با درود
نقد و پرسشگري حق بي برو برگشت هر انساني است،تا جاييكه محترمانه باشد.
ابتدا به غول دنياي رسانه ميپردازيم،جاييكه خوراك ذهني مان را آنطور كه ميخواهند،مهيا ميكنند و مقدمات برنامه هاي آتي خود را برنامه ريزى.
با تكه اي از مصاحبه ي اين مرد(بزرگ) #كريستوفر_هيچنز آغاز،سپس👇
نقلي از وي مياورم كه گفته اند:
روزنامهنگار شدم چون نمیخواستم برای کسب اطلاعات به روزنامهها تکیه کنم.
اين نظريه ي درست(به زعم بنده) تعميم به رسانه هاي امروز هست كه كمتر بيطرفي در آنها ديده ميشود.
اينها را نوشتم تا به آقاي @AlirezaAkhondi برسيم و انتقاد و پرسشگري از ايشان👇
جناب: دو روز قبل طبق فراخواني كه داده بوديد به تنهايي و برنامه گذارش هم باز خودتان بوديد،جمعيتي بالغ بر٤٠٠تا۵۰۰نفر تشریف میاروند و دقیقا بااین کار تجمعات بزرگ را در خاطرمان کمرنگ کردید،(برلین و ال ای و...)
اما موضوع اصلی آن است که👇
رادیوی منسوب به شما(فرانیوز) با مدیریت جناب شیرالی با پخش زنده در کانالهای مجازی اینگونه تیتر میزند:«ما بُردیم»
ایا امکانش هست که بفرمایید دقیقا چه چیزی را بردید؟
بااین تجمع سپاه به لیست تروریستی اضافه شد؟
-جواب: خیر
ایا رکوردی در حضور ایرانیان را شاهد بودیم؟
-جواب:خیر
آیا در 👇
این روز،شاهد اتحاد با سایر احزاب و جریان های فکری بودیم؟
جواب: خیر
آیا این تجمع ضربه ای كاري و نو به جمهوری اسلامی بود؟
جواب:خیر
پس بفرمایید چه را بردید؟
این دوتا نکته ی کوچولویی که میفرمایید منظورتون نیست که؟
چرا باید شما و تیمتان پول جمع اوری کنید؟
این پولها کجا هزینه میشود؟👇
چرا هیچوقت هیچ شفافیتی در این پولها و نحوه ی خرج کردنشان نداشته اید؟
در دنیای امروز جهان اول وقتی که شاهد هستیم برای تمامی خروجی ها و ورودی های مالی،شفافیت مهم است،شما برای بار دوم(تاجابیکه در ذهن بنده است) هیچ پاسخی نداده اید و سندی نداشتید.
چه را بردید در روز ۲۳ مارت؟
اما 👇
مورد بعدی،تیم رادیویی منسوب به شماست اقای آخوندی:
فرانیوز@Faranews2 كه هيچ نشانه اي از خط فكري اين كانال راديويي-توييتري نيست تا روز ٢٣ در حال جمع آوري پول براي شما بود،پيشينه ي اين افراد چيست؟
چرا بايد به اسم فعاليت سياسي براي شما يكنفر گلريزاني كنند كه اعداد و ارقامش عدد👇
٣٠ هزار(دلار/يورو) را تارگت قرار داده بود و گفته شد به اين رقم نزديك گرديد.
شبكه ي خبري(نيوز) كه همه كاري ميكند بجز كار خبر،من جمله حمايت از جنبش ها و تبليغ شورا و جبهه و...
اين مورد نياز به شفافيت دارد كه خط فكري اين عزيزان چيست و چرا براي شما طلب پول كرده اند؟
تنها نشاني👇
كه از ايشان است،نسبت همخوني اقاي شيرالي و خانوم مهناز شيرالي است كه نه تنها ربطي ندارد كه اتفاقا شايد اين بيان غلط اعتبار خانوم شيرالي را به ديگران تعميم دادن است.ضمن احترام به ايشان رجوع ميكنم به مصرع:از فضل پدر تو را چه حاصل.
اما سوال بعد،اقاي اخوندي،حضور شما در برزيل چه👇
ضربه ي كاري و يا حتي سمبليكي به جمهوري اسلامي زده وقتي كه بخاطر يك همايش زيست محيطي و يا حقوق بشري كه مشخص نيست از سوي كدام دولت، در اين كشور حضور داشتيد؟
يعني چه يك ناو جمهوري اسلامي اينجا بوده و من هم اومدم اينجا؟
مگر شما ناو جنگي هستيد؟
هرچه جستجو و مشورت گرفتم،هرگز علت اين👇
فرمايشتونو متوجه نشديم.
اگر ضربه اي هست،هر هفته با ساير اعضاي اپوزوسيون راه بيوفتيد به اين كشور و اون كشور كه به نوعي با جمهوري اسلامي در ارتباط هستند.
(نيمه جدي)
جناب اخوندي،شما با رفتار به شدت پوپوليستي چه چيز را دنبال ميكنيد؟
پوپوليست در بين جوامع مُرده،خيلي وقت است مرده.👇
اما درست در جبهه ي مخالف نقشتان را طور ديگر ايفا ميكنيد،جاييكه مصاخبه ي تان با اقاي فرحزاد به جد باعث خشم و ناراحتي شد.اينگونه بريدن و دوختن و خود را نماينده ي ما دانستن در حاليكه الترناتيو مان مشخص است.
اسناد و مداركي داريم كه نشان گر واقعياتيست كه پس از پاسخگويي تان،منشتر👇
ميكنيم تا كمي بيشتر با اهدافتان اشنا شويم.
اسنادي با تاييديه ي دولتي كه قابل تكذيب نيستند.
در نهايت اين رشتو را با اين جمله به پايان ميبرم كه سوال و پرسشگري ما توام با احترام و ادب است و خواهش ميكنم با فحاشي و به حاشيه بردن اين رشتو،باعث تحريفش نشويد.
ما به سهم خود فقط سوال👇
و انتقاد ميكنيم زيرا كه بقول بزرگي:
تو دنیایی که دین و سیاست واقعیتها رو خیلی راحت عوض میکنن و برای به قدرت رسیدن دست به هر حیلهای میزنن،
بهترین حفاظ، تفکر انتقادیه و ضایعترین و خطرناکترین کار، دنبالهرویه .
#بسیار_مهم
لطفا با این اسناد و مدارک و تاریخ ها به دقت توجه فرمایید.
به بهانه ی این رفتار معصومه علینژاد و فالو کردن مجدد آقای #ترامپ و به نوعی چرخش مسیحانه! مینویسیم:
کمی روشنگری میکنم در باب اینکه چرا و بر اساس چه فاکتور و مبنایی،علینژاد درخواست ۵۰۰میلیون دلار غرامت کرده است؟
«نیز ما در دولت آتی بی شک پیگیر این غارت ملی هستیم
علینژاد:من روزانه ۱۰۰۰۰دلار بابت هر روز بازداشت برادرم میخوام!!!!
این رقم از کجا اومده؟
بخش مهم رشتو،برامده از اسنادیست که از دادگاه فدرال امریکا بدست ما رسیده.
#لایحه ی دوم خانوم @AlinejadMasih حاوی چند درصد دروغ بود؟
جواب: ۰/۱۰۰
پس از بازپسگیری لایحه ی اول بخاطر وجود چند👇
علی هریسچی(وکیل مسیح علینژاد) در لایحه نوشته: موکل من درخواست این رقم را برای هر روز بازداشت برادرش بابت خسارات روحی طلب میکند و این مبلغ جدا از خسارات اقتصادیست!!
حال سوال اینجاست که بازداشت برادر چه مشکل اقتصادی ایی برای ایشان حادث نموده؟
رشتو مستند و قابل گزارش
#پول_اصلاحات
این رشتو مشتی است نمونه ی خروار!
حتما از فعالیت ج ا و جبهه ی اصلاحات شنیده اید،اما قطعا تصوری که از آن دارید،بسیار دور از واقعیت است،اصلاحطلبان به زیر نام های متعدد قادر هستند از هر شکلی به شکل دیگر درایند و تغییر مسیر موقت دهند،
این رشتو در👇
به گوشه ای از فعالیت ها و تجارت انقلابی میپردازم.
مورد: زنی بنام فاطمه حقیقت جو!
@haghighatjoo نماینده ی بسیار محجبه ی مجلس ششم اسلامی که حالا ساکن مقر شیطان بزرگ است که حتی در زندگی شخصی خود دچار تحول شده و پس از جدایی رو به ازدواج سفید اورده،اما اینها فرعیات داستان است.👇
فاطمه را به نوعی هم مادر خرج و هم مادر ترزای جبهه ی اصلاحات میتوان نامید که در دوران شروع کار در ینگه دنیا،هم شور و هم شورای شهریار آهی و دوستان بود و آنچنان نقشی را در حال ایفا بود که حتی از این نشستن ها،بعنوان پیشرفت نام میبرد👇
#نفت_نایاک_غرامت_تکنولوژی
چرا سیامک نمازی وارد بازی غرامت،این تاراج ایران سوز شد؟
#بخوانید:
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرموده اند:
از دروغگویی بپرهیز زیرا دروغ باعث روسیاهی است. متاسفانه در روزهای اخیر شاهد اشاعه ی خبری سراسر دروغ از جانب برخی سایت ها و کانال ها در فضای مجازی بر علیه شرکت آتیه داده پرداز بوده ایم. راویان این خبر کذب, بدون داشتن کمترین اطلاعاتی در مورد شرکت،سهامداران و مدیریت آن ،مالکیت آن را به دروغ به اشخاصی بخشیده اند که تا بحال هیچگونه سهام ، مسئولیت و اعتبار و ارتباطی در این شرکت نداشته اند.
با احترام:هیأت مدیره ی شرکت آتیه پردازان!!
در ابتدا از حساسیت و نفوذ این شرکت بگویم که:بیش از ۳۰ بانک بزرگ کشور، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به شرکت آتیه داده پرداز واگذار کردهاند.
اما شرکت مذکور چیست و چه اعضایی دارد؟
اما هیات مدیره ی شرکت فوق، در حالی این ادعا را مطرح کرد که سیامک و باقر نمازی(پدر و پسر و البته عمو و پسر عموی همسر مدیرعامل شرکت)در ایران به جرم جاسوسی دستگیر شده بودند(درگیری های میان حزبی و سازمانی امنیتی های درگیر تجارت نفت که سیامک نمازی در حین گفتگوهای ۱+۵ خود را به تهران رساند تا مقدمات حضور شرکت های بزرگ نفتی را هماهنگ کرده به زعم اینکه برجام امضاء،تحریم ها برداشته و تجارت نفت رونق میابد،در واقع نمازی را تفسیر میکنند که از هول حلیم در دیگ افتاد و دستگیر نهادهای امنیتی رژیم شد)👇
که در ادامه می افزاید👇
براساس اعلام روزنامه رسمی، موسس شرکت "آتیه بهار" سیامک نمازی به همراه دختر عمویش پری نمازی و همسرش بیژن خواجهپور هستند.
یکی از این شرکتهای زیر مجموعه، "آتیه داده پرداز" با فعالیت سرویس دهی خدمات پیام کوتاه و ارزش افزوده هست. "آتیه داده پرداز" حوزه کاریاش را، مهیاکننده بستر ارسال پیام کوتاه (انجام کلیه فعالیتهای سختافزاری و نرمافزاری مرتبط به امور ارتباطات سیار اینترنتی) معرفی کرد.👇
و #مهم تر اینکه:
بیش از 30 بانک بزرگ کشور اعم از خصوصی و دولتی، خدمات ارسال پیام کوتاه به مشتریان خود را به آتیه داده پرداز واگذار کرده اند. نکته اصلی اینجاست که بواسطه این واگذاری، اطلاعات شخصی و مالی میلیونها نفر از مشتریان بانکها به راحتی در اختیار کسانی قرار خواهد گرفت که مناسبات بشدت مشکوکی با خارج از کشور و سرویسها و نهادهای امنیتی غرب دارند.
جالبتر اینکه 43 نهاد حاکمیتی از جمله مجلس شورای اسلامی، وزارت کشور، ستاد اجرایی فرمان امام،سازمان ثبت احوال کشور، سازمان بازرسی کل کشور، نمایندگی ولی فقیه در حج و زیارت، وزارت کار، وزارت فرهنگ، وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، مرکز آمار ایران، سازمان هواپیمایی کشور، شرکت خدمات انفورماتیک ایران و... نیز با این شرکت قرارداد همکاری دارند!!!
همچنین علاوه براینها 14 رسانه رسمی کشور و 38 موسسه و شرکت خصوصی نیز خدمات سرویسدهی به مشتریان و مشترکان خود را به آتیه داده پرداز سپرده اند.👇
این بازداشتگاه تا میانه تابستان ۱۳۸۸ ناشناخته بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری شهرت جهانی پیدا کرد.
در فاصله ۱۸ تیر تا اوایل مردادماه ۱۳۸۸، محسن روحالامینی، محمد کامرانی، امیر جوادیفر، رامین قهرمانی و احمد نجاتی کارگر بر اثر جراحات وارده در اثر شکنجه در این بازداشتگاه جان باختند. . این زندانیان همگی در تظاهرات ۱۸ تیر۱۳۸۸ بازداشت شده بودند.
پانزده سال پیش در چنین ساعاتی، امیرجوادی فر از شدت شکنجه،در حالی که یکی از چشمانش از حدقه بیرون زده بود،دست و فک و دنده هایش شکسته شده بود،در اتوبوس زندان،جان داد.
امروز در پانزدهمین سالگرد #کهریزک پنج روز مرگ افرین را منتشر میکنیم:
کهریزک،جهنم تهران:👇
روز ۱۹ تیر بود بازپرس حیدری فر در حیاط پلیس پیشگیری به ما گفته بود اگر تا آخر تابستان زنده از بازداشتگاه کهریزک بیرون آمدید تازه بگویید کهریزک کجاست!!! همه در استرس بودیم که کهریزک کجاست که قرار است تا اخر تابستان از آنجا زنده بیرون نیاییم!!!
وارد بیابانهای کهریزک شدیم. همه در شک بودیم و نگران، آیا تا آخر تابستان زنده از کهریزک بیرون میآیم!!! حدود یک ساعتی پشت درب بازداشتگاه کهریزک بودیم…
مسئولین بازداشتگاه کهریزک بخاطر کمبود جا ما را پذیرش نمیکردند.. سعید مرتضوی به فرماندهی نیروی انتظامی فشار میآورد که بازداشتیها را باید پذیرش کنید… بعد از یک ساعت پذیرش شدیم… وارد بازداشتگاه کهریزک شدیم… همه ماها حس بدی داشیم… از درو دیوارهای بازداشتگاه صدای زجه ادمها به گوش میرسید… از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله را برهنه کردند… فقط بخاطر اینکه شپش لای درز لباسهای ما نرود و با خود وسیلهای به داخل قرنطنیه یک نبریم… حدود ۳ الی چهار ساعت طول کشید تا همه دوستانمان برهنه شوند… همه از اینکه در جلوی یکدیگر برهنه میشدیم شرمگین و ناراحت بودیم… عینک افراد عینکی را به زور گرفتند از جمله (محمد کامرانی، محسن روح الامینی) و هر چی التماس کردند عینکها را پس ندادند… از داخل قرنطینه یک و دو صدای مجرمان خطرناک میامد و همه ما ترسیده بودیم که اینجا کجاست؟؟؟ وقتی یکی از دوستانمان از افسر نگهبان پرسید اینجا کجاست؟ گفت اینجا اخر دنیا است… اینجا خدا هم انتن نمیدهد… تازه فهمیدم وارد چه جهنمی شدیم… امیر جوادی فر از روز اول حال خوبی نداشت… بدنش زخمی بود و دندههایش و فکش شکسته بود…. از ساعت ۴ بعداظهر تا شب ساعت ۱۰ در حیاط نشستیم… هوا خیلی گرم بود و همه تشنه بودیم ولی خبری از آب نبود… در همان روز چند نفر از دوستانمان بخاطر اعتراض به وضعیت بازداشتگاه کتک خوردند… همه از ترس داشتیم سکته میکردیم… و همه در شوک بودیم… وارد قرنطینه یک شدیم که حدود ۱۳۶ نفر بودیم… مساحت قرنطینه خیلی کوچک بود که حدود ۶۰ متر مکعب بود… قرنطینه یک فاقد آب، تهویه، وسایل گرم کننده و خنک کننده، هرگونه کف پوش، موکت و تخت خواب، نور کافی، سرویس بهداشتی قابل استفاده و حمام بود…
حدود یک ساعت گذشت ۳۰ الی ۳۵ نفر از مجرمان خطرناک را از قرنطینه ۲ وارد قرنطینه ما کردند… با این حال که حتی جا برای نشستن خودمان هم نبود… تصورش هم سخت است که حدود ۱۷۰ نفر در مساحت ۶۰ متری باشیم… نشستن که سهل است، حتی جا برای نفس کشیدن هم نبود…. خواب به چشمهایمان نمیامد ولی خوب جایی هم برای خواب نبود… استرس زنده بیرون امدن از کهریزک یک لحظه از ما غافل نمیشد… همه به فکر این بودیم که بر خانوادههای ما چه میگذرد… چون کسی از خانوادهها از ما خبری نداشت… که ایا زندهایم!!! این افکار تا صبح گریبان گیر ما بود….
صبح روز ۲۰ تیر بود همه از شدت غم و اندوه در بازداشتگاه کهریزک شب را نخوابیده بودیم… حتی یک کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی را هم شب قبل برای غذا به ما نداده بودند… از شدت ناراحتی یادمان رفته بود که شب قبل به ما شام نداده بودند و گرسنه هستیم… ساعت ۱۰ صبح بود مجرمان خطرناک همه از شدت گرما برهنه بودند و در دست شویی به یک پیرمرد مجرمی به نام بابا علی تجاوز میکردند و این عمل مجرمان برای ما وحشت آور و ناراحت کننده بود… بیشتر دوستان دست شویی داشتند ولی شرم و حیا اجازه نمیداد تا به دستشویی بروند… هوا داشت گرمتر میشد و همه ما بیتابتر میشدیم. حدود ساعت ۱۱ صبح بود که چند نفر از مجرمان خطرناک پشت درب قرنطینه یک با لولههای پی بیسی ایستاده بودند و به ما گفتند تا ۳ شماره میشماریم باید به حیاط برویم… وقتی از درب قرنطینه خارج میشدیم با لوله پی بیسی بر سر و صورت ما میزدند. وارد حیاط بازداتشگاه کهریزک شدیم و همگی پا برهنه بر کف اسفالت داغ سوزان برای آمارگیری نشستیم… تمام پاهایمان از شدت گرمای آسفالت میسوخت ولی نمیتوانسیم اعتراض کنیم… هر کسی اعتراض میکرد به بیرون از صف برده میشد و به شدت با لوله پی وی سی کتک میخورد… حدود ۱۵ دقیقه از آمار گیری گذشت و شکنجهها بیشتر میشد. افسر نگهبان محمدیان دستور داد در آفتاب سوزان بر کف حیاط کهریزک چهار دست پا راه برویم… باورش برایمان خیلی سخت بود که به کدامین گناه باید شکنجه شویم… ولی مجبور بودیم تن به شکنجه دهیم… همه چهار دست پا میرفتیم از بچه ۱۷ ساله تا پیر مرد ۶۰ ساله… کف دستهایمان و زانوهایمان از شدت گرمای آسفالت سوخته بود و آن زخمها بیشتر و بیشتر میشد… من چون از قبل پایم شکسته بود نتوانستم چهار دست پا راه بروم و استوار محمدیان گفت کسانی که نمیتوانند چهار دست پا راه بروند باید حدود ۵ ضربه 👇
(تصویر علی اکبر حیدری)
بر کفت دستهایشان لوله پی بیسی بزنم. من و چند نفر که چهار دست پا نمیتوانستیم برویم حدود ۵ ضربه بر کف دستهایمان زد… آنقدر محکم زد از دست کفهایمان خون آمد.. استوار محمدیان از نظر من یک بیمار روانی بود و هیج رحمی نداشت… همه گرسنه و بیجان در داخل حیاط در آن افتاب سوزان شکنجه شدیم… دیگر هیچ طاقتی نداشتیم ولی مجبور بودیم طاقت بیاوریم. افسر نگهابان در سر صف یک شعار میداد که باید با صدای بلند آن را فریاد میزدیم… اینجا کجاست؟؟ کهریزک… کهریزک کجاست؟؟؟ اخر دنیا… از غذا راضی هستید؟؟ بله قربان؟؟؟ ادم شدید؟؟؟ بله قربان… باید انقدر این جملهها را فریاد میزدیم تا دیوارهای کهریزک به لرزه بیوفتد.
بعد از شکنجه همه بیجان بودیم و باز با کتک وارد قرنطینه یک شدیم… حدود یک ساعتی گذشت… همه از درد داشتیم ناله میکردیم… امیر جوادیفر حالش داشت بر اثر جراحتهایش بدتر میشد… بعد از ۲۴ ساعت گرسنگی ناهار اوردند… ناهار یک عدد کف دست نان و یک پنجم سیب زمینی بود که مجرمان خطر ناک با دستهای آلوده بین ما تقسیم میکردند… برای اینکه زنده بمانیم مجبور بودیم آن غذای کم را بخوریم… خیلیها نخوردند… مجرمان خطرناک از شدت گرسنگی همان یک کف دست نان و سیب زمینی هم از ما میگرفتند و میخوردند. از شدت گرما مرتب باید از آب چاه میخوردیم آبی که تصفیه نشده بود و بوی لجن میداد… در بازدشتگاه کهریزک سه عدد شیشه نوشابه خالی وجود داشت و باید در درون آنها اب میخوردیم… ظرف آبها خیلی کثیف بود و از دست شویی آورده بودند… ولی برای زنده ماندن مجبور بودیم دست به هر کاری بزنیم تا زنده بمایم… هوا در قرنطینه داشت گرمتر از قبل میشد و زخمهایمان بر اثر کثیفی داشت عفونت میکرد… از شدت گرما نفس کشیدن برایمان داشت سختتر میشد و هوای آزاد برایمان آرزو شده بود. هر یک ساعت برایمان روزها میگذشت… پیش خود فکر میکردم در کهریزک ساعت ایستاده است… شب شد و همه بیتاب و همه به فکر اینکه ایا زنده از اینحا بیرون میرویم… شبهای کهریزک خیلی دلگیر بود و هر شب برایمان سالها میگذشت… افسر نگهبان دستور داد تا دود موتور خانه را که برق بازادشتگاه کهریزک را تامین میکرد را از دریچهای به داخل بازداشتکاه بفرستند… و این کار توسط سربازها انجام شد… دیگر نفس کشیدن برایمان خیلی سخت شده بود… دود داخل بازداشتگاه را گرفته بود و چشمهایمان از شدت دود میسوخت… خدایا اینجا واقعن آخر دنیا است… گویی اینجا نفس کشیدن هم جرم است…👇
تاریخ جنایت
فردا روز تجمع در مقابل سفارت است و به همین مناسبت میخواهیم مروری بر منتقدان خود بیندازیم،انانکه ما را در شبکه های مختلف نقد و بر انچه که ازادی بیان است،ایراد میگیرند.
عومل جمهوری اسلامی در سالهای منتهی به۱۳۵۷ چه کردند؟
سفارتهای بسیاری را تسخیر،ترور و ...
#بخوانید:👇
در ابتدا نگاهی به کارنامه ی یکی از عجیبترین افراد در اپوزوسیون میندازیم،ایشان نماینده ی شخص شاهنشاه را در پاریس مورد هدف گلوله ی اسلحه ای قرار داد که سابقه ی قتل و ترور با همان اسلحه نیز وجود داشت.
همایون کیکاووسی را نادر اسکویی ترور کرد و بعدها همنشین مجاهدین شد+علیرضانادر!!👇
اشغال سفارت ایران در برلین توسط نسرین بصیری و رفقا و مصاحبه با رادیو و تلویزیون های سراسر دنیا و دروغهای عجیب درباره ی حکومت شاهنشاهی👇