ببینین خیلی سادهس.شما (مردا) تصور کنین توی محلهتون دو تا سوپری هست. یکیش میگه فقط در صورتی بهتون جنس میفروشه که عبا و عمامه داشته باشین.یکی دیگه میگه نه با همین لباس معمولی که تنتونه بیاین و خرید کنین.شما کدوم رو انتخاب میکنین؟واسه اینکه نون سوپر اولیه آجر نشه برای لباسی که
انتخابتون نیست هزینه میکنین و تنتون میکنین و ازش خرید میکنین یا میرین سوپر دومیه؟
میبینین چقدر عجیبه؟پس چطوره که براتون طبیعیه زن تن به همچین چیزی بده؟واسه اینکه سوار تاکسی بشین حاضرین عبا و عمامه بپوشین یا صبر میکنین یه تاکسی بیاد که فارغ از پوششتون سوارتون کنه؟ میرین رستورانی
که ازتون بخواد عباعمامه تنتون باشه یا میرین رستورانی که شما رو با پوشش معمولی و انتخابیتون میپذیره؟قضیه زنها هم همینه. چطور همه ما سالها به این تبعیض مسخره عادت کرده بودیم و بعضیامون هنوز هم حاضر نیستیم دست ازین عادت برداریم؟
وقتی زنی حاضر نیست روسری سرش کنه و سوار اسنپی بشه و
سفر رو کنسل میکنه و هزینه روانی ومالی و زمانی میده که ماشین دیگهای پیدا کنه کسی که باید نگرانش بود و بابت ظلمی که بهش میشه تاسف خورد اول اون زنه.شما اگر خیلی دغدغه آجر شدن نون راننده تاکسی یا مغازهدار یا صاحب کافه و رستوران دارین ازین به بعد یه کاری کنین. اسنپ که گرفتین اول ازش
بپرسین که آیا به زن بیحجاب خدمات میده یا نه.فقط اگر گفت نه شما برای حمایت ازش سوار ماشینش بشین که جبران بشه براش.همین کار رو هم با فروشگاه و رستوران و کافه بکنین چون آدم برای چیزی که براش دغدغهس هزینه میکنه دیگه.اگرم حاضر به هزینه نیستین پس شاید مسئلهتون اینه که عادت ندارین زن
صدا داشته باشه، خواست و استقلال فکری داشته باشه و بخواد با صرف هزینه خیلی خیلی گزاف روی حقش بر پوشش و بدنش بمونه.
هنوز برای اکثر ما نانآور خانواده یعنی مرد. تعداد مردای شاغل و صاحب درآمد خیلی خیلی بیشتر از زنانه.چرا؟ عزیزانم برعکس تصورتون اینطور نیست که زنها نخوان کار کنن و درآمد داشته باشن.اولا که خانهداری یه شغل تماموقت و بیمزده.ایضا نگهداری از فرزند. اصلا اینا رو شغل در نظر نگیریم
ولی شما نمیتونی اون آمار رو ملاک درستی قرار بدی بدون اینکه در نظر بگیری چقدر فرصت شغلی برابر در ابتدا وجود داشته. چقدر مردایی هستن که علیرغم نیاز مالی به زنشون اجازه کار نمیدن و قانون هم تمام قد پشتشونه.چقدر بین دستمزد زن و مرد برای یک کار ثابت تفاوت وجود داره.چقدر الزاماتی که
برای استخدام زن و مرد توی این کشور وجود داره متفاوته. شما نهایت لازمه شلوار و پیراهن آستین بلند بپوشی و در انتخاب رنگش هم آزادی ولی برای زنها چی؟ تقریبا همون لباسی که باهاش مهمونی هم میتونین برین.
ببینین فقط بحث این نیست که ما دو سانت مقنعهمون بره عقب یا چادر سر نکنیم امکان
1.فکر کنین که جلوتون یه پارچ آب و یه لیوانه و میخواین برای خودتون یه لیوان آب بریزین و بخورین.دست دراز میکنین سمت پارچ ولی دستتون به جای اینکه پارچ رو بلند کنه و آب رو بریزه توی لیوان، شروع میکنه به گلدونا آب دادن. شما میدونین که چنین قصدی ندارین ولی دستتون از فرمان شما سرپیچی
2.میکنه و یه کار دیگه انجام میده. چه حسی توی این موقعیت خواهید داشت؟
یکی از مراحل مهم رشد روانی ما اینه که بپذیریم دیگران هم به عنوان موجوداتی جدا از ما، ذهن دارن و فکر میکنن و محتوای فکرشون الزاما شبیه محتوای فکری ما نیست.
3.ممکنه خیلی ساده و بدیهی به نظر برسه ولی فراموش کردن همین مسئله ساده ریشه خیلی از اختلافات و دعواهای بین آدماست. حالا این تفاوت میتونه در حد اختلافات اساسی ایدئولوژیک باشه یا در حد مسائل ساده روزمره. گاهی ما یادمون میره که ذهن طرف مقابلمون از ذهن ما جداست و شاید بدون اینکه
آدمیزاد از اول زندگیش در حال برقراری رابطه با دنیای اطرافشه و مادر (یا مراقب اولیه) اصلیترین نماینده این جهانه.اولین شکل رابطه هم شیر خوردنه و مادر چون داره این شیر رو فراهم میکنه برای بچه مهم میشه/1
شیر گرمه و گرسنگی رو پایان میده و آروم آروم این حس پر شدن ازین چیز گرم با صدا و بو و نگاه مادر قاطی میشه و بچه توی مدل ادراک خیلی ابتداییش از دنیا خیال میکنه که داره همه اینا رو با هم میبلعه
پس چی شد؟اولین مدل ارتباط ما با دنیا شد خوردن که تا بزرگسالی هم تا حدودی/2
رد و اثرش توی روان ما باقی میمونه واسه همینه که هنوز توی بزرگسالی از بوسیدن لذت میبریم یا وقتی میخوایم به کسی میل یا علاقهمون رو نشون بدیم از کلمات یا افعالی که به غذا یا خوردن مربوط باشن استفاده میکنیم:
بخورمت، عسلم، جیگرم، "صبحانه پنهانی"، "شراب صد ساله" و ...../3