها پیوند خورده با ایدئولوژیهایی مثل کمونیسم بوده و در بعضی دیگر گرایشات مذهبی از جمله اسلامگرایی
یکی از آرمانهایی که به مردم در طول تاریخ انگیزه مقاومت داده دفاع از وطن و در شکل مدرن آن ملیگرایی است./۲
جنبش اعتراضی ما هم اگر قرار باشد به یک انقلاب تمام عیار تبدیل شود که حداقل گروهی از مردم آماده پرداخت هزینه های بسیار تا سرحد جان خود و خانوادهشان باشند نیاز به یک آرمان دارد که اگر نیک بنگریم جز ملیگرایی ایرانی چیزی پیش روی ما نیست./۳
نفرت از جمهوری اسلامی، خشم و ترس از آینده شاید تا مدتی بتواند هیجانات مردم را به غلیان درآورد اما نخواهد توانست به صورت طولانیمدت آتش قیام را شعله ور نگاه دارد./۴
ایدههایی مثل انقلاب زنانه و شعارهایی مثل #زن_زندگی_آزادی هم نمی تواند آن حد از فداکاری را توجیه کند. چرا که اولا انقلاب به خاطر ذات خشونت بار خود، پدیدهای عمدتا مردانه است و دوما اگر کسی تنها آرمان آزادی داشته باشد و حس تعلق بزرگی به وطن خویش نداشته باشد احتمالا بهتر.../۵
میبیند با تحمل سختی کمتری در درس و کار به کشورهای آزاد و دموکراتیک مهاجرت کند نه این جانش را برای آن آزادی وعده داده شده فدا کند همانطور که سیل مهاجرت هموطنان را در سالهای اخیر می بینیم.
شوربختانه اینان نخبه ترین، تواناترین و مصممترین فرزندان مملکت هستند./۶
حال طنز روزگار اینجاست که کسانی که بیش از همه به لزوم تحمل سختی طاقتفرسا از طرف مردم، پذیرش جنگ داخلی و.. حرف می زنند بیش از همه در توجیه حذف گرایشات ملیگرایانه از سپهر سیاسی ایران سخن می گویند حال آنکه باید برعکس می بود./۷
۲ ماه قبل در مورد تاثیر بزرگ حذف این گرایشات و نادیده گرفتن نگرانی های مردم نوشته بودم.
حال امروز کسانی با تعجب از این صحبت می کنند که چرا برخی ناامید شده و صحبت از نداشتن انگیزهای برای بازگشت به خیابان می کنند./۸
به این حضرات باید گفت به جای سرکوفت زدن و تحقیر، نگرانی ها و خواستهای مردم در نظر بگیرید.
مردم برای آرمان دیگران به خیابان نمی آیند. اگر کسی خودمختاری و استقلال از ایران میخواهد، خودش به تنهایی باید آرمانش بجنگد./۹
ایرانی نمی جنگد تا ایرانش تکه تکه شود.
با برچسب فاشیست زدن به کسی شاید بتوانی او را ساکت کنی اما نمی توانی او را ترغیب به فداکاری در راهی کنی که چشماندازی برای آرمان خودش نمی بیند./۱٠
این نکته را هم باید بار دیگر تاکید کنم که بدون راضی شدن مردم مرکز به قیام علیه نظام، هیچ منطقه پیرامونی با هر اندازه فداکاری موفق نمی شود اما برعکس آن کاملا ممکن است اما اتفاقی که در این چند ماه افتاده دقیقا برعکس بوده/۱۱
برای راضی کردن اقلیتی که حداکثر ۱ تا ۲ درصد پایگاه مردمی در کشور آن هم تنها در مناطق پیرامونی ایران دارند و البته همراهی با اداهای روشنفکرانه اقلیت کوچک چپگرایان، با تمام قدرت، جنبش را از ملی گرایی ایرانی تهی کردهاند./۱۲ و پایان🔚
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
در عالم سیاست این جزء بدیهیات است که هیچ حزب یا فردی هر اندازه هم محبوب باشد نمی تواند همه مردم یک کشور را به سمت خود جلب کند و همیشه کسانی خواهند بود که به دلایلی به مخالفت برمی خیزند.
گاهی سیاستمداران برای جذب مخالفان، حاضر می شوند امتیازهایی به آنان بدهند../1
اما نکته ظریفی که در اعطای این امتیازات باید رعایت شود آن است که هرگز از اصول اساسی خود عدول نشود.
گذر از اصول و خط قرمزهای پایگاه اجتماعی خودی،هواداران خودی را مایوس کرده و از گرد شما پراکنده می کند و در ازای آن، شاید تنها سبب شود که مخالفان اندکی نسبت به شما روی خوش نشان دهند/2
هر چند هرگز عاشق سینه چاک شما نخواهند شد و در اولین فرصتی که به دست آید از شما عبور می کنند و آنگاه نه کسی از جبهه مقابل در کنار شما خواهد بود نه هواداران خودی/3
2- بیش از 3500 نفر اعدام در سال 60 3- 3 تا 4 هزار اعدام تابستان 67
5-صدها کشته در آبان 98 6- بیش از 500 کشته خیزش 1401
آمار مجموع کشتارها در طی این سال ها بسیار بیشتر است.(بنیاد عبدالرحمن برومند 26242 نفر فهرست کرده)
شاه نکشت تا حکومتی بر سر کار آید که هم کشت هم کارآمد نبود/2⬇️
طبق آمار بنیاد شهید بین سال 42 تا 57، با احتساب موارد مشکوک مثل حدود 700 کشته سینما رکس تنها حدود 3 هزار نفر کشته شدند آن هم در نتیحه انقلابی که پیروز شد.
برای جلوگیری از موج انقلاب 57 نیاز به کشتار بزرگ هم نبود. می شد با انجام ندادن اشتباهاتی مثل باز کردن فضای سیاسی، منحل /3
علاقه ای نداشتم قبل از این که نتایج کامل نظرسنجی که گذاشتم مشخص بشه نظر خودم رو بگم اما چون بدفهمی ها و تیکه اندازی ها از طرف بعضی دوستان زیاد شد مجبورم نظرم رو مفصل بگم
در واقع الآن که سطح هیجانات پایین آمده زمان خوبی برای انجام بحث های این چنینی فراهم شده./۱ ⬇️
من نه الآن نه پیش از این، به گواه توئیت های قبلی، با نفی خشونت به طور مطلق موافق نبوده ام برعکس خشونت را هم بخشی لازم از راهبرد مقابله با نظام می دانم./۲
خشونت کنترل شده و هدفمند از نظر من در کنار تظاهرات های بزرگ و بی وقفه و اعتصابات، بخشی از اقداماتی است که باید رخ دهند تا زمینه ریزش و تغییر رویه نیروها در حداقل بخش هایی از نظام فراهم شود./۳⬇️
صحبت های امروز خامنه ای و تاکیدش بر «اتحاد ملی» در ۲۲ بهمن و نمایش قدرت در برابر دشمن تایید می کند که یکی از اهداف حکومت از این «عفو عمومی»، بازسازی وجهه و کشاندن بخشی از هواداران سرخورده حکومت به این راهپیمایی و نمایش عادی شدن شرایط برای داخلی ها و خارجی هاست./۱ ⬇️
حماقت بزرگ خامنه ای این جاست که هنوز هم باور دارد با ادامه غرب ستیزی که با کلیدواژه «باج ندادن به استکبار» بار دیگر امروز بر آن تاکید کرد و ادامه سیاست های بی محتوای اقتصاد مقاومتی و تکیه بر ابله ترین اقشار جامعه ایران یعنی ارزشی ها امکان بهبود وضعیت وجود دارد./۲
بدون بهبود قابل توجه شرایط اقتصادی و اجتماعی، اصلاحات گسترده سیاسی و رفع تحریم ها فراتر از برجام، تحت هیچ شرایطی، حتی آرامش و رضایت حداقلی هم به جامعه باز نخواهد گشت.
امکان واقعی بازی دوباره با کارت اصلاح طلبان هم مطلقا وجود ندارد موضوعی که حتی محمد خاتمی هم بر آن اذعان دارد./۳
فکر می کنم بیش از حدی ارزش داشت به بعضی گنگ های مسلح ضد ایرانی پرداختم.
تصور من اینه که با کسانی که خودشون رو ایرانی نمی دونند و دشمن هویت، خاک و حتی مفهوم ایران هستند نمیشه برای آینده ایران ائتلافی شکل داد و هرگونه ائتلاف فقط باعث مشروعیت دادن به عقاید این گروه ها و.../۱
... و البته ترس و ناامیدی بقیه ایرانیان از هر حرکت رو به جلویی میشه
اگر واقعا به گسترده تر کردن دایره ائتلاف فکر می کنید و تصور می کنید باید برای این اتفاق، به پذیرش هر چیزی تن داد به ائتلاف با میرحسین و اصلاح طلب های ۳ درصدی هم فکر کنید... /۲⬇️
چون با دایره بزرگ تر هوادارانشان در مقایسه با این یک درصدی ها، قطعا نفع بیشتری نصیب شما می شود.
من در حد دایره کوچک اما باارزش فالوورهای خودم به اندازه کافی به این موضوع پرداختم.
امیدوارم از خوندن بحث هایی که گاهی به تکرار مکررات تبدیل شده بود دلگیر نشده باشید.
فرهنگ انتظار در مذهب تشیع نقش پر رنگی دارد. از ابتدای دوران موسوم به غیبت صغری، شیعیان همواره منتظر مهدی موعودشان بوده اند.
مهدی موعودی که حتی قبل از ظهورش در تعیین مقدرات جهان به نفع شیعیان مخلصش نقش دارد تا آن روز که موعد ظهور فرا رسد/۱⬇️
بعد از انقلاب ۵۷، سیاست در ایران تا بن دندان به تشیع و فرهنگش گره خورد.
اهداف سیاسی نظام از قبیل افول آمریکا و غرب، نابودی اسرائیل، سقوط آل سعود و... همگی بیش از این که ناشی از واقعیات روی زمین باشد ناشی از تصورات آخر الزمانی حاکمان ایران است./۲
نکته تاریک قضیه، آن جایی بیشتر به چشم می آید که علاوه بر تعصب سیاسی که چشمان ارزشی ها را نسبت به واقعیت کور کرده، به دلیل رسوخ فرهنگ انتظار و توقع یاری از غیب، نظام ج.ا، همواره تصمیم گیری های سیاسی را به امید اتفاقات معجزه وار به ضرر غرب و به نفع ج.ا به تعویق می اندازد/۳