Pishg00oo00 Profile picture
Apr 30 24 tweets 5 min read Twitter logo Read on Twitter
فلسفه #دکارت قسمت اول

دکارت با خودش فکر میکرد جریان چیه که ریاضیات و هندسه بشکل فوق العاده دقیقی میان جلو و هیچکس نمیتونه به نتایجشون خدشه ای وارد کنه، ولی تو فلسفه هیچ رایی نیست که یه مخالف پیدا نشه بگه این من رای رو قبول ندارم
به نظر دکارت دلیلش جز این نیست که ریاضیات از
بدیهیات و امور یقینی و محکم شروع میکنه و بعدش پله پله «روشمند» میره جلو اما هیچوقت کسی با فلسفه این کارو نکرده

واسه همین نشست فکر کرد گفت بزارید ببینیم اصن میشه چنین کاری کرد، و برای شروع باید چی کار کرد؟

تاملات ششگانه‌ی معروف از اینجا شروع میشه
دکارت در تامل اول میگه اقا بیاید ببینیم به چیا میشه شک کرد؟

ایا به جهان خارج میشه شک کرد؟
نتیجه اینه بله
چرا؟ چون من خورشید رو اندازه یه سکه میبینم ولی واقعیتش اینه ۱۶۰ برابر زمینه

اما ممکنه یه سریا بگن، اقا قبول که ما تو تجربه حسی خطا داریم، ولی
ولی در اینکه یه خورشیدی «وجود» داره اون بالا تو اسمونه، نمیشه شک کرد...

دکارت میگه ولی به وجود این خورشیدم میشه شک کرد
اقا مثلا من سراب میبینم
ولی چیزی وجود نداره

شاید بگن اقا جهان خارج اثار و لواحقی داره مثلا من بغل اتیش نشستم حرارتش بهم میخوره
ولی بازم این رو هم میشه رد کرد
چون من بارها شده تو خواب ببینم بغل اتیشم، اتفاقا حتی اثارش مثل سوختن دست یا حرارت خوردن به بدن رو حس میکنم ولی بیدار که میشم میفهمم ای دل غافل، اینکه خواب بود...

پس کلا با این اوصاف
تمام متعلقات جهان خارج میره تو حوزه شک
اما یه سری چیزای دیگه هم هست که اتفاقا اونا خیلی یقینیه، عمرا کسی نمیتونه ردش کنه، مثل چی؟ ریاضیات

اقا دو دو تا چهارتا
عمرا کسی اینو نمیتونه رد کنه

ولی دکارت خودش میگه حتی به اینم میشه شک کرد چرا؟
چون ممکنه یه خدای قدرتمند فریبکاری این اندیشه ها رو تو ذهن من گذاشته
و به من این باورها رو داده - در واقع داره من رو فریب میده
و اگر میگید خدا خیرخواهه، باشه شاید شیطان نابغه ی خبیثی که خیلی قدرت داره،بسادگی داره من رو گول میزنه

پس اینجوری که باید به همه چیز که باید شک کرد
!!!؟؟؟؟
دکارت میگه اهااااان،
ولی اینجا یه چیزی هست که امکان نداره بشه بهش شک کرد و اون چیه؟

اینکه حتی اگر تمام جهان خارج خواب و خیال و رویایی درون ذهن من باشه، اینکه حتی بدیهیات ریاضی و منطق و هندسه فریب یه شیطان خبیث در ذهن من باشه
و خلاصه اگر هر چی شما بگید من بهش شک کنم
بالاخره «من باید وجود داشته باشم» که شک کنم یا نه؟

پس میشه فهمید این جمله که «من شک میکنم پس هستم» یقینی‌ترین یقینیه عالمه

و از اونجا که «شک کردن» یه مصداقی از اندیشه است
پس میشه گفت «من می اندیشم پس هستم»
این جمله که به لاتین میشه کوگیتو ارگو سام cogito ergo sum
همین جمله ساده که میبینیدهاااا
ما رو از قرون وسطی به عصر مدرن هل داد

شاید بگید اینکه خیلی چیز ساده ایه، چرا این جمله باید زلزله ی فکری ایجاد کنه
که دلایلشو واستون تو رشتوهای بعدی میگم
مثلا ممکنه یکی بگه من راه میرم پس هستم
من غذا میخورم پس هستم
اقا این اصن خیلی بدیهی میاد که

ولی دکارت میگه تموم این جملات این شکلی غلطه
فقط و فقط و فقط باید گفت «من می‌اندیشم پس هستم» والسلام

چرا؟
بهش فک کنید تا رشتوهای بعد

اما ادامه بدیم...
یه جمله یقینی پیدا شد
حالا بایدچی کار کنیم؟

دکارت میگه: یه سوال
ما الان گفتیم من می اندیشم پس هستم ولی من اول باید ببینیم «من» کی‌ام یا چی‌ام؟

و دکارت بزودی میفهمه من همون روح، نفس عقل درک ذهن اگاهی فهم یا هر چی اسمشو میزارید هستم، مهم اینه که من لزوما «جسم» یا «بدن» نیستم
پس من چی هستم؟
همون چیزی که می‌اندیشد

ولی چرا؟
اقا شاید من همین بدن مادی باشم، یا جزیی از بدن مادی مثلا مغز باشم
چرا من یه چیز جسمانی نباشم؟ چرا باید یه چیز جدا از بدن باشم؟
اینجاست که باید روش استدلال دکارت، که من تو کتابم اسمشو گذاشتم «احاله به ذات» رو یاد بگیرید

دکارت تو کل اثارش،
دو روش واسه اثبات داره
که یکیش احاله به ذاته
یعنی چی؟

کل حرف دکارت اینه وقتی یه خاصیت ذاتی شی باشه، شما عمرا نمیتونی اون خاصیتو از اون شی جدا کنی چون شی متلاشی میشه
مثلا سه ضلعی بودن ویژگی مثلثه
تو عمرا نمیتونی سه ضلع بودن رو از مثلث جدا کنی
وگرنه انگار مثلث متلاشی شده، اصن معدوم شده رفته پی کارش
پس این یعنی سه ضلعی بودن ذاتی مثلثه
حالا اگر کسی بگه مثلث قرمز است،تو خیلی راحت قرمزی رو از مثلث بگیری ولی ایرادی به مفهوم مثلث وارد نشه
(بچه ها این نوع استدلال دکارت رو یاد بگیرید، چون تو فلسفش، تو برهان علامت تجاری در اثبات خدا هم، دقیقا همینجوری کار رو انجام میده)

پس دکارت در اینجا هم میگه اقا بیاید فرض کنید من دست ندارم ایا مفهوم «من» متلاشی میشه؟
نه

من میتونم بگم، من پا نیستم
خیال خودمونو راحت کنیم

اصن شاید تمام بدن من تصورات ذهنی من باشه
شاید همه چیز تو ذهن منه

پس من میتونم بگم «من بدنی ندارم» ولی میبینیم که من هنوزم هستم
پس نتیجه میگیریم برخلاف تصور عموم و حتی فلاسفه ماتریالیست، من نه تنها بد نیستم بلکه ذات من چیزی جدا از بد منه
پس این نشون میده این «من» (یا نفس یا روح یا ذهن یا اگاهی یا هر چی اسمش بزارید) چیز دیگه‌ایه

پس این «من» چیه؟
دکارت میگه، خیلی سادست:
چیزی که «می‌اندیشد»

پ. ن:
تو تاریخ فلسفه به این «من» یا نفس میگن «من جوهری یا من دکارتی»

(بعدها هیوم نشون میده این منه وجود نداره
هیوم که میدونید کلا اعصاب نداره نشون میده نه چیزی به اسم ماده وجود داره نه نفس
پس هیوم میگه وقتی میگی من اومدم به یه چیزی شبیه نفس و روح اشاره نمیکنی بلکه این یه مجموعه تجربه اس که با جزئیات مینویسمش(تو کتابمم هست)

و یا بعدها کانت نشون میده اتفاقا این «من» وجود داره؛ .
ولی یه چیز اندیشنده نیست
یه چیز دیگست بهش میگه من استعلایی

یا هایدگر میگه این من وجود داره ولی این من، یه چیز دیگست
هایدگر بهش میگه دازاین که بهتون میگم چیه

حالا اینا رو به مرور میگم)
پس تا اینجا تامل اول و دوم دکارت این شد که من میتونم به همه چی شک کنم
ولی در نهایت به اینکه
من هستم که می اندیشم
نمیتونم شک کنم

و در نهایت به این میرسیم که این من چیزی جز یه نفس یا روح یا ذهن یا هر چی، که کارش،
یا بقولی ذاتش اندیشیدنه
یعنی مثلا چشم کارش دیدنه
این منه کارش اندیشیدنه
فقط داره می اندیشه، بصورت مطلق و مستمر
می‌اندیشه می‌اندیشه می‌اندیشه و.... اندیشه قطع بشه میشه گفت این من متلاشی شده

از اینجا به تامل سوم دکارت میریم

دکارت سعی داره پله پله مسیر شک رو برگرده
و در قدم اول میخواد خدا رو اثبات کنه، چرا؟ چون نشون بده فرض شیطان خبیث، یه فرض اشتباهه،

این یعنی خدایی هست که مراقب ماست و نمیزاره ما فریب بخوریم
و این یعنی میشه به تصوراتمون اعتماد کنیم

ولی دکارت تا اینجا فقط یه جمله (کوژیتو) رو اثبات کرده، و تا اینجا بطور کامل
به وجود جهان خارج شک داره
پس با چی میخواد خدا رو اثبات کنه؟
وقتی به همه چیز شک داره
اصن چیزی تو دستش داره؟

شاید بگید نه
ولی دکارت میگه اووووه
من انقدر چیزها دارم حالا بهتون کم کم نشون میدم 😂😂

ادامه دارد

• • •

Missing some Tweet in this thread? You can try to force a refresh
 

Keep Current with Pishg00oo00

Pishg00oo00 Profile picture

Stay in touch and get notified when new unrolls are available from this author!

Read all threads

This Thread may be Removed Anytime!

PDF

Twitter may remove this content at anytime! Save it as PDF for later use!

Try unrolling a thread yourself!

how to unroll video
  1. Follow @ThreadReaderApp to mention us!

  2. From a Twitter thread mention us with a keyword "unroll"
@threadreaderapp unroll

Practice here first or read more on our help page!

More from @PISHGOOooOO

May 1
دکارت ۲

تا اینجا به این رسیدیم که دکارت گفت
من می‌اندیشم پس هستم
یقینی‌ترین جمله‌ایه که احدالناسی نمیتونه ردش کنه

اما دکارت در تامل سوم میخاد خدا رو اثبات کنه چرا؟
کلا اینو به یاد داشته باشید
دکارت تو تامل اول به خدا، اجسام خارج از ذهن و همه چی با چند تا دلیل شک میکنه
و در ادامه میخواد اون مسیر رو برگرده
پس باید یکی یکی دلایلی که اورده رو منقضی کنه

پس تو وهله اول،گفتیم شاید یه خدای فریبکار یا شیطان فریبکاری ما رو فریب داده و الان دکارت میخاد بگه من خدا رو اثبات میکنم و نشون میدم فریبکار نیست

ولی دکارت که تو این مرحله به وجود همه چیز شک داره
پس با چی میخاد خدا رو اثبات کنه؟

دکارت میگه اینجورا هم که میگید نیست
من وقتی تو خودم میچرخم
میبینم من دنیایی از مفاهیم دارم
که یه گروهشون #فطریات یا ذاتیاته

و گروه دیگه #خارجیات یا موهوماته

فطریات مثل قضیه کل از جز بزرگتر است
ولی خارجیات مثل مفهوم خورشید یا پری دریایی
Read 25 tweets
Mar 1
#خیام (قسمت اول)

دستور، فیلسوف و حجه‌الحق
[به تعبیر بیهقی]

وقتی میخوایم از خیام حرف بزنیم باید بسیار محتاط باشیم، چون با شاعری سر و کار داریم که در موردش انقدر اقوال متفاوت و متناقض هست که گاها جمع کردن تفکرات خیام رو در یک دستگاه دشوار میکنه.
خیام فردی بود که در قرن ۵ و ۶ هجری(۱۱ و ۱۲م.) در جامعه‌ی اسلام‌زده‌ی شافعی عصر سلجوقی زیست و [احتمالا] ۵۱۸ هجری (یعنی اواسط قرن ۱۲ م.) درگذشت.

خیام هم‌عصر حسن صباح بود، اعجوبه‌ای که به‌عنوان رهبر و تئوریسین اسماعیلیان، قصد ساختن یک نظام دینی-سیاسی و شورش بر حکومت سلجوقی رو داشت
ولی خیام بعنوان یک فیلسوف قصد شورش بر اساس نظام افرینش رو داشت.

در وهله‌ی اول خیام از اندیشه‌های اسلام و غایت‌شناسی این دین بیزار بود و تفکرات این دین و علما و فضلای احمق این دین رو بقدری مسخره میدید که گاه به حالت پرسش، و گاه با تمسخر، همه رو زیر سوال میبرد
Read 26 tweets
Feb 27
شوپنهاور تو کتاب جهان همچون اراده و تصور (ص ۱۰۲۲، البته تا جایی که حافظه ام یاری میکنه) میگه:
این استدلال ها که ما در بهترین جهان ممکن هستیم واقعا خنده داره
ما نه تنها در #نظام_احسن یا بهترین جهان ممکن نیستیم بلکه برعکس، اتفاقا ما در بدترین جهان ممکن هستیم

چرا؟
(من نمیخام جزئیات برهانشو بنویسم
فقط میخام به زبون عامیانه بگم ببینید این بشر چقدر خوب استدلال میکنه)

شوپنهاور میگه افرادی مثل لایبنیتز و مذهبیا که این همه درد و رنج و شرور جهان رو نمیبینن و خیلی شیک میگن این بهترین جهان ممکنه، و خیلی خوشحال استدلال میکنن که اگر
اپسیلونی جهان بریزه، همه چیز نابود میشه
متوجه نیستن اتفاقا دارن برعکس، اثبات میکنن که این جهان بدترین جهانه

مثلا مذهبیا از قول دانشمندای امروزی میگن که تو جهان، ثابت‌هایی وجود داره که اگر اپسیلونی تغییر کنه، جهان نابود میشه
خوب این یعنی چی؟ یعنی این بدترین جهان ممکنه که
Read 17 tweets
Feb 22
زاهدا، من که خراباتی و مستم به تو چه!

حسین دودی شاعر درویش مسلک، رند بی‌پروای اهل اصفهان تو دوره قاجاریه بود که با اقا نجفی قاضی شرع داستان‌ها داشت

حسین، دوره گردی «ملبس به لباس طلاب» بود که عاشق مشروبات الکلی بود، زندگی رو به تریاک مالی و تریاک فروشی میگذروند و
از اونجا که خیلی شوخ، حاضر جواب و خوش مشرب بود، معمولا به شب‌نشین‌ی‌های دوستان دعوت میشد

دودی از کسی ترس نداشت، نه از حرف مردم و نه از اسلام و قاضی شرع.
شب ها رو معمولا مست میکرد، و جام می همیشه تو دستش بود
ولی گویا هر چقدر نترس بود، همونقدر هم بدشناس بود
دائم گرفتار گزمه ها و دین مبین اسلام میشد، و دستور اجرای حد که توسط اقانجفی داده میشد

معروفه که شبی گزمه ها، حسین دودی رو مست گرفتند و بردند پیش اقانجفی.

اقانجفی هم حد رو اجرا کرد، ولی برای دلجویی از حسین، بهش یه عبا هدیه میده تا لباس نو داشته باشه
Read 10 tweets
Feb 21
پیرمرد و دریا، ارنست همینگوی
#براندازی

کتاب «پیرمرد و دریا» ی همینگوی رو اگر نخوندید، داستانش اینه که یه پیرمرد به اسم سانتیاگو با شاگرد جوونش به اسم مالونین میرن دریا، ولی هر روز ناامید برمیگردن چرا که نتونستن ماهی ای بگیرن
مسئله تا جایی پیش میره که والدین پسرک ازش میخوان جای دیگه ای کار کنه چرا که تصور میکنن، پیرمرد توانایی این کار رو نداره

۸۴ روز از زمانیکه طعمه ای به دام پیرمرد نیفتاده میگذره
جایی پیرمرد به مالونین میگه عدد ۸۵ عدد شانسمه و مطمئنم ۸۵مین روز ماهی میگیرم

القصه تنها میزنه به دریا و از قضا یه نیزه‌ماهی عظیم الچثه گیرش میفته
ماهی انقدر بزرگه که خود پیرمرد رو به شگفتی میندازه که چه طعمه بزرگی نصیبش شده
Read 18 tweets
Feb 19
شب #قدر یا میلاد مسیح در قران!

من قبلا اینجا در مورد خوانش سُریانی ارامی قران بصورت مبسوط نوشتم
الان میخام در مورد سوره قدر و ترجمه لوگزنبرگ بنویسم

لوگزنبرگ معتقده که شب قدر در واقع شب میلاد مسیحه
در واقع کل این سوره در جشن تولد سرور عالم (یعنی عیسی) یا همون جشن کریسمس اومده
تو این سوره اولین چیزی که خودنمایی میکنه معنای کلمه «قدر»ــه
با توجه به خود قران (انعام ۹۱، حج۷۴ یا زمر ۶۷) واژه #قدر در معناهای اندازه گیری و تخمین و براورد به کار رفته
لوگزنبرگ میگه #قدر در سریانی به معنای تقدیر و سرنوشت هم بکار رفته، ولی در معناهای دیگه به معنای «حلقه» و «لحظه تولد»، «میلاد»، «ستاره‌ای تو اسمون که سرنوشت تازه متولد شده را تعیین میکنه»، و یا «شب میلاد» اورده شده
Read 24 tweets

Did Thread Reader help you today?

Support us! We are indie developers!


This site is made by just two indie developers on a laptop doing marketing, support and development! Read more about the story.

Become a Premium Member ($3/month or $30/year) and get exclusive features!

Become Premium

Don't want to be a Premium member but still want to support us?

Make a small donation by buying us coffee ($5) or help with server cost ($10)

Donate via Paypal

Or Donate anonymously using crypto!

Ethereum

0xfe58350B80634f60Fa6Dc149a72b4DFbc17D341E copy

Bitcoin

3ATGMxNzCUFzxpMCHL5sWSt4DVtS8UqXpi copy

Thank you for your support!

Follow Us on Twitter!

:(