۱-در نامهها و نوشتههای خود هدایت و خاطرات دوستانش از او، به کافههایی که پاتوق آنها بوده اشارههاست.نقلی از کافه فردوسی میکنم یکی از چندین کافهای که در حافظه جمعی ایرانیان مفقودالاثر است.رسم غریبی است که در این خاک به شبحهای سرگردان این کافهها لابهلای کلام
۲-آنها که رفتهاند یا به تعجیل در حال رفتنند، دلخوش! در حالیکه قدیمیترین کافهها به قدمت تاریخ روشنفکری هر «کشور» هنوز در همان نقطه عزیز و ارزشمند داشته میشود.
.
صادق خان هدایت کافه فردوسی را حدود ۱۳۲۲ خ به بعد پاتوق خود میکند و بعد از این کافه پررونق میشود.کافهای در
۳- خیابان اسلامبول، متعلق به یک کاتولیک عزب، مشهور به « سیبیل » که کافهاش را هم به نام کافه سیبیل میشناختند و پیداست که این وجه تسمیه سبیلهای بسیار پرپشت و زیاد اوست.
كافه در واقع قنادیای بوده كه در آن با شير،قهوه-چای و شيرينی از مشتريان پذيرایی میکردند.
گفته میشود «سیبیل»
۴-با تمام بداخلاقیها احترام ویژهای برای نویسندگان و به خصوص صادق خان هدایت قایل بوده…گویا یكبار هدايت، سيبيل را میبیند که پاک افروخته و در حال غرولند کردن است. علت را جویا میشود و سیبیل عصبانیت خود را از دست مشتريانی كه سيگارشان را در فنجان قهوه خاموش میکنند،بیان میکند.
۵-نقل است صادق خان هدایت قلم و مقوایی طلب میکند و با خطی خوش بر مقوا مینویسد:
«از آقاياني كه عادت كردهاند سيگارشان را در فنجان قهوهشان خاموش كنند، استدعا میشود قبلا به ما خبر بدهند تا ما در زيرسيگاری برايشان قهوه سرو كنيم.»
۶-به خواست هدایت این نوشته روی دیوار مقابل دید مشتریان سنجاق میشود. میگويند «بعد از آن ديگر در هيچ فنجان قهوهای تهسيگار پيدا نشد.»
خسرو خورشیدی در «آن روزگاران تهران» مینویسد: "...استانبول، خیابانی که محل تجمع روشنفکران و علاقمندان به هنر بود، در ضلع شمالی آن تمبرفروشی نوین
۷-فرح بخش و کافه آیبتا و سینماهای پارک و سینما تابستانی ری و سینما و هتل پالاس که بعدها به سینما تهران تغییر نام داد، قرار داشت.در ضلع جنوبی سینما دیدهبان، سینما ستاره (برلیان بعدی)، قنادی معیلی، عکاسی ملیک (شاهین) و کافه قنادی فردوسی بود."
۸-چشمهایتان را ببندید و تصور کنید:
میزهای چهارگوش با رویهی سیمان/موزاییک و با پوششی شیشه ای بر آن!
صادق خان هدایت بنا به آنچه از دوستان و معاشران در خاطراتشان نقل است عادات مشخصی داشته:
در ابتدا او هر روز عصر و در سالهای واپسین، هر روز صبح و عصر به کافه میرفته و پس از
۹-فنجانی شیر قهوه، بیشتر به خواندن روزنامه ها و مجلات فرنگی( گهگاهی هم فارسی ) و کتاب میپرداخته است.
ساعت ورودش به کافه در حدود ده و نیم صبح با دو ساعتی توقف در آنجا.
کافه که در آن سالها مرکز گرد آمدن دسته های گوناگون روشنفکری و سیاسی بوده است.
هدایت نه تنها در کافه فردوسی
۱۰-بلکه در سایر پاتوقها نیز روزها در جمع کسانی که بر سر میزش میآمدند و سر صحبت را باز میکردند، صحبت جدیای را ادامه نمیداده و با کسانی که بحثهای داغ روز را طرح میکردند سر مطایبه و متلک گویی باز میکرد. شوخیهای فیالبداهه او با دیگران معروف است و توسط دوستانش بسیار نقل شده.
۱۱-نیشخندها و متلکهای نغز و گفتههای پرمعنای او که جایگاهی شناخته شده، نزد جامعه روشنفکری پیدا کرده بود، همگان را گرد میز او میآورد.
او گاهی به بحث درباره کتاب یا نوشتهای که خوانده بود، میپرداخته اما وارد بحث های سیاسی نمیشده و آنها را بازی/پوچ و بیحاصل انگار میکرد.
۱۲-در لابهلای نامهها و نوشتههایش، به ناامیدی از اجتماع عقبمانده و نیرنگ و دروغ پیرامونش مکرر یاد میکند.
او اما شبها برخلاف عادت صبحگاهی
رفتارش متفاوت بوده.پس از خوردن خوراک گیاهی-«از خوردن تخم مرغ و ودکا» نیز در خاطرات یاد شده!- با همراه/همراهان خود به بحث جدی میپرداخت.
۱۳-ادامه بحثها در پیادهرویهای شبانه با معاشران و گاهی سر زدن به سایر کافهها صورت میگرفته.
اهل ادبیات و شیفته هدایت باشید، میدانید او گیاهخوار بوده.
او از آوان جوانی گیاهخواری را به دلیل جالبی برگزیده بود:
او در کتاب فوائد گیاهخواری -فصل هفتم به افلاطون ارجاع میدهد که:
۱۴-«[افلاطون]در کتاب جمهوری خودش نشان میدهدکه خوراک حیوانی سبب پیدایش جنگ و خونریزی مابین مردم است وآن را تنها برای سربازان تجویز میکند تا درنده و جنگجو بشوند.»
سایر کافههای پاتوق هدایت: ماسکوت،نادری،باغ شمیران،پرندهآبی، کنتینانتال و رزنوار بوده که در فرصتی دیگر یادمیکنم.
۱۵-کافهها در زندگی روشنفکری و اجتماعی افراد صاحبنامی که آنجا را پاتوق خود کرده بودند،جایگاه ویژهای دارد وجای پرداختن به روایتهای پراکنده در نقلقولهای کتبی/شفاهی به صورت کتابی منسجم و پرکشش خالی است.
عکس بند۱۳ رشتو، منزل اجدادی هدایت است. از مکانهایی که ارج گذاشته نمیشود.
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
#کامران_دیبا #کیوان_خسروانی
۱- معمولا لحن تند یا انتقادی با آدمها ندارم! گرچه همیشه هنگام طرح موضوعی جدی و قاطعم. این مقدمه را هم به این حساب بگذارید و سو برداشت نشود.دوستی برایم دو اسکرین شات ارسال کرد که صفحه tarane_50 با ۴۹k فالور و البته پرایوت در پست خود مطلب زیر را
⬇️⬇️
۳- آقای #کیوان_خسروانی در جستجوی جایی برای مزون مد خود بودند با پیشنهاد کامران در یک نیمطبقه از ساختمان کلوب مستقر و در زمینه نورپردازی کلوب هم مجری ایده و نظراتی شدند. آقای کیوان_خسروانی درخشان و عزیز ما چندان اهل اختلاط با دیگران نبودند و پس از مدتی نیز از کلوپ جدا شدند.
⬇️⬇️
#رشتو_برای_تو
این گزارش درباره پنجره اثر مرجان فهیمی است که چندان اطلاعرسانی نشد:
نخستین اثر فرهنگی-هنری که با «زن، زندگی، آزادی» پیوند خورد.
ماه مه مسابقه آرتیست رزیدنسی در شهر ماسا لوبرنسه Massa Lubrense
توسط دپارتمان معماری دانشگاه فدریکو سکندو در شهر ناپل توسط
⬇️⬇️⬇️
۲-
شهرداری برگزار شد. نام لاتین دانشگاه:
Diarc - Universitá Federico II di Napoli
در این مسابقه پنجره از مرجان فهیمی هنرمند ایرانی ساکن ایتالیا برنده و بنا شد پس از ساخت در کوه مقدس سنکوستانزو
Monte San Costanzo نصب شود.
این اثر در ۲۰۰*۱۰۰ سانتیمتر و با فولاد اینوکس
⬇️⬇️
۳-رزین، پلکسیگلاس، پیگمنت و سنگ ساخته شده است. در دوره ساخت این نماد فرهنگی اتفاقات تلخ ایران رخ میدهد و باعث میشود هنرمند ایرانی در عمق اثر که از سنگ های همین کوه است رازی را به یادگار بگذارد.
براین اساس در میان نقش ستارهها نام فرزندان کشته شده در اعتراضهای دو ماه
#رشتو_برای_تو
چرا هشتگ چرخه_خشونت بسیار ایدهآلیستی و شاید سانتیمانتال است؟
مشاهدات و تحقیقات تجربی در علم روانشناسی نشان داده در شرایط تهدید و وحشت، شماری از افراد تلاش میکنند از طریق عاریهگرفتن ویژگیهای شخص آسیبرسان بر درد و رنج و درماندگی خود مسلط شوند. آنها سعی
⬇️⬇️
۲)
میکنند الگوی خشن را در خود ایجاد کنند.
✔️بعد از سالها دریافت خشونت ،حالا تقابل با خشونت از طرف معترضان در خیابان مورد انتقاد است؟
خب..دچار ترومای جمعی هستند و در شرایط پرفشارِ تهدید و وحشت طولانی، ویژگی مرجع آسیبرسان را به عاریه گرفتهاند تا از
خود مراقبت کنند.
⬇️⬇️
۳)
🔴اما این فرایند که به زعم منتقدان به رفتار معترضان در خیابان، چرخه_خشونت ایجاد کرده، در واقع یک مکانیسم دفاع روانی است و آن را 🔛همانندسازی مینامند.
🟡تعریف مکانیسمهای دفاع روان/تعریف همانند سازی در روانشناسی