Read on Twitter
اتفاقی ک شنبه برای من و ملودی افتاد
نتیجه‌اش این عکسا شد
واقعا وضعیت روحی خوبی نداشتیم ک زودتر درموردش بنویسم
در کل قضیه مربوط به این بود که بخاطر پوشش و حجاب همچین بلایی سرمون آوردن و تهدید کردن و وسایلمونو گرفتن
جایی ک زدنمون(خیابون انقلاب تهران) لوکیشنش رو توی عکسا میزارم
نتیجه‌اش این عکسا شد
واقعا وضعیت روحی خوبی نداشتیم ک زودتر درموردش بنویسم
در کل قضیه مربوط به این بود که بخاطر پوشش و حجاب همچین بلایی سرمون آوردن و تهدید کردن و وسایلمونو گرفتن
جایی ک زدنمون(خیابون انقلاب تهران) لوکیشنش رو توی عکسا میزارم
من ۱۹ سالمه و ملودی ۱۶ سالشه
کسایی که به ما حمله کردن بجز یکیشون ک فیلم میگرفت ازمون و جوون بود حدودا ۴۰ تا ۴۵ سال سن داشتن
کسایی که به ما حمله کردن بجز یکیشون ک فیلم میگرفت ازمون و جوون بود حدودا ۴۰ تا ۴۵ سال سن داشتن
من و ملودی قرار شد همدیگه رو ساعت پنج و نیم توی متروی انقلاب ببینیم و بعد تا تئاتر شهر قدم بزنیم و اونجا عکس بگیریم
از در مترو ک خارج شدیم ب سمت دانشگاه تهران رفتیم و از زیاد بودن خانومای چادری و مردای لباس شخصی جا خوردیم
از در مترو ک خارج شدیم ب سمت دانشگاه تهران رفتیم و از زیاد بودن خانومای چادری و مردای لباس شخصی جا خوردیم
پنج بار پنج تا خانوم مختلف ب ملودی تذکر دادن که حجابشو رعایت کنه و سه تاشون ازمون عکس گرفتن
دیگه از شدت احساس خفگی از جمعیت بسیجی و لباس شخصی داشت حالم بهم میخورد ک کمی اونور تر از دانشگاه تهران به اونیکی سمت خیابون رفتیم و واقعا قصد داشتم برگردم داخل مترو و جای دیگه ای بریم
دیگه از شدت احساس خفگی از جمعیت بسیجی و لباس شخصی داشت حالم بهم میخورد ک کمی اونور تر از دانشگاه تهران به اونیکی سمت خیابون رفتیم و واقعا قصد داشتم برگردم داخل مترو و جای دیگه ای بریم
وقتی اونور خیابون رفتیم یهو شیش تا مرد لباس شخصی ک دستبند و یکیشونم ک بیسیم داشت دست و پای منو گرفتن و داخل کوچه بردن و شروع کردن به مشت و لگد زدن به من سه تا خانوم ملودی رو داخل کوچه آوردن و شروع کردن به بحث کردن باهاش
حتی عینک و گوشی هامونو گرفتن
همه‌ی اکسسوری های ملودی و حتی استیکری ک قرار بود پشت گوشیش بزنه رو گرفتن ازمون
سه تا مرد داشتن منو میزدن و از موهام گرفته بودن و فقط دستام جلوی صورتم بود و سعی میکردم به صورتم ضربه نخوره
همه‌ی اکسسوری های ملودی و حتی استیکری ک قرار بود پشت گوشیش بزنه رو گرفتن ازمون
سه تا مرد داشتن منو میزدن و از موهام گرفته بودن و فقط دستام جلوی صورتم بود و سعی میکردم به صورتم ضربه نخوره
زنا از کارت عابربانکی ک پیش ملودی بود عکس گرفتن و با گوشی ملودی ب خط خودشون زنگ زدن
یکی از مردا ک کت آبی آسمونی رنگ داشت نزدیک ملودی شد و سرش داد زد
تحمل این وضعو نداشتم و فحش دادم بهش
اومد سمتم و از موهام گرفت و‌سرمو ب دیوار کوبید
یکی از مردا ک کت آبی آسمونی رنگ داشت نزدیک ملودی شد و سرش داد زد
تحمل این وضعو نداشتم و فحش دادم بهش
اومد سمتم و از موهام گرفت و‌سرمو ب دیوار کوبید
جوری وحشیانه منو زد که دو تا مرد دیگه اونو از من جدا کردن
از شدت شوکه شدن فقط میلرزیدم
هارنس تنم بود و یکیشون بهم گفت اونو دربیارم
در نیاوردم و یکیشون ک ریش بلندی داشت از گردنم گرفت و به قصد خفه کردن گردنمو فشار داد
از شدت شوکه شدن فقط میلرزیدم
هارنس تنم بود و یکیشون بهم گفت اونو دربیارم
در نیاوردم و یکیشون ک ریش بلندی داشت از گردنم گرفت و به قصد خفه کردن گردنمو فشار داد
به زور هارنس رو از تنم باز کردن و بهمون گفتن تا شب برامون اس ام اس میاد و باید با سه میلیارد تومن وثیقه بریم دادسرا
ازمون فیلم و عکس گرفتن و بعدش دو تا بطری آب دادن بهمون
با التماس عینکمو گرفتم ازشون
ازمون فیلم و عکس گرفتن و بعدش دو تا بطری آب دادن بهمون
با التماس عینکمو گرفتم ازشون
آوردنمون وسط خیابون انقلاب
یه آقایی ب هواخواهی ما دراومد ک اونم بردنش تو کوچه
از ترس و شدت شوکه شدن وسط لاین بی آر تی وایسادیم
یه آقایی ب هواخواهی ما دراومد ک اونم بردنش تو کوچه
از ترس و شدت شوکه شدن وسط لاین بی آر تی وایسادیم
یه ماشین نیرو انتظامی نگه داشت و یه سرباز پیاده شد بهش گفتم ک زدنمونو کسایی که زده بودن مارو رو نشونش دادم و سرباز وقتی دید لباس شخصی ان گفت وسط ماموریته و سوار شد رفت
از شدت داغون بودن جوری بودم که نمیدونستم چیکار کنم
به حدی حالمون خراب بود که اتوبوس بی آر تی خارج از ایستگاه نگه داشت تا مارو سوار کنه
جلوی بی آر تی کنار راننده سوار شدیم یه خانومی دستمال داد اشکای ملودی رو پاک کردم و خون سرمو تمیز کردم
به حدی حالمون خراب بود که اتوبوس بی آر تی خارج از ایستگاه نگه داشت تا مارو سوار کنه
جلوی بی آر تی کنار راننده سوار شدیم یه خانومی دستمال داد اشکای ملودی رو پاک کردم و خون سرمو تمیز کردم
واقعا هیچ کاری بجز توییت زدن برنمیاد ازم و امیدوارم فقط شناسایی شده باشن کسایی ک مارو زدن
خیلی فشار روحی بهمون وارد شد و بعد چند ماه توییت نزدن مجبور شدم توییت بزنم
خیلی فشار روحی بهمون وارد شد و بعد چند ماه توییت نزدن مجبور شدم توییت بزنم
بعد شناسایی شدن این جماعت ک مطمئن ام اولین کسایی ک آسیب دیدن ازشون ما نبودیم فقط دلم میخاد اندازه اون روز من احساس تنهایی و ناتوانی کنن
چون حتی جرعت نداشتن تکی بیان
آبان ادامه دارد
#مهسا_امينی
چون حتی جرعت نداشتن تکی بیان
آبان ادامه دارد
#مهسا_امينی
ممنون میشم اگه ریت بزنید واقعا کمک بزرگیه تا زودتر شناسایی شن
به امید آزادی
به امید آزادی
• • •
Missing some Tweet in this thread? You can try to
force a refresh
