کلید نجات ایران در دوگانهی ارتجاع و تجدده. پهلویها در تاریخ ایران حامی و حامل تجدد بودهن. از اصلاحات ارضی تا کشف حجاب هیچیک سیاستهای راستگرا/محافظهکارانهای نبودن. اگر به کارنامهشون نگاه کنین «سوسیالیستترین و فمینیستترین» (!!) حاکمینی هستن که این سرزمین به خودش دیده.
گرایش به پادشاهی مشروطه و محوریت @PahlaviReza برای براندازی و گذار به پساجا یک موضع اختصاصاً راستگرایانه نیست. گروههای اجتماعی مترقی و تجددخواه و غیرمحافظهکار/غیرسنتی بسیاری در جامعهی ایران روزبروز بیشتر فرصت گشایش و تغییر رو در ایستادن پشت پهلوی و ایدهی مشروطه میبینن.
کسانی که فمینیستن، ضدتبعیضن، دغدغهی عدالت اجتماعی دارن، مخالف تبعیض قومی، مذهبی و نژادی هستند. مثلاً بخش موثری از نسل جوان و تجددخواه ایران الزاماً «خانواده» رو رکن و بنیان جامعه نمیدونه و آزادی سبک زندگی رو راه و رسم یک جامعهی بهتر میدونه.
به طور مشخص بخش قابل توجهی از زنان جوان ایران که طعم سیاستهای جنسیتی، «تحکیمخانواده»محور و زنستیز جا رو چشیدن، در بازگشت به پهلوی، بازگشت به برابری حقوقی، آزادی سبک زندگی و تکثر اجتماع رو میبینن. برای نسلهای جوان ایران حق سقط جنین، حق ازدواجنکردن یا تکوالدبودن، بدیهیه
گروههای اجتماعی با ارزشهای مترقی اما بدون وابستگی ایدئولوژیک به چپ یا راست، در اتکای به نام و تصویر پهلوی، به دنبال حکومتی هستند که قطار تجدد و ترقی و برابری و عدالتی رو که شیعهگری متوقف کرده، دوباره به حرکت بندازه.
خودِ @PahlaviReza هم همواره سعی کرده تاکید کنه که نقشش چه در دورهی گذار و چه در آیندهی احتمالی بهعنوان شاه مشروطه، فرامسلکی و فراایدئولوژیک خواهد بود. ۲ چیز بنظرم سبب شده که بیشتر ایرانیانِ راستگرا/محافظهکار (بمعنای کلاسیکش) بطور علنی از شاهزاده حمایت کنن:
۱-معادلات سیاست در غرب و تبدیل ایران به موضوع افتراق احزاب چپ و راست و گفتمانهای مسموم ضدامپریالیزم و پسااستعماری، به طور تاریخی احزاب و نیروهای چپ رو تبدیل به حامیان مرتجعین در خاورمیانه، دشمن “the Shah”و خواستار مماشات با جا کرده و احزاب راستو در جبههی regime change گذاشته
۲-عامل دیگر اینکه بطور تاریخی، غالب احزاب و نیروهای «چپ» در سیاست ایران مستمراً یا در بزنگاهها در جبههی ارتجاع و تجددستیزی قرار گرفتن. امروز برای بسیاری از فعالین چپ «ستیز با پهلوی» الویت هویتی و حیثیتی حتا بالاتری از مبارزه با جا داره.
اینها باعث شده برای مدتها در عرصهی عمومی، پهلوی/پادشاهیخواهی = راستگرایی تلقی بشه. این به نظر من با استراتژی جذب حداکثری رضا پهلوی و منش فراجناحیش متناقضه و برای پروژهی براندازی هم زیانبار.
اهمیت برآمدن نیروها و صداهای تازه در سپهر سیاسی که وابسته/دنباله/سمپات هیچیک از گروههای درگیر در #انقلاب۵۷ نیستند و سنگ ارزشهای مترقی، فمینیسم، عدالت اجتماعی و ... رو در چارچوب منافع ملی و یک حکومت سکولار و غیرایدئولوژیک به سینه میزنن روزبهروز بیشتر میشه.
در ایران پسا جا هم، عرصهی سیاست سالم و کارآمد نیاز به طیفی از نیروهای چپ و راست و لیبرال و محافظهکار و... خواهد داشت. جدل بین ایدئولوژیها و رقابت احزاب برای ادارهی جامعه باید در سطح دولتِ (مجریه و مقننه) منتخب مردم و بر سر «سیاستگذاری» باشه نه محتوا و فرم حکومت/دولت.
خط قرمز برای مشارکت گروههای سیاسی در این نظام سیاسی، باید تغییر محتوای سکولار و غیرایدیولوژیک حکومت و منافات یا ستیز با گردش نخبگان و مشارکت تمام ایرانیان از اقشار، اقوام و عقاید مختلف در «تعیین سرنوشت»شون باشه.
اینجاست که گروهی که معتقد به اسلامگرایی یا برپایی حکومت کمونیستیه در تقابل با محتوای سکولار حکومت و اصل گردش قدرت قرار میگیره و باید ساز و کار لازم برای محدود یا مشروطکردن مشارکتشون در عرصهی سیاسی بدون نقض اصل آزادی «بیان» در قانون پیشبینی بشه.
در نهایت براندازی جا و نجات ایران نیازمند همکاری و همگرایی فراگیر ایرانیان چپ و راست و میانه با توافق حول چند اصل حداقلی داره:
-جا باید برود،
-انقلاب۵۷ ارتجاعی و ویرانگر بود. مشارکت مؤثر افراد دخیل در ۵۷ منوط به پذیرش این اصل و تجدید نظر در ارزشهای گفتمان پنجاهوهفتیه
-محتوای حکومت باید دموکراتیک، سکولار و غیرایدئولوژیک باشه و شکلش با رأی مردم تعیین میشه،
-دولت ایران حافظ منافع تمام شهروندان ساکن در محدودهی مرزهای ایرانه و در جهت «بهتر شدن زندگی» تمام ساکنین ایران عمل میکنه.
-سیاست خارجی و مراودهی حکومت ایران با جهان باید در چارچوب منافع ملی مورد وثوق اکثریت جامعه و در جهت بهبود زندگی ساکنین ایران و بدون «بدترکردن زندگی» غیر ایرانیان (توسعهگرایی و دخالت غیرمتعارف در دیگر سرزمینها) باشه.
این مطلب در ۲۰۲۱ در اکانت قبلیم نوشته شده بود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
از تلگرام البرز زاهدی:
رفیقی به نکتهای شاید آشنا و ساده اما پنهانشده به واسطه تکرار اشاره کرده بود درباره این صحنه. اصلی تکاندهنده در زیست جمعی این چند دهه انسان ایرانی؛ درباره میزان حق به جانب بودن مرد مهاجم. زبان بدن مرد مهاجم را ببینید. گویی داستان چنین است که /۱
او در اتاق پذیرایی خانهاش راه میرود. وارد اتاق خوابش میشود و میبیند غریبههایی بیدعوت در اتاق خوابش آمده و قواعد خانه را به هم ریختهاند و اولین چیزی را که در اتاقش دیده، برداشته و بر سر مهاجمان میکوبد. /۲
درنگی هم شک و تردید در رفتارش پیدا نیست. انگار حتی از واکنش مغازهدار شوکه شده است. مغازهداری که اگر به زاویه دید او برسیم، یک نفر بدون قصد خرید وارد مغازه و محل کسبش شده و بدون ذرهای پرهیز، یک ظرف ماست او را بر سر زنی که آنجا برای خرید ایستاده کوبیده است./۳